۱۳۹۴ مرداد ۱۹, دوشنبه

صنعت«گردشگری نمک» مستعد سرمایه گذاری


صنعت«گردشگری نمک» مستعد سرمایه گذاری

افشین معشوری/ امیدجوان/ شنبه 10 مرداد 94

اماراتی ها در هوای کشنده بیابان پیست اسکی سرپوشیده می سازند. ترکیه مناطق غیرمسکونی یا کمتر مسکونی شده را با ضرب تبلیغات به مکانی برای جذب گردشگر تبدیل می کند. بیابان های لاس وگاس، پاکستان، لهستان و گواتمالا با برنامه ریزی و سرمایه گذاری تبدیل به جاذبه گردشگری می شود، آن گاه سهم ایران از گردشگران ایرانی و خارجی آن قدر ناچیز است که اصلا قابل گفت و گو نیست.

آمار

آخرین آمارها نشان می دهد از میان تمام کشورهای دنیا، فرانسه با 85 میلیون گردشگر در سال، امریکا با 70 میلیون و چین با 58 میلیون در رده های اول تا سوم جدول قرار دارند و البته کشور همسایه-ترکیه- با جهشی بلند در سال های اخیر خود را به مکان ششم رسانده و عن قریب رده های بالاتر را نیز به خود اختصاص خواهد داد. در بین کشورهای خاور میانه نیز عربستان، مصر و امارات سه پله اول را به خود اختصاص داده اند و ایران در جایگاه پنجم ایستاده است اگر چه علی رغم همه «مواهب طبیعی» و آثار باستانی ثبت شده، در جدول کلی جایگاهی ندارد.

قشم و غار نمکی

بسیاری از ما ایرانی ها جزیره قشم را دیده ایم؛ اما کمتر به غار نمکدان که در فاصله ۹۰ کیلومتری این شهر(در ساحل جنوب غربی این جزیره و در بطن گنبد نمکی قشم به ارتفاع 237 متر از سطح دریا قرار گرفته) سری زده یا بازدید کرده ایم.

 یک علاقه مند به گردشگری در خصوص حضور گردشگران در غار نمکی می گوید:«به ایرانی بودنم می بالم و به سبب این همه نعمت و زیبایی طبیعی در وطنم خداوند را شاکرم؛ اما از دست اندرکاران امر محیط زیست یا سازمان گردشگری خواهش می کنم برای ایجاد امنیت، حفظ و نگهداری این مجموعه ارزشمند و جذب توریست به این منطقه و جذب سرمایه کاری کنند» که البته او و اغلب کسانی که دل در گروی طبیعت و جاذبه های طبیعی کشور دارند، می دانند که توریست برای گردش ابتدا به امکانات رفاهی نیاز دارد، امکاناتی که «اقامتگاه یا هتل»  اولین آن است.

هرمز

این گزارش ادای دینی است به یک دلسوز گردشگری ایران که پیش تر در شبکه های اجتماعی نوشت:«این‌بار اگر گذرتان به جنوب و خلیج فارس افتاد، به‌جای سفر چندباره به کیش و قشم، هرمز را برای دیدن انتخاب کنید. اگر تحمل کمی سختی کشیدن را داشته باشید، قطعا پشیمان نخواهید شد.» اما مقصود او از دیدار«هرمز» جاذبه های است که جزیره هرمز -و شاید نیمی از اقلیم ایران- شاهد آن است و هرگز تاکنون قدم مناسبی برای تبدیل ان به مناطق قابل اعتنای گردشگری برداشته نشده است.

الهه نمک در هرمز یکی از این جاذبه هاست که به گواه آن ها که رفته اند، زیبایی کم نظیری را در خود جای داده است و شامل کوهی نمکی با رنگ‌های متنوع و سطحی است که به زیبایی تراش خورده و از زیر این کوه نمکی، آب در بستری نارنجی‌رنگ جریان دارد و صدای آن در فضای خالی از هر نوع آلودگی صوتی، بسیار دلنشین است.

این منطقه که تا چند سال پیش برای مسافران چندان شناخته‌شده نبود، مدتی است که به مورد استقبال علاقه مندان گرفته  است؛ اما از کمترین امکانات رفاهی نیز بی بهره است و اغلب گردشگران ناگزیر از اسکان و تغذیه در منازل بومی ها هستند که اگر چه سفره سخاوت شان مانند دل شان دریایی است؛ اما نمی توان کاستی ها را نادیده گرفت و البته با کمی سرمایه گذاری می توان پای گردشگران خارجی را نیز به هرمز باز کرد.

هتل و اقامتگاه

یک کارشناس بین المللی گردشگری معتقد است:«گردشگر خارجی برای بازدید ابتدا مکان هایی را هدف گذاری می کند که دارای هتل های مناسبی باشند و کمتر پیش آمده بدون مطالعه دست به سفر به مناطقی بزنند که از حداقل اقامتگاه ها نیز بی بهره اند.» و این ابتدایی ترین معضل حضور گردشگران خارجی در ایران است، اگر چه گردشگر مظلوم ایرانی نیز چندان دل خوشی ندارد؛ اما  دیدار از چنین مناطقی را با جان و دل می پذیرد و گاهی میهمان بعضی از افرادی که با ذوق و سلیقه شخصی امکاناتی را برای گردشگران فراهم اورده اند، می شوند.

 ابتکار برای جذب گردشگر

روستای گرمه در مجاورت کویر خشک و گرم است. از نقاط دیدنی این روستا تالابی است که در اثر خشک شدن چشمه این روستا پدید آمده و توسط نخلهای بلند محصور شده اشاره کرد. نام گرمه با مازیار آل داود عجین شده است . مازیار که متولد تهران و تحصیل کرده اروپاست، خانه اجدادی اش را به اقامتگاهی زیبا برای کویر دوستان تبدیل کرده است.

او از طریق شرکت اش توریست‌های زیادی را از ایران و اروپا به گرمه آورده و به دلیل فعالیت‌هایش در شناسایی روستای گرمه به جهانیان و گسترش صنعت گردشگری در این روستا، کارآفرین نمونه در صنعت گردشگری شد. اما در حالی که برخی از ایرانیان به سافاری کشورهای عرب حوزه خلیج فارس می روند، آل داود منزل آبا و اجدادی اش را برای اسکان بیش از 120 نفر آماده کرده و خبر از شترسواری، دوچرخه‌سواری و اجرای موسیقی به گردشگران می دهد و با ذکر این نکته که از منازل بومی ها برای اسکان توریست ها استفاده می کند، می افزاید:« ایجاد فضاهای گردشگری مشابه، کمپین، توسعه این طرح در مناطقی که جاذبه توریسم دارد، حفظ محیط زیست و حفظ بافت حیوانی، جانوری و گیاهی منطقه که دچار آسیب شده از اهداف دیگر ما از انجام این طرح است که نیازمند کمک و همکاری سازمان‌ها و ارگان‌های دولتی هستیم.»

نظریه کارشناسی

یکی از کاربردهای مهم معادن نمک «صنعت گردشگری نمک» است که در دنیا مرسوم است و اکنون کشورهایی مانند پاکستان، لهستان و گواتمالا با ایجاد «طرح گردشگری برپایه نمک» سالانه پذیرای هزاران گردشگر هستند و نام خود را در دنیا با نمک ماندگار کرده‌اند.

یک کارشناس اقتصادی می‌گوید:«هر منطقه جاذبه‌های خاص خود را دارد و ما باید از جاذبه‌های کویر و غارهای نمکی استفاده کنیم و با مبلغ کمی سرمایه‌گذاری آن ها را به قطب گردشگری نمک تبدیل کنیم.»

می گویند:«در استان سمنان سنگی با نام نمک بلوری وجود دارد که شفا بخش است و با انرژی‌های بسیاری که دارد برای درمان انواع بیماری‌های ریوی، آسم و همچنین درمان انواع دردهای پا، زانو، مچ و کمردرد موثر است.»

از دیگر پیشنهادهایی که مطرح است، ایجاد «موزه نمک» که  می‌تواند بیان‌کننده تاریخچه، فرهنگ و رسوم هر منطقه باشد. «پارک نمک» و سازه‌های مختلف نمکی مانند هتل‌های کوچک، سونای نمک برای بیمارانی که از آسم رنج می‌برند و یا تجهیزاتی که از نمک ساخته می‌شود، سایر مقوله هایی است که نیازمند تامل و تعمق بیشتری است و می تواند توجه سرمایه گذاران را به خود جلب کند.

جاذبه های طبیعی ایران تشنه سرمایه گذاری

دکتر محمدابراهیم عفیفی -عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لارستان- پتانسیل پدیده های طبیعی را در جذب توریست بسیار بالا می داند و معتقد است:«گنبدهای نمکی از جمله پدیده های استثنائی و کم نظیر زمین شناسی و ژئومرفولوژی هستند که دارای چشم اندازها و مناظر زیبای طبیعی می باشد.گنبدهای نمکی یکی از جاذبه های ژئوتوریسمی لارستان است و با توجه به اقلیم مناسب تر لارستان نسبت به نواحی پیرامون که در صورت معرفی دقیق آنها به جوامع برون و درون مرزی می توان به مرکزی پرارزش جهت توسعه منطقه تبدیل شود.»

 عفیفی با ابراز تأسف از عدم سرمایه گذاری مناسب در فعالیت های توریستی، جلب گردشگران و ارائه خدمات مورد نیاز به آنها  که یکی از مهمترین منابع درآمدی برخی کشورها محسوب می شود، گفت:«متأسفانه در کشور ما هنوز این صنعت جایگاه لازم را نیافته است.»

این مدرس دانشگاه ضرورت کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی را یافتن منابع دیگر درآمدی و لازمه استقلال اقتصادی کشور می داند و می افزاید:«توسعه صنعت گردشگری یکی از راهکارهایی است که می تواند با ارزآوری خارجی به اقتصاد ملی کمک کند.»

او همچنان با توجه به چشم اندازهای جالب و بسیار زیبایی که در بسیاری از گنبدهای نمکی وجود دارد، گردشگری ژئومرفولوژی را «مستعد سرمایه گذاری» می داند. بد نیست بدانیم که در حال حاضر بیش از 14 هزار فرآورده از نمک استحصال می شود که «ساخت مصارف زینتی» از بلورهای نمکی، مانند: پایه گلدان و پایه شمع  از آن جمله اند.

نظر عضو فراکسیون گردشگری

مهرداد لاهوتی -عضو فراکسیون گردشگری مجلس شورای اسلامی- اردیبهشت 94 در حاشیه جشنواره بهار نارنج در لنگرود با اشاره به اهمیت صنعت گردشگری با بیان اینکه صنعت گردشگری پس از صنایع نفت و خودروسازی در جایگاه سوم قرار دارد، گفت:«در افق ۱۴۰۴ باید ایران ۲۰ میلیون نفر گردشگر خارجی داشته و بیش از ۲۵ میلیارد دلار درآمد کسب کند به همین دلیل باید زیرساخت‌های صنعت گردشگری تکمیل شود.» لاهوتی درباره نشست خود با رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور افزود:« در این نشست اقدام‌هایی مانند حذف روادید گردشگری مورد بررسی قرار گرفت و حذف روادید گردشگری با ۷۰ کشور در دست اقدام است که  به این وسیله شرایط ورود و خروج گردشگران به ایران سهل‌تر می‌شود.»

 نماینده مردم لنگرود همچنین «ساخت هتل توسط بخش‌خصوصی» و آماده‌سازی زیرساخت‌های گردشگری را از دیگر مباحث مطرح شده با رئیس سازمان میراث فرهنگی عنوان کرد که نویدی است برای سرمایه گذارانی که به دنبال «راه های تازه برای سرمایه گذاری» هستند.

پایان سخن

نام های زیادی برای «سرمایه گذاری در صنعت گردشگری نمک» مطرح است. کویر مصر، مرنجاب، گرمه، هرمز، قشم، سمنان، لارستان و....اما همه می دانیم درد چیست و درمان کدام است و همان طور که پیش تر نیز آمد؛ عضو فراکسیون گردشگری مجلس نیز خبر از برداشتن روادید گردشگری می دهد؛ اما با این همه سرمایه گذاری و ساخت و ساز در مناطق یادشده نیاز به همتی قوی دارد که به نظر می رسد بدون پشتیبانی دولت میسر نیست، با این حال در جست و جو برای چگونگی سرمایه گذاری شخصی و حمایت دولت در یک سایت وابسته به سازمان میراث فرهنگی در خصوص «کمک دولت به سرمایه گذاران» با این اطلاعیه مواجه می شویم:«متقاضیان دارای موافقت اصولی از اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به شرط داشتن حداقل 30 درصد پیشرفت فیزیکی در اجرای عملیات پروژه، جهت اخذ تسهیلات می توانند به این اداره مراجعه نمایند.»

 

۱۳۹۴ تیر ۲۳, سه‌شنبه

پنلی برای سرمایه گذاری


 

افشین معشوری/ فرصت امروز 22 تیر 94

ازدیاد جمعیت، افزایش ساخت و ساز و بالا رفتن مصرف در همه ابعاد، سوغات زندگی مدرن است و به تبع آن باید سازوکارهای مناسبی ایجاد شود تا همپای رشد مصرف، تولید نیز ارتقا یابد. در این میان مصرف بی رویه برق یکی از معضلاتی است که امروزه جامعه جهانی نیز با آن دست و پنجه نرم می کند. استفاده از راهکارهای سنتی و آزموده شده تا پیش از این به کنار، امروزه کشورها به پشتوانه تحقیق محققان، حمایت دولت ها و البته سرمایه گذاری بخش خصوصی به دنبال راه های تازه یی هستند تا با هدررفت کمتر منابع پیشین، به بهترین نتایج دست یابند. موضوع «پنل های خورشیدی» یکی از این راهکارهای نوین است که امروزه در جهان نگاه ویژه یی را به خود جلب کرده است.

پنل خورشیدی

پنل خورشیدی عبارت از مجموعه فرآیندی است که  انرژی خورشید را دریافت و آن را به الکتریسیته تبدیل می کند تا برای مصارف تجاری و مسکونی قابل استفاده باشد. سیستم‌های «فتوولتائیک» معمولاً شامل یک پنل و ماژول‌های صفحات خورشیدی و گاهی اوقات یک باتری و یا ردیاب خورشیدی و سیم‌کشی اتصالات است.

پیدایش در ایران

جرقه های ابتدایی پیدایش پنل های خورشیدی در اواخر دهه 60 شمسی در ایران زده شد؛ اما رسما آغاز آن دهه 70 بود. در ابتدا، استفاده از تکنولوژی کشورهای صاحب صنعت -نظیر آلمان- در دستور کار قرار گرفت و آرام آرام گسترش یافت و بنا بر ادعای شرکت های تولید کننده، این روند در اواسط دهه 80 منجر به تولید این فن آوری در ایران شد.

اما سازماندهی و پیشبرد این اهداف- با تصویب هیئت وزیران- در سال 84 به سازمان انرژی های نو ایران محول شد که با هدف توسعه انرژی های تجدید پذیر شروع به کار کرد. احداث نخستین سایت بهره برداری انرژی خورشیدی به سال 87  بر می گردد که در آن از تکنولوژی نسل اول آینه های کلکتور با ظرفیت اسمی 250 کیلووات استفاده شده است؛ اما در حال حاضر جدیدترین تکنولوژی استفاده شده در کشور، مربوط به نیروگاه خورشیدی الهیه در مشهد است که از پنل های فتوولتائیک  نسل دوم استفاده می کند.

تولید یا مونتاژ

این که چه میزان از ابزار و ادوات پنل های خورشیدی در داخل تولید می شود یا از دیگر کشورها وارد می شوند به درستی مشخص نیست؛ اما یک پژوهشگر عرصه  فناوری های نوین معتقد است:«سخت افزار پنل های خورشیدی عموماً وارداتی هستند و در بهترین حالت در کشور مونتاژ می شوند.» این پژوهشگر همچنین در باره میزان تولید برق از این پنل ها می گوید:«مطابق آمار وزارت نیرو حدود نیم مگاوات برق خورشیدی در حال حاضر توسط بخش خصوصی تولید می شود و مورد استفاده  شبکه  برق کشور قرار می گیرد.»

راه اندازی، هزینه و درآمد

علی احمدی کاسانی -از پژوهشگران پارک علم و فناوری گیلان- درباره چگونگی راه اندازی و قیمت های تمام شده برای سرمایه گذاران به «فرصت امروز » می گوید:«هزینه  احداث یک واحد تولیدی بسته به وسعت مجموعه به ازای هر کیلووات ساعت ظرفیت حدود دو تا پنج هزار دلار تمام می شود. طول مدت بازگشت سرمایه نیز حدود دو تا پنج سال برآورد می شود. علاوه بر این نیروگاههای خورشیدی نیازمند زمین وسیعی هستند که خود مستلزم هزینه است.» او همچنین در باره نیروی انسانی مورد نیاز برای سرمایه گذاران می افزاید:«سیستم های خورشیدی عموماً دارای مکانیزمی خودکار هستند؛ اماتکنسین های برق و الکترونیک و همچنین تعدادی نیرو برای غبار روبی پنل ها (چنانچه سیستم مورد نظر به صورت پیشفرض از چنین سیستمی برخوردار نباشد) مورد نیاز است.

دیگر موضوعی که شاید دغدغه سرمایه گذاران باشد، اخذ مجوزهای لازم است. احمدی کاسانی می گوید:«مجوزهای لازم برای احداث یک نیروگاه خورشیدی شامل محیط زیست و پروانه  ساخت از وزارت نیرو است. پیش از صدور مجوز، سازمان مربوطه موظف است مطالعات امکان سنجی نظیر پتانسیل مناسب سایت جهت تامین انرژي، شناسایی تکنولوژي مناسب با شرایط سایت، عدم وجود موانع در جهت ساخت و احداث و ... را علاوه بر مطالعات زیست محیطی انجام دهد و گاهی تا یکسال هم به طول می انجامد.»

مطابق ماده  139 برنامه پنجم توسعه، دولت موظف است زمینه تولید تا پنج هزار مگاوات انرژی بادی و خورشیدی در طول برنامه متناسب با تحقق تولید را فراهم سازد و این نوید حمایت از تولیدکنندگان بخش خصوصی توسط دولت را می دهد، اگر چه ممکن است سازوکارهای برگزیده، گاهی دارای نواقصی هم باشد؛ اما این در حالی است که هم اکنون تولید برق خورشیدی حدود 7 تا 12 سنت به ازای هر کیلووات ساعت هزینه دارد و فروش آن معادل 15 سنت است، این سود آوری 25 تا 110 درصدی سرمایه گذاری در این عرصه را از توجیه مطلوبی بر خوردار می کند.

آینده یی روشن

عمر متوسط پنل های خورشیدی بیش از 25 سال است و این موضوع بازگشت سرمایه را تا حد زیادی تضمین خواهد کرد. با توجه به رکود حاضر در ساختار اقتصادی کشور، کمتر سرمایه گذاری یی توان سوددهی بلند مدت تا این حد را دارد.  همچنین قسمت عمده کشورمان از مناطق کویری یی تشکیل شده که تا کنون در تولید ملی سهمی نداشته اند. با اتصال شبکه های خورشیدی احداث شده در مناطق کویری می توان از گوشه گوشه کشور برای افزایش درآمد  و کمک به توسعه و پیشرفت آن بهره برد.

کاهش هزینه های راه اندازی

 هزینه احداث پنل های خورشیدی در طول ده سال اخیر، یک پنجم کاهش یافته است. در حال حاضر هیچ منبع انرژی دیگری را نمی توان یافت که چنین توسعه یی را تجربه کرده باشد. همچنین پیش بینی می شود با ورود نسخه های تجاری کم هزینه  جدید، راه اندازی  این پنل ها تا پایان سال  2016 کاهش قیمتی بیش از 30 درصد را تجربه کند. هم اکنون بسیاری ازکشورها -از مصر گرفته تا کشورهای اروپایی و ایالات متحده- سرمایه گذاری کلانی را در ساخت و توسعه  این عرصه انجام داده و می دهند و البته ما در ایران کمی در این زمینه عقب تر  هستیم.

تکمله

با اینکه از اواسط سال 93 سیاست هایی اتخاذ شده تا مصرف کنندگان با استفاده از انرژی خورشید بخشی از مصرف شان راتامین کنند؛ اما از یک سو قیمت 90 میلیون ریالی تجهیزات (که طبق اعلام مسئولان نیمی از آن را دولت بلاعوض می پردازد) و از سوی دیگر محدودیت مصرف کنندگان خانگی برای نصب تجهیزات، تاکنون نتایج قابل قبولی نداشته است. با این حال هوشنگ فلاحتیان معاون وزیر نیرو در امور برق و انرژی اسفند93  در حاشیه بازدید از روند فعالیت نیروگاه گازی خرمشهر تنوع سبد تولید انرژی برق کشور را از راهبردهای اصولی وزارت نیرو اعلام کرد و افزود:« توجه به منابع تجدید پذیر نظیر ساخت نیروگاه های بادی و نیروگاه های فتوولتائیک (سلول های خورشیدی) در دستور کار وزارت نیرو قرار گرفته و از سرمایه گذاران در این بخش نیز حمایت می شود» وی همچنین استان خوزستان را داری ظرفیت های مناسبی برای احداث نیروگاه های بادی و خورشیدی دانست و اعلام کرد:« بر این اساس، صدور پروانه احداث نیروگاه های بادی و خورشیدی در خوزستان در کوتاه ترین زمان ممکن صادر می شود.»

بد نیست بدانیم بنابر استاندارد بین المللی اگر میانگین انرژی تابشی خورشید در روز بالاتر از 3.5 کیلووات ساعت در مترمربع (3500 وات ساعت) باشد، استفاده از مدل های انرژی خورشیدی نظیر کلکتورهای خورشیدی یا سامانه های فتوولتائیک اقتصادی و مقرون به صرفه است. کارشناسان معتقدند ایران با داشتن حدود 300 روز آفتابی در سال می تواند از بهترین کشورهای دنیا در زمینه تولید انرژی خورشیدی باشد که این خود نویدی است برای سرمایه گذارانی که در تردید بازگشت سود و سرمایه شان هستند.

 

 

 

 

۱۳۹۴ اردیبهشت ۴, جمعه

بیمارستان حاشیه/یک سریال طنز و این همه حاشیه!


یک سریال طنز و این همه حاشیه!

بیمارستان حاشیه

افشین معشوری/ امید جوان/ شنبه 5 اردیبهشت 94

پیش تر جامعه پرستاران، معلمان و بعدتر مردم ایل بزرگ بختیاری و حالا هم  پزشکان، هر چه که خوشایند ما نیست لابد نباید درباره اش فیلمی بسازیم و و حرفی بنویسم و یا حتی کاریکاتوری بکشیم. خبر کوتاه بود:«به زودی بخش اول مجموعه در حاشیه مهران مدیری به اتمام خواهد رسید و سریال ... در همان ساعت پخش خواهد شد» که البته بر خلاف تیتر و متن خبر قطعا اعتراض های پزشکان و جلسات متعدد برگزار شده در این اتفاق بی تاثیر نیست.

موضوع این نیست که مضمون سریال به خطا رفته یانه! مهران مدیری کارگردانی است مثل بقیه، که این بار جامعه پزشکان موضوع نویسندگان اش شده اند و اتفاقا این قشر از جامعه اگر چه افرادی خدوم را در بطن خود دارد؛ اما به گواه نشریات و رسانه های مجازی-با توجه به جامعه آماری شان بخش بر حدود هشتاد میلیون- ایرانی درصد بالایی از خبر سازی ها را به خود اختصاص می دهند. 

بد نیست بدانیم با این که «در حاشیه» در سال 94 پخش شد؛ اما مخالفت با پخش این سریال سابقه یی چند ماهه دارد و از اواخر پاییز 93 جسته و گریخته خبرهای مبنی بر اعتراض پزشکان(لابد به پیش تولید سریال) رسانه یی شد و در اواسط فروردین که هنوز چند روزی از پخش سریال می گذشت «رضا علوی»یکی از جراحان پلاستیک این بار قلم در دست گرفت و موضوع  انگشت قطع شده مدیری را به او یاد آور شد که به همت پزشکان ایرانی پیوند زده شده است و نوشت:« به حمدالله و والمنه دستان شما به هنر پنجه هاي "طلايي"كساني كه امروز با همان انگشتان نشانه رفته ايد و به تمسخر نشسته ايد پيوند زده شده و نجات يافت، آن روزهاي سخت و همچنين روزهاي افسردگي پس از قهوه تلخ نيز گذشت، دستكش سياه فراموش شد، ولي هميشه سياهي ها به اين زودي فراموش نمي شوند، گاهي زمستان مي رود و سياهي مي ماند به ذغال.»

 این همه ماجرا نبود. پزشک مذکور در ادامه او را موج سواری می نامد که پس از سال ها به تلویزیون بازگشته و صنفی بهتر از پزشکان را  نیافته است که در باره شان فیلم بسازد و در ادامه می گوید:« از شما ممنونم، ازين كه در كنار طنز الگوهاي نيك نيز به ما معرفي مي كنيد، پزشك درستكاري كه در مطب بسيار شلوغ و شيكش جاي سوزن انداختن نيست، پرداخت ويزيت الزامي نيست، پول دارو نيز به صورت زير نسخه اي به بيمار داده مي شود، همان روز هم قصد دارد به مناطق محروم جهت كمك رساني به بيماران برود. شما كه چنين الگوهايي نمايش مي دهيد چرا خودتان الگو نمي گيريد!؟» او  که موضوع دستمزد بالای مدیری را پیش می کشد و جوایز از یاد رفته سریال ویلای من را یادآوری می کند؛  در ادامه از قول بولتن نیوز درآمد 7 میلیارد تومانی او را از سریال قهوه تلخ در سال 91 متذکر می شود و می افزاید:«  چطور مرفه بودن يك جراح پلاستيك براي شما جاي ايراد دارد، ولي از درامد خود چيزي نمي گوييد؟ از قرارداد يك ميلياردي و هفتصد ميليوني براي حضور كوتاه در فيلم پل چوبي و يا قرار داد ١٠٠ ميليوني در سال ٨٨ به استناد گفته هاي رضا استادي در برنامه چهارسو چيزي نمي گوييد، در همان برنامه اي كه دستمزد آقاي بازيگر، علي نصيريان ٢٥ ميليون و يك چهارم شما اعلام شد!» اگر چه بخش های آخر نامه دکتر علوی بیشتر تلاشی برای گناهکار جلوه دادن مدیری است؛ اما می توان تامل بیشتری روی قضایا کرد.

در این حال علی رغم اعلام سیمای جمهوری اسلامی ایران باید منتظر شد و دید فازهای بعدی مورد ادعا اساسا ساخته خواهد شد؟ یا اعلام این موضوع ترفندی است برای آرام کردن فضای جامعه پزشکان، غلامرضا میرحسینی مدیر شبکه سوم سیما در خصوص ساخت فاز دوم سریال مدیری به خبرگزاری مهر می گوید:«فاز دوم به گونه ای طراحی می شود که جذاب تر باشد. در این فاز شخصیت های اصلی قصه به دلیل اینکه مردم آنها را پذیرفته اند دوباره در کنار هم قرار می گیرند و حدود چهار موقعیت داستانی یا موضوع برای نگارش این فاز در نظر گرفته شده است.»

میرحسینی اشکالات فاز اول را این گونه عنوان می کند: «در فاز اول بیشتر حضور افراد مرتبط با یک شغل و یک قصه را داشتیم و خانواده ها کمتر حضور داشتند. به طور مثال حضور پررنگ تر خانواده دکتر عشقی در طول داستان انجام گرفت و حالا در فاز دوم فضا به گونه ای طراحی می شود تا بتوانیم محیط های بیشتری را نمایش دهیم و داستان های دیگری را هم داشته باشیم.»

 از محاسن کارهای مدیری هم یکی این است که بازخوردهای جامعه را در ساخت قسمت های بعدی در نظر می گیرد. او که معمولا در ساخت سریال هایش تنها چند قسمت از بیننده جلوتر است؛ آرای افکار عمومی را به نویسندگان انتقال می دهد و  تماشاچی را در ادامه داستان با خود همراه می کند. به عنوان مثال در قسمت های اولیه در حاشیه بعضی واژه ها را بسیار غلیظ و غلو آمیز از «جواد رضویان» می شنیدیم که در قسمت های بعدی به کلی تعدیل و یا حتی حذف شد؛ اما مدیر شبکه سوم سیما در این باره می گوید:«یکی از محاسن آثاری که تولید و پخش همزمان دارند این است که می توان فیدبک‌ها را در روند تولید در نظر گرفت. ما با توجه به استقبال مردم و فیدبک هایی که داشتیم نقش های جواد رضویان و مهران غفوریان را تقویت کردیم وگرنه این نقش ها در ابتدا به این پررنگی نبودند.»

بازخورد خبر توقف در شبکه های اجتماعی

به محض انتشار خبر توقف سریال حاشیه در رسانه ها افراد گوناگونی در شبکه های اجتماعی واکنش نشان دادند؛ اما پزشکانی که تا چند روز پیش به شدت موضع می گرفتند، این بار-ظاهرا راضی از ماجرا- با لبخند پیروزمندانه از کنار موضوع گذشتند؛ با این حال بخش عمده یی از کاربران واکنش نسبتا شدیدی نشان دادند. یکی از کسانی که این سریال را می دید در صفحه اش نوشت:«در حاشیه از معدود برنامه های تلویزیون بود که مردم دوست داشتند و به جای نشستن پای سریال های ترکیه یی که هیچ سنخیتی با فرهنگ ما ندارد در حاشیه را می دیدند»

بد نیست بدانیم حتی صفحاتی نیز در فضای مجازی برای این کار ساخته شد، در یکی از این صفحات با کامنتی مواجه می شویم که در باره پزشکان نوشته اند:« باز هم امسال در کمال ناباوری 20 درصد تعرفه شون اضافه شد. من عمران خوندم. مقایسه کنید درآمد یک دکترای عمران رو با دکترای پزشکی، بیش از 50 برابر هم رشته های من درآمد دارند،عجیبه یه سرچ بزنید می بینید پزشکان ایران پردرآمد ترین پزشکان جهان هستند.این در حالیه که مردم ایران از نظر درآمد در پایین ترین رتبه جهانی قرار دارند. مسایلی که توی سریال نشون داده می شه 10 درصد از رفتار  پزشک هاست.»

اشرف دخت صابری (از فرهنگیان کشور) در یادداشتی می نویسد:« آقای مدیری تحسین تان می کنم، چون همیشه. با آن که منکر حضور پزشکان مسئول و حاذق در جامعه نیستم، اما خود من منبعی هستم از تلخ ترین خاطرات از پزشکانی که مسئولیت و وجدان شان را به نام و نان فروختند. هنوز لکه های سوختگی روی دست و پایم، ناشی از تشخیص اشتباه و داروی اشتباهی و دستور مصرف اشتباه، که آقای دکتر د. پزشک مشهور پوست شیراز به علت مشغله  بوتاکس و زیبا سازی خانم ها، به منشی خود واگذار کرده بود، بعد از دو سال و اندی به جا مانده است.اگر بنویسم، یک کتاب از این بی کفایتی ها را ( تنها از تجارب خودم ) می توانم شرح دهم. گو این که به عنوان یک دبیر، اگر بخواهید سریالی در نقد از جامعه  فرهنگیان هم بسازید، همراهی تان می کنم. واضح است که در هر قشری، انسان ها با روحیات گونا گون ، مشغول هستند. اما خوبی و حس مسئولیت شغلی یک وظیفه  انسانی است. باید انگشت را روی نقاط ضعف گذاشت و " نقد " کرد تا سازندگی ایجاد شود. پس همراهت هستیم و از تو هواداری خواهیم کرد. زنده باد مهران مدیری»

موج حمایت از سریال حاشیه البته به همین جا ختم نشد. از میان سیاسی ها نیز محمد علی ابطحی دست به قلم برد و نوشت:« واقعا یک لحظه خودمان را بگذاریم جای طنز پردازان کشور، با آخوند که نباید شوخی کنند، لباس شان را مقدس می‌دانند. با کارگر و کشاورز و قشر محروم نمی‌شود شوخی کنند که مستضعف هستند. با مهندس و بازاری و نظامی و این‌ها هم، همچنین. در هیچ نقطه‌ای از ایران و هیچ لهجه‌ای نباید یک آدم منفی باشد که توهین تلقی می‌گردد و تظاهرات راه می‌اندازند. در این سریال مهران مدیری با قشر پزشک شوخی کرده‌اند و احتمالا به این امید که پزشکان فرهیخته‌اند و با سعه صدر و با جنبه که اینجا هم اعلام کرده‌اند هفت هزار پزشک قصد اعتراض دارند. طنز نویس و حتی روزنامه نگار چه باید بکند؟ واقعا که کلنا ملاقلی. به صدا و سیما کلی اعتراض می‌کنیم که با این همه سانسور، گمان می‌کند که مردم مشکلات کشور را نمی‌دانند. همه‌مان هم ظاهرا همین گونه‌ایم. با نگفتن این طنز‌ها، ‌مردم آیا مشکلات پزشکان، آخوند‌ها، نظامی‌ها، مهندسان و یا سایر اقشار را نمی‌دانند؟ دلم برای رسانه‌ها و صدا وسیما سوخت که این قدر همه‌مان بی‌تحملیم و بی‌جنبه»

با این حال چه این سریال ادامه پیدا کند یا پرونده اش برای همیشه بسته شود باید بدانیم که کار مهران مدیری(بهتر است بگوییم کارهای مهران مدیری) خالی از اشکال نیست و نقدهای فراوانی بر آن وارد است؛ اما این که یک روز جامعه پرستاران، روز دیگر فرهنگیان، دفعه بعد اهالی یک استان و بالاخره هر روز یکی از راه برسد و مدعی شود، راه به جایی نخواهیم برد. جامعه بدون نقد جامعه پویایی نیست. شاید بهتر بود پزشکان محترم کمی صبر می داشتند و می گذاشتند جامعه خود در رابطه با جامعه پزشکی داوری کند. به نظر نگارنده صدمات و لطمات قطع دستپاچه «در حاشیه» ضرر بیشتری برای رابطه دو طرفه بیمار و پزشک خواهد داشت تا  پخش آن، که امروزه نمی توان از شعور و درک مخاطب غافل شد، زیرا با وفور شبکه های تلویزیونی و رسانه های دیداری و نوشتاری بیش از آنچه «اطبا» فکر می کنند اطلاعات به مخاطبی می رسد که اغلب پویاست.

 

 

۱۳۹۳ آذر ۲۸, جمعه

مرتضی پاشایی و ترانه هایش


نقد و نظری بر یک تحلیل جامعه شناختی

مرتضی پاشایی و ترانه هایش

افشین معشوری/امید جوان/ شنبه 29 آذر 93

چند روزی از پخش فایل صوتی سخنرانی یوسف اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران می گذرد و مخالفین و موافقین او هنوز در شبکه های اجتماعی و فضای حقیقی درباره سخنان او بحث و نقد و گفت و گو می کنند. اگر چه او پدیده یی را از منظر جامعه شناسی بررسی کرده و به لحاظ فضایی که در آن حرف هایش را زده، می باید مخاطبین اش دانشجویان باشند، اما پخش صحبت هایش واکنش هایی را هم در جامعه در پی داشته است.

اباذری در صحبت هایش از دو منظر موضوع را بررسی می کند. ابتدا سلیقه نازل موسیقیایی جامعه و دوم برنامه ریزی سیاست مداران برای بهره برداری از انرژی نهفته در افراد جامعه؛ که البته مورد دوم مد نظر این نوشته نیست. اباذری در بخشی از صحبت هایش می گوید: «این آقایی که اینجا عکسش رو زدن و این همه با سوگ، چراغا رو تاریک کردن و از این حرفا، یک خواننده پاپه. پاپ، در سیر موسیقی یعنی مبتذل ترین نوع موسیقی جهان و این آقا یکی از مبتذل ترین موسیقی های پاپ رو می خوند. من دادم فرمت موسیقی این آدم رو یه موسیقی دان تحلیل کرده، مبتذل محضه. ما پاپی داریم که پیچیده است. این ساده ترین، مسخره ترین، احمقانه ترین نوع موسیقی پاپه. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخره تر....»

شاید بد نباشد برای ورود به موضوع اشاره یی به گذشته کنیم. آن جا که در ابتدای دهه هفتاد خورشیدی «فرهاد مهراد» در گفت و شنودی با یک رسانه از وضعیت موسیقی در پیش و پس از انقلاب گفته بود:«پیش از انقلاب وقتی به مسئولین وقت رادیو می گفتیم شما 8 صبح موسیقی یی را پخش می کنید که می گوید: مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه! این خود به سرخوردگی و سوق دادن مخاطب به سمت بی حالی و بی انگیزگی کمک خواهد کرد» و صد البته فرهاد در خصوص موسیقی پس از انقلاب نیز گفته بود: «فرض کنید شما یک نفر را رو به روی من قرار دهید و بگویید می توانید با این آقا همسایه باشید! خوب من انتخاب دیگری ندارم و مجبورم با همین یک نفر همسایه باشم، حال اینکه اگر ده نفر را مقابل من قرار دهید و بگویید می توانید یکی از  این ده نفر را برای همسایه شدن انتخاب کنید، طبیعی است که من از میان آن ده نفر یکی را که بیشتر با او احساس نزدیکی دارم انتخاب خواهم کرد» او که در دوران پیش از رایج شدن موسیقی پاپ کنونی گفت و گو می کرد، پاپ را نوعی موسیقی می دانست که اتفاقا در سراسر جهان مخاطبان خاص خود را دارد. فرهاد معتقد بود: «متاسفانه دراکثر کشورها سلیقه اکثریت قریب به اتفاق جامعه به این نوع موسیقی (پاپ) هست و این هیچ ربطی به کشور ما ندارد*»

دکتر اباذری در بخشی از همین سخنرانی اش می گوید: « هُنر از نظر من یا حقیقت می گه یا دروغ می گه. کسی که هنرمند رو تحلیل می کنه باید بگه که داره حقیقت رو می گه یا دروغ می گه.» و این در حالی است که فرهاد نیز در همان مصاحبه در پاسخ پرسشگر در باب کم کاربودن اش و نحوه انتخاب اشعارش می گوید: «برایم خیلی مهم است که بدانم چه می گویم و مخاطب ام حرف هایم را می فهمد و باور دارد. اینکه بیایم چیزی بخوانم و کاری کرده باشم و به مخاطب عرضه کنم، مرا ارضا نمی کند» و در این راستا اباذری درباره پاشایی می گوید:« این آدم داره دروغ می گه. این آدم شعرش مبتذله» و درانتها خطاب به کسانی که ظاهرا قایل به نقد شدن کارهای پاشایی توسط او یا کسان دیگری نبودند، می گوید: « تحلیل فنی موسیقی ایشون بسیار اهمیت داره، چطور می شه موسیقی ایشون رو تحلیل نکرد و حکم صادر کرد راجع به مرگ ایشون. بابت عمه ایشون جمع شدن؟ معلومه که بابت موسیقی ایشون جمع شدن. این ماجرا بوی بدی می ده.»

بد نیست بدانیم که اصولا قرار نبود اباذری به عنوان سخنران در این جلسه حضور داشته باشد. ظاهرا پس از چند سخنرانی، ایشان به عنوان استادی که در جلسه حضور داشته به ایراد نظرات اش می پردازد و البته بسیار شفاف و بدون پرده پوشی عقایدش را ابراز می کند. یک دانش آموخته جامعه شناسی در این باره می گوید: «دکتر اباذری استاد بیشتر استادان من توی دانشگاه گیلان بود. پس من به عنوان شاگردِ شاگرد ایشان خیلی ناشمردنی ام. اما یک نکته مثبت و یک نکته منفی؛ اولا که روشنفکری یعنی همین، با خود و جامعه صادق بودن، اینکه کسی مثل دکتر اباذری نه عوام فریبی می کند و نه مرعوب علایق عامه می شود عالی است؛ اما نکته منفی یی که روشنفکری ایرانی همیشه به آن مبتلاست، نداشتن راه علاج است. بر فرض قبول این مسئله که دکتر اباذری به آن اشاره می کنند که آسیب باشد، باید از روشنفکری ایرانی پرسید علاجش چیست؟ شما توی این دست کم نیم قرن و اندی چه کردید برای این فرهنگ آسیب پذیر عامه؟»

این البته تنها یکی از پر شماراظهار نظرهایی است که در این خصوص در جامعه شکل گرفته است و البته به نظر نگارنده یکی از منطقی ترین آن ها ؛ اما واقعیت این است که حوزه موسیقی مانند بسیاری دیگر از عرصه های هنری، از پس و پیش شدن  سیاست های اعمال شده  مسئولان فرهنگی و رسانه یی مصون نمانده است. حذف بلا استثنای پاپ در دهه 60 و رواج آرام آرام آن در دهه های بعد اگر چه ثمراتی نیز داشت؛ اما نوعی بدبینی و گریز همگانی را نسبت به سبک های سنتی و کلاسیک به همراه داشته است.

از نظر نویسنده این سطور اگر بخواهیم منصفانه اباذری را نقد کنیم؛ می باید بگوییم بیشترین انتقاد به بخش دوم صحبت هایی است که او در جمع دانشجویان ایراد می کند. جایی که با عصبانیت شاید ناشی از درک نشدن- خطاب به معترضین از واژه هایی مانند ابله (و تعمیم دادن آن به جامعه) استفاده می کند، که به نظر ناشی از فاصله یی است که بین سطوح مختلف اجتماعی پدید آمده که البته این گسست و عدم تجانس، مختص به زمان حال نیست و از دیر باز در جامعه ایرانی وجود داشته است.

 اگر بخواهیم به طور کلی اباذری را نفی کنیم کارمان چیزی جز پاک کردن صورت مسئله نیست. شایسته تر آن است که نگاه دقیق تری به 12 دقیقه ابتدایی فایل صوتی منتشر شده بیاندازیم، آن گاه رفتارخود به عنوان یک شهروند عادی و گفتار دکتر یوسف اباذری را به عنوان یک جامعه شناس مطرح  به نقد گذاشته و تحلیل کنیم.

 

·        کلیه قسمت های مربوط به مرحوم «فرهاد مهراد» نقل به مضمون است.

 

۱۳۹۳ مهر ۱۶, چهارشنبه

در سوگ برنج ایرانی


در سوگ برنج ایرانی

افشین معشوری

داستان مظلومیت برنج ایرانی منحصر به یکی دو سال اخیر نیست. محصولی که با زحمت فراوان به دست می آید، با نامهربانی  و بی توجهی دارد به فراموشی سپرده می شود. شاید بد نیست بدانیم که اتفاقات ناخوشایند در خصوص «برنج» از دوران اصلاحات آغاز شد. به عنوان مثال جام جم آنلاین در تاریخ 27 شهریور 1381 گزارش داد:«هزاران تن برنج وارداتی به ارزش حداقل 25میلیارد ریال به وسیله 200دستگاه تریلی به مرکز دفن زباله تهران منتقل و در آنجا دفن شد. برنج های دفن شده متعلق به وزارت بازرگانی است که در انبار شهید امین زاده واقع در اسلامشهر نگهداری می شد.» این یعنی اینکه واردات برنج بیش از آنچه نیاز بود انجام شده است؛ اما واردات همچنان ادامه یافت تا در دوران «دو دولت نهم و دهم» به اوج خود برسد.

 یک کندوکاو ساده نشان می دهد در دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد اندک اندک استارت تغییر ذائقه شهروندان ایرانی زده شد. آن جا که در ابتدا قیمت برنج ایرانی افزایش یافت تا بخش عمده ای از ایرانی ها نتوانند برنج تولید داخل مصرف کنند، اگر چه کشاورزان بی اطلاع و خرسند از این اتفاق شاید دعا به جان رییس دولت می کردند و همزمان -پیش از اتمام دولت نهم- ورود برنج های ارزان قیمت خارجی(مشخصا هندی و پاکستانی)افزایش یافت تا جایی که روی سفره شالی کاران گیلانی و مازندرانی هم به وفور مشاهده شد و از همان  زمان بود که عده ای از اگاهان نسبت به عواقب وخیم این تغییر و تحولات هشدار دهند.

 از ابتدایی ترین تبعات این واردات بی رویه بایر ماندن بسیاری از زمین های برنج کاری و فروش آن ها و حتی ویلا سازی در زمین های مزروعی بود که منجر به بی انگیزگی کشاورزان برنج کار شد، پس از مدتی که از واردات گذشت با برابر شدن تقریبی قیمت برنج ایرانی و خارجی، ضربه بعدی بر پیکر نحیف اقتصاد خانواده های برنج کار وارد آمد.

اما امروز

اکنون در پاییز 1393 که تازه چندی است کشاورزان شالی کار محصول خود را برداشت کرده اند خبرهای ناخوشایندی به گوش می رسد. از یک سو می گویند محصولات برنج کاران توسط دولت خریداری خواهد شد و از سوی دیگر کشاورزان به دلیل مخارجی که هر ساله برای کاشت، داشت و برداشت متقبل می شوند، نیاز به وجه نقد دارند و باید به این ها اضافه کرد «سَلَف خَر» هایی را که پیشاپیش محصولات را بسیار پایین تر از قیمت می خرند و باری بر دوش کشاورزان اضافه می کنند.

 در این حال «علیرضا جمیل شایق» دبیر انجمن برنج 28 شهریور 93  ضمن گفتگو با خبرنگار اقتصادی باشگاه خبرنگاران از خرید نامحدود برنج کشاورزان خبر داد و افزود:«قیمت خرید تضمینی 2700 تومان برای هر کیلوگرم برنج داخلی از کشاورزان به قوت خود باقی است.» که این به هیچ عنوان با قیمت های بازار همخوانی ندارد و هم اکنون یک کیلو برنج هاشمی در بازار شهرهای لنگرود، آستانه اشرفیه و رشت از 5800 تا 6300 تومان در نوسان است و به فروش می رسد. با این حال شایق در پایان یادآور شد: «واردکنندگان از واردات برنج های خارجی به داخل کشور منع شده اند و طبق دستور دولت و وزارت جهاد کشاورزی در حال حاضر خرید داخلی باید صورت گیرد.» که این اگر چه خبر امیدوار کننده ای است؛ اما «اقبال پروا» برنج کار لنگرودی در باره خرید برنج توسط دولت به «فرصت امروز» می گوید:«ما هم شنیده ایم، اما تا این لحظه خبری از خرید برنج توسط دولت نیست.» این کشاورز لنگرودی همچنان از افت قیمت از بیش از 7000 تومان در سال گذشته به زیر 6000 تومان خبر می دهد و می گوید:«امسال یک گونی کود را به قیمت 53000 تومان خریدیم در حالی که همین کود را سال پیش یک پنجم همین قیمت می خریدیم.»

 جواد قنبری کشاورز جوان لاهیجانی- هم که از وضع موجود بسیار شاکی بود، معتقد است:«از یک طرف هزینه ها بسیار بالا رفته و از سوی دیگر قیمت برنج نسبت به سال پیش ارزان تر شده است.» او که رغبتی به فروش برنج اش به دولت ندارد به فرصت امروز می گوید:«به عنوان مثال قیمت کود چند برابر شده و برنج را ارزان تر از سال پیش می فروشیم.»

علی حسینی که در در سوپر مارکت اش در آستانه اشرفیه هر دونوع برنج ایرانی و خارجی را به فروش گذاشته است؛ ضمن تایید ارزان تر شدن قیمت برنج ایرانی نسبت به سال گذشته در پاسخ فرصت امروز می گوید:«متاسفانه تفاوت قیمت برنج هندی و ایرانی چیزی در حدود 500 تومان است، این در حالی است که چند سال پیش برنج خارجی با قیمت یک سوم برنج آستانه اشرفیه عرضه می شد» این  البته همه ماجرا نیست و اگر سری به بازار برنج در شهرهای مختلف بزنیم اغلب برنج های بی خاصیت وارداتی را عرضه می کنند، در حالی که پیش تر ها برنج فروش های سایر نقاط ایران برای تبلیغ  از نام هایی چون برنج آستانه، لنگرود، رودسر و ... استفاده می کردند. اسف انگیز ترین بخش ماجرای برنج ایرانی شاید این باشد که هم اکنون می توان در آستانه اشرفیه (شهری که مشهورترین برند برنج ایرانی محسوب می شود) فروشگاه هایی را دید که با افتخار برنج های خارجی را عرضه و به فروش می رسانند.

گشتی در بازار برنج به ما می گوید «متوسط قیمت» یک کیلو برنج هاشمی آستانه اشرفیه هم اکنون در مبدا 6000 تومان است در حالی که در همین شهر می توان به وفور برنج های هندی و پاکستانی را با بسته بندی های متفاوت کیلویی 5400 تومان خرید. این اتفاقات ناخوشایند را کنار خبری بگذاریم که چندی پیش اعلام شد برنج هایی را که با آب های آلوده اطراف تهران کشت شده بود، به گیلان و مازندران فرستاده اند تا پس از «سفید شدن» به نام برنج شمال به بازار عرضه کنند.

پایان سخن

هم اکنون نه رمقی برای کشاورز شمالی  مانده و نه اعتباری برای برنج ایرانی، کاش مسئول محترمی که وعده خرید تضمینی(آن هم با قیمت 2700 تومان) می دهد یک روز، بله تنها یک روز لباس کشاورزی بر تن می کرد و زحمت کشت و کار به خود می داد تا حتی اگر خود تصمیم گیر نیست؛ به بالا دستی هایش اطلاع دهد هم اکنون در شهرهای شمالی برنج وارداتی تقریبا شانه به شانه «برنج هاشمی» در رقابت است.