تاجهای زنانه
نوشته خسرو معتضد،
تهران،نشر البرز،1387
1490 صفحه
در باره مؤلف
خسرو معتضد، متولد 1321 در تهران از پدری تهرانی و مادری گیلانی، دارای لیسانس تاریخ وجغرافیا در سال 1344و فوق لیسانس همین رشته در سال 1349، روزنامه نگاری را از 16 سالگی در مطبوعات آغاز و در 22 سالگی به سمت سر دبیری نیز رسید.او در زمانهای مختلف سردبیر مجلاتی چون: بدیع، ترقی، پژوهشگر، بندر ودریا، کهکشان، دور دنیا و ....بوده و در سال های اخیر با نشریاتی همچون هفته نامه امید جوان، روزنامه آسیا، اعتماد و.....همکاری می نماید.
درباره کتاب
تاج های زنانه کتابی سه جلدی است با 1490 صفحه که شرح حال هشت زن مقتدر پهلوی را در بر دارد. این هشت زن عبارتند از:ملکه تاج الملوک ،ملکه توران امیرسلیمانی ،ملکه عصمت خانم دولتشاهی ،شمس پهلوی ،اشرف پهلوی ،فوزیه ،ثریا و فرح .
این کتاب ؛ می باید علی الاصول کتابی تاریخی باشد زیرا نویسنده اش مدعی است برای شناخت تاریخ می باید به دو لایه درون و بیرون ان نفوذ کرد و وقایع را شناخت:
"تاریخ دو لایه رویین و زیرین دارد . لایه رویین همان وقایعی است که در کتابهای تاریخی و اسناد و مدارک مستند نوشته می شود و لایه زیرین تبیین علل عوامل منشا حدوث و مجموعه انگیزه هایی است که رویداد های تاریخی را شکل می بخشد و متاسفانه اغلب اثری از انها در صحیفه روزگار باقی نمی ماند "(ص1)
به همین دلیل وی در صدد روشن کردن این بخش از تاریخ بر آمده است .
مولف همچنین در مقدمه یاد اور گردیده که نقش زنان در تاریخ همواره مستقیم نبوده است به ویژه رضا خان که اجازه دخالت در سیاست به زنان خود نمی داده اما در عوض" خواهش انانرا برای شغل بخشی به خویشاوندان ایشان ولو انکه افراد نالایق و بی خاصیت و فاسدی بودند رد نمی کرد .
(ص3)به هر روی زنان مقتدری که در تاریخ دوره پهلوی نقش داشته اند موضوع بحث این کتاب است .
این کتاب سعی دارد در خصوص چگونگی به قدرت رسیدن رضا شاه در ایران تا سقوط سلسله پهلوی حقایقی را بر خواننده آشکار کند. نویسنده که به منابع زیادی در مراکز اسناد و حتی گنجینه های شخصی افراد دسترسی دارد در جای جای نوشته ها ما را با افرادی آشنا می کند که پیش از این کمتر می شناختیم .
ازجمله مواردی که در این کتاب با ان مواجهیم زندگی افرادی است که در حاشیه دربار می زیسته اند و کم وبیش در تاریخ کشور هم نقش داشته اند . برای پیشبرد نوشته ها غیر از شرح زندگی هشت زن مقتدر،زندگی رضا خان،محمدرضا شاه، ملکه نازلی مادر فوزیه، وچند تن دیگر از افراد را که ذکر نامشان تنها به طولانی تر شدن نوشته خواهد انجامید ،مورد کنکاش قرار داده است.
با توجه به اینکه مضمون کتاب، تاریخ واقعی ایران است و تمام شخصیت ها واقعی هستند انتظار می رود با کتابی تاریخی روبرو شویم که تاریخ را بدون کم وزیاد و بدون حاشیه های زاید شرح دهد ؛ اما در این کتاب به جای تاریخ با خاطره نویسی ،مصاحبه و داستان مواجهیم .
مولف گاهی با طول و تفصیل فراوان ، وقایع را در قالب داستان قرار داده و از عناصری چون توصیف ،گفت و گو ،تعلیق ،گره افکنی و..سود جسته است که بویژه به خاطر شرح های اضافی و عنصر تعلیق، انرا به داستان های پاورقی شبیه می سازد؛ اما این روش در همه جای کتاب صدق نمی کند . مولف برای شرح وقایع از چند روش استفاده کرده است که شامل داستان گویی، کاربرد مستقیم نوشته های شخصیتها، مصاحبه های شخصیتها و یادداشتهای افرادی دیگر درباره شخصیتها است . بنابراین کتاب از یکدستی خارج و بی دلیل بر حجم ان افزوده شده در حالیکه مولف می توانست با استفاده از ان نوشته ها ، مطالب را به طور خلاصه بنویسد و به صورت موردی از نقل مستقیم استفاده کند . به این ترتیب این کتاب نه به شیوه رمان تاریخی نوشته شده و نه به شیوه کتاب تاریخ .
محاسن کتاب
این کتاب حجیم به عنوان شرح حال زنان مقتدر پهلوی و نقش انان در تاریخ آن دوره ، می تواند دارای اطلاعات مفیدی باشد که به کار برخی بیاید. از جمله محاسن این کتاب می توان به این موارد اشاره کرد:
1- اطلاعات عمومی مفید
در باب اطلاعات عمومی گاهی نوشته های خوبی را شاهدیم مانند: تاسیس رادیو تهران در اردیبهشت 1319 ،مدرسه عالی موسیقی در اسفند 1302 و کلوب موزیکال ایرانی در اول آذر 1303 که البته در اینجا نیز تاریخ به ترتیب ذکر نمی شود و...
اطلاعات خوبی از واژه های منسوخ شده به خواننده می دهد ؛ مانند:مسلسل آب انباری، بریگاد، دیویزیون و.... از حسن های این کتاب می توان به اطلاعاتی که در پاورقی می آید یاد کرد که نمونه ای از ان در صفحه 150 دیده می شود :
"در حدود سال 1300 تا 1304 کل بودجه یک ساله ایران فقط 400 میلیون بوده است"
همچنین در صفحه 173:
"ولی به هیچ ترتیب از این مهریه های 1000،200؛5000 و10000 سکه طلا که سوغاتی وارداتی از کشورهای عربی ساحل خلیج فارس است وحدود 30 سال اخیر متداول شده اثری نبود زیرا آن زمان مردم هنوز کاسبکار نشده بودند."
در یکی از نادرترین قسمت های کتاب یادی هم از "عارف قزوینی " می شود:
"در ان روزها با شهرتی که عارف قزوینی از حدود سال 1300 ه .ش با برپایی کنسرتهای ملی وطنی در گراند هتل به دست آورده بود"ص(278)
و در مجال بعد:
"تصنیف های وطنی که عارف قزوینی می سرود در ایجاد احترام نسبت به موسیقیدانان تاثیر زیادی داشت"ص(285)
در پاره ای اوقات اتفاقات سایر کشورها را در همان مقطع تاریخی بیان می کند:
"آن روزها تمام دنیا پر از نام و شهرت لنین بود، ولادیمیر اولیانویچ لنین" ص(130)
2- برخی تحلیل های منطقی
گاهی به شدت به حقایق تاریخی و اتفاقات وفاداری نشان می دهد و تحلیل ها ی منطقی از رویدادها دارد:
"توران خانم در طلاق گرفتن از رضا خان عجله کرد وبعدها پشیمان شد،زیرا گذشت زمان نشان داد رضا خان شوهر زن نگهداری است و جانشین او را تا پایان عمر نگه داشته است"ص(162)
درصفحه 331 می خوانیم:
"تایمز لندن طعنه زده بود که احتمال دارد والا حضرت تیمورتاش ،وزیر دربار ،کاندیدای مناسبی برای جانشینی شاه سالمند و بیمار و احراز مقام ریاست جمهوری ایران باشد."
که این می تواند دلیل خوبی برای در بند کردن وکشتن تیمورتاش باشد.
یکی دیگر از دلایلی که می تواند باعث قتل تیمورتاش شده باشد در صفحه 332 می آید:
"با معلومات وسیع حضرت اشرف والا حضرت تیمور تاش و احاطه ایشان به زبانهای روسی،فرانسوی،آلمانی،انگلیسی و ترکی جای تردید نیست که قسمت عمده اصلاحاتی که ظرف ده سال گذشته انجام گرفته ناشی از توصیه و راهنمایی های معظم له بوده است "
که احتمال دارد باعث کدورت رضا شاه شده باشد، چنانچه در ادامه همین صفحه می آید:
"وقتی ترجمه آن اظهارات به گوش رضاشاه رسید خشمگین شد و کینه تیمور تاش را به دل گرفت."
یکی از منصفانه ترین و معقولانه ترین تحلیل ها را درباره تصمیم گیری رضاشاه در خصوص ازدواج شاهدخت ها با خانواده قوام درپاورقی صفحه 388 می خوانیم:
"...بعضی از نویسندگان که که دنیا را از دیدگاههای دایی جان ناپلئونی می نگرند قبول این خواستگاری را بنا به توصیه انگلیسی ها می انگارند؛ اما واقعیت امر این است که خانواده قوام از خانواده های فئودالی قدیم ایران بود که نفوذ زیادی در فارس داشتند..."
3- کاربرد سبک داستانی
شرح وقایع تاریخی به صورت داستانی به خواننده امکان می دهد بدون خستگی از روند جدی تاریخ ، به شکلی غیر محسوس در جریان برخی حوادث و شخصیتهای موثر در ان قرار گیرد . مولف این کتاب نیز با بهره گیری از عناصر داستانی سعی در جلب توجه خواننده داشته است . شروع کتاب به صورت گفت و گو و توصیف و ادامه این روش در پاره ای موارد، یکی از محاسن این کتاب است که البته در مواردی نقض شده و کتاب را از روال داستانی خارج نموده است .
4- عکس های مستند
وجود عکس های بسیار از شخصیت های تاریخی در شرایط مختلف یکی از ویژگی های مفید این کتاب است که برای خواننده تاریخ جالب است . تعداد این عکس ها بسیار زیاد و نشان دهنده ی زحمت فراوانی است که مؤلف برای جمع اوری و قرار دادن انها در کتاب متحمل گردیده است .
بررسی ایرادات کتاب
با خواندن این کتاب در کنار محاسن آن، متوجه برخی معایب نیز می شویم که ارزش کتاب را تحت الشعاع قرار می دهد .این موارد عبارتند از :
1- عدم یکدستی بخش های کتاب
چنانچه گفته شد این کتاب به چند شیوه نوشته شده است . نوشته های ابتدای کتاب ،رمانی تاریخی را پیش روی ما می گشاید که حکایت از آشنایی رضا خان با نیمتاج خانم دارد . این صحنه به علت ایجاد فضای مطبوع خواستگاری و ایجاد گره در داستان ،خواننده را جذب می نماید . در ادامه با توصیفاتی اضافی روبرو می شویم که کسالت بار و خسته کننده است و خواننده را از موضوع جدا می کند .
برخی ازبخش ها، به کلی از یادداشت های شخصیت ها نقل می شود مانند بخش های 21 تا 25 و 34 که یاد داشت های ملکه توران و بخش 35 که خاطرات عصمت پهلوی از جزیره موریس است . نوشتن از روی دفترچه خاطرات باعث می شود گاهی نویسنده دچار اشاعه افکار خصوصی راوی خاطرات شود .
برخی از بخش ها مصاحبه با شخصیت هاست مانند بخش دهم که مصاحبه مرتضی رسولی پور با عصمت الملوک ملکشاهی است که در حوزه کتاب تاریخ نمی گنجد.
در صفحات 372 تا 375نوشته ها بیشتر از اینکه تاریخ باشد یا رمان تاریخی، به سفرنامه و یا خاطرات شبیه است تا تاریخ واین دربسیاری از صفحات کتاب تکرار می شود.
همچنین از صفحه 1339تا صفحه1374 و مجددا از صفحه 1378 تا1395 و باز از صفحه 1414 تا صفحه 1430 نوشته ها بیشتر بریده جراید است تا اخبار و یا حتی تاریخ! این مطالب که در فضای انقلابی ان روزها در جراید (خصوصا اطلاعات)به چاپ رسیده است ، نوشتاری بسیار ابتدایی و فاقد ارزش ادبی است، از منظر تاریخی نیز سندیت ندارد.
استناد به نوشته ها و گفتار شخصی بسیار دیده می شود، اگرچه نویسنده سعی زیادی کرده است تا سندها را با گفتار و نوشتار افراد تطبیق دهد ، اشتباهاتی نیز صورت پذیرفته است.
نویسنده در صفحه 369 از زبان توران امیر سلیمانی می نویسد:
"چون با خانم جم از قدیم دوستی داشته و معاشرت می نمودیم روزی او به منزل ما آمد وگفت:فلانی چه می کنی؟ پیشواز علیاحضرت می روی؟گفتم میل دارم ولی تنها هستم. گفت:من هم مجبورم بروم چون در ان موقع همسر نخست وزیر بود."
اما در پاورقی همین صفحه(369)نویسنده توضیح می دهد که جم دراین سال هنوز نخست وزیر نشده بود.
2- تطویل
بر خلاف کتاب تاریخ که باید بر اساس مساوات باشد و تنها به مطالب مهم و مربوط بپردازد ، این کتاب به چند دلیل دچار اطناب و زیاده گویی گشته است :
الف- به کار گیری عناصر داستانی
سبک داستانی کتاب گر چه باعث جذابیت ان در مواردی گردیده؛ اما از طرفی موجب اطناب و خارج شدن از موضوع هم شده است . یکی عناصری که موجب تطویل و خروج از موضوع می شود، تعلیق است . مثلا در صفحه 39 نیمتاج خانم در مورد "رضاخان شصت تیر"از برادرش سؤالاتی می کند و ماجرا به جاهای دیگری وصل می شود و تازه دوباره درصفحه 69 دوباره به ان سؤال باز می گردد. در ادامه مطالبی راجع به مغازه بقالی و خرید و فروش آن زمان توضیحاتی می دهد که ربطی به موضوع کتاب ندارد تنها به حجیم شدن کتاب کمک می کند .
همچنین عنصر گفت و گو به سبک رمانهای تاریخی بسیار محسوس است و نویسنده رمان معمولا از این روش برای شناساندن شخصیتهای خود بهره می برد، چنانکه برادر نیمتاج در برابر سوال او، اطلاعات وسیعی از رضا خان به او می دهد که بعید به نظر می رسد درعصری که ارتباطات چندان گسترده نبود ، برادر نیمتاج خانم برای پرس و جو در خصوص رضا خان نایب سرهنگ از چند پشت نسب او اطلاع حاصل کرده باشد که نویسنده دراین خصوص اطلاعات جامع وکاملی را در اختیار می گذارد.
همچنین مواردی که مولف اعتقادات خود و یا انچه در نزد مردم رایج است را به زبان شخصیتها گذاشته است بدون اینکه حرف موجه و درستی باشد، برای مثال هنگام شرح گفت و گوی خلیل خان با دخترش چنین می نویسد :
" خلیل خان پاسخ داد :همه شاهان بیمارند،همه انان به علت افراط در خوشیها و لذات زود بیمار می شوند و از میان می روند" ص(29)
اولا بعید است که خلیل خان در پاسخ دختر خردسالش چنین چیزی را گفته باشد،ثانیا این نظر درمورد بسیاری از شاهان درست نمی نماید . به عنوان مثال ناصر الدین شاه طبق گفته پزشک مخصوصش از هنگام سحر تا وقت خواب یکسره دهانش می جنبید و هیچ اثری از ناخوشی در او دیده نمی شد و چنانچه ترور نمی شد تا سالها بعد می توانست حکومت کند.
ب- حواشی زاید
بسیاری از مطالب کتاب ارتباط مستقیم به زنان مورد بحث ندارد و نیازی به نقل انها دیده نمی شود، مثلا،مرگ پدر بزرگ همسر مطلقه شاه که از صفحه 400 تا بعد از 403 به ان پرداخته شده، ارتباطی با تاریخ کشورمان به ویژه موضوع این کتاب ندارد. همچنین از صفحه 101 تا 128 به صورت پراکنده به معرفی ملکه توران امیر سلیمانی می پردازد در حالیکه اشخاصی معرفی می شوند که ارتباط چندانی به ملکه توران ندارند.
در پاورقی صفحه(656) در خصوص خانم مهری صمصام بختیاری می خوانیم:
"ایشان از دوستان ومشاوران عزیز نویسنده است وگهگاه به پرسشهای من پاسخهای ارزنده ای در مورد ایل بختیاری و خانم ثریا اسفندیاری می دهند، جا دارد در رفع محذورات ایشان ، دولت توجهی نشان بدهد"
در کتاب تاریخ فقط آگهی بازرگانی کم داشتیم که جناب معتضد این را هم باب کردند.
برای نشان دادن فسق و فجور رضا شاه حتی افرادی چون" لوتی قنبر چاروا دار" را نیز معرفی می کند؛ در حالیکه نیازی به این همه تفصیل دادن ماجرا احساس نمی شود و کاری بیهوده به نظر می آید.
عروسی قمر زمان با سلطان حسین سنندجی در تاریخ ایران در کدام جایگاه قرار می گیرد :
"یکی از خواهرهای کوچکتر که پیش من بود ، قمر زمان بود که در آخر این سال برای سلطان حسین سنندجی که جوانی بود ........"(ص378)همچنین "ازدواج امیر نگهبان با مارباز فرانسوی دوشیزه تیرانا "در صفحه689
همچنین درصفحه 394آمده است:
"در همان مجلس داماد خاله ام که افسر شوخ وبامزه ای بود ، درحالی که تازه جوانهای ما شروع به رقصیدن کرده بودند ، پیشنهاد کرد از این خواهرها یکی دیگر مانده او را هم خوب است مهندس ایرج شمس که پسر زن پدرم بود و تازه از مسافرت اروپا آمده بود بگیرد........ "
مطمئنا حذف این بخش از نوشته ها هیچ آسیبی به کلیت ماجرا وارد نخواهد کرد.
در صفحه های 414 و 415 نیز اتفاقات شخصی مثل ازدواج خواهر وبرادر خانم توران امیر سلیمانی روایت می شود که بسیار کسل کننده و بدون ربط به تاریخ به نظر می آید.
در صفحات 550-555و...به بهانه طلاق فوزیه از محمدرضا شاه به بیان اعمال کثیف ملک فاروق برادر فوزیه می پردازد که ربطی به تاریخ ایران ندارد.
"فاروق بسیار شکمباره بود، از جمله روزی سر ظهر به سفارت ایران آمد واز ناهار آن روز که چلو کباب برگ و سلطانی و کوبیده بود میل کرد بسیار خشنود شد ." ص (555)
در صفحات 604 و 605 نویسنده به کلی تاریخ را رها کرده و از زبان "اوا اسفندیاری"خلیل اسفندیاری " وثریا ،اشعاری از حافظ و گوته را بررسی می کند در حالیکه برای نوشتن تاریخ نمی توان هر چیزی را به شخصیت های حقیقی منسوب کرد.
از صفحه 1268 تا 1293 به بررسی اسناد و مدارک ساواک در خصوص آتش سوزی سینما رکس آبادان می پردازد ؛ اما درپایان بدون هیچ نوع نتیجه مشخصی قضاوت را به خوانندگان می سپارد.قضیه سینما رکس آبادان کلا در تاریخ ایران به صورتی مبهم باقیمانده است هر چند کسانی به جرم آتش زدن سینما محاکمه شده و به سزای عملشان رسیده اند.
ج- تکرار مطالب
به طور کلی جریان اتفاقات را بارها تکرار می کند، مانند صفحه 319 که برای چندمین بار موضوع نعش پوسیده یک بچه که توسط رمال مخصوص تاج الملوک جلوی راه رضا خان گذاشته می شود تکرار می شود.
در بخش هایی از کتاب، گویی نویسنده قصد بمباران اطلاعاتی خوانندگانش را دارد مانند ص(177)که برای چندمین بار تمام دودمان عصمت الملوک دولتشاهی را از زبان کریم بوذرجمهری جلوی چشمان رضا خان سردار سپه می آورد و بی مورد است.
توضیحات پاورقی صفحه 822 درباره قصر توییلری و حمله مردم پاریس به آن قصر پیش از این نیز در متن آمده است.
عین این عبارت نیز چندین بار تکرار می شود که ضمن بی فایده بودن دچار تکرار های ملال اور ادبی نیز می شود:
"وقتی اقبال السلطنه ماکویی به وسیله لشکر شمال غرب دستگیر وزندانی شد و به شکل مرموزی در زندان مرد، امیر لشکر عبدالله خان طهماسبی فرمانده لشکر تبریزچند گاری از اموال منقول وطلا و جواهر و نفایس منزل اقبال السلطنه را به عنوان هدیه و سوغاتی و پیش کش برای حضرت اجل به تهران فرستاد"ص(189)
داستان قزاق بودن رضا شاه و چگونگی به قدرت رسیدن او را که در صفحه های 196 و 197 از زبان "هال "که یک خارجی است ، نقل می کند، بارها از زبان افراد مختلف شرح می دهد. این موضوع خواننده را حیران و سرگردان می کند.
در صفحه 658 دوبار تکرار می شود که "چشمان ثریا چیزی بین آبی و میشی است"
این عبارات ص1184 نیز چند بار پیش از این تکرار شده است. "......شیوخ میل داشتند حداکثر تا 24 ساعت دیگر برگردند به کشور خودشان، بنابر این قرار بود کیش یک مونت کارلو ولاس وگاس در داخل خلیج فارس شود."
بارها در طول کتاب ازفرمان رضا خان به کریم آقا بوذرجمهری گفته می شود که به او دستور داده است تا برای تاج الملوک ملک واملاک خریداری کند .
در صفحه 299شرح حادثه حرم حضرت معصومه را که پیش از این در مصاحبه حضوری با خانم عصمت الملوک خوانده ایم به صورت مشروح مجددا تکرار می کند.
3- مطالب متناقض
گاهی به خاطر ایجاد تعلیق در نوشته ها و طولانی شدن حواشی ، مؤلف نوشته های قبلی را فراموش کرده ، در ادامه مطلبی متناقض می نویسد که نشان می دهد نویسنده برخی قسمتهای تاریخ را خود به صورت داستانی ساخته است . مثلا در صفحه 16 علت تنها بودن "نیمتاج"خانم را درمنزل، رفتن اهل خانه به ییلاق بیان می کند ؛ اما درهمان صفحه می نویسد که منزل همسایه"رشته برون" است و همگی در آنجا جمع هستند.
و یا درجای دیگری می نویسد:
"بدین ترتیب رضاخان زندگی خود را با دو همسر که یکی از انان با او به کلی قهر بود و اصلا با وی حرف نمی زد و دومی او را هر شب در خانه خود می پذیرفت تقسیم کرد"ص(236)
ودر ادامه می نویسد:
"او هر روز پس از پایان کار اداری در وزارت جنگ حدود ساعت دو بعد از ظهر به خانه تاج الملوک که شمس الملوک،محمد رضا،اشرف الملوک و علیرضا فرزندانش آنجا زندگی می کردند ، می رفته و ساعت چهار بعد از ظهر به اداره باز گشته مجددا غروبها راهی خانه توران خانم می شد." ودر ادامه همین صفحه می نویسد:
"رضا خان پس از چند ماه قهرکرد وبه خانه نرفت" که به نظر همین عبارت به نوعی با جمله های قبلی تناقض دارد، زیرا طبق نوشته های قبلی این تاج الملوک بوده که اورا به عنوان همسر نمی پذیرفته است.
در صفحه 242 شکایتی از طریق سرپاس مختاری به رضا شاه می رسد که باجناق شاه به دو وکیل مجلس و همسرانشان و یک افسر ارتش اهانت کرده است که رضا خان خطاب به سر پاس مختاری می گوید:
"مختاری این سرهنگ بی همه چیز را منفصل کن،بیندازش از شهربانی بیرون،این پدر سوخته لایق مقام افسری نیست، یعنی چه؟ چون زنش خواهر زن من است باید افسار پاره کند وهر غلطی دلش می خواهد بکند؟غلط کرده است پدر سوخته حمال! او را از شهربانی بیرون کنید درجه اش را هم بگیرید"
اما در پاورقی صفحه بعد(243)نویسنده شرح ماجرای اخراج سرهنگ مبشر را از زبان نزدیکان خود طور دیگری نقل می کند که نامعقول به نظر می رسد.
در صفحه 323 نویسنده می گوید:
"غذای رضا شاه معمولا چلو خورش ایرانی بود و علاقه ای به اغذیه فرنگی نداشت"
در صورتیکه چندین صفحه جلوتر خبر از علاقه او به رژیم غذایی فرنگی در اواخر عمر داده بود.
در صفحه 524 در خصوص خانم توران امیر سلیمانی می نویسد:
"در سنین جوانی از لذت شوهر داری و داشتن یک زندگی زناشویی محروم می گردد و به همین علت قلب او پر از کینه وتنفر نسبت به شوهر و اعضای خاندان پهلوی ، به ویژه تاج الملوک است."
این بر خلاف نوشته های صفحه 520 است که خانم امیر سلیمانی می گوید:
"ناراحت از عاقبت و سرنوشت رضاشاه و این پیشامد بودم، زیرا در زمان سلطنت او مردم در رفاه بودند"
حال که همه می دانیم آن روزگاران چه بر مردم گذشت در می یابیم که حتی در روزهای آخر عمر رضا شاه نیز ملکه توران به رضا شاه دلبستگی داشته است.
4- در پاره ای اوقات اطلاعات سندیت ندارد،مانند:
ص(615) "در جاده هم اتومبیل ، هم درشکه، هم کالسکه و هم کاروانهای شتر وخر وقاطر دیده می شوند، بندرانزلی در آن زمان............"
کسی کاروان شتر را درگیلان به یاد ندارد، چنانچه آقای معتضد که خود از مادر به گیلانیها منتسب است سندی دارند منتشر کنند تا دیگران که تشنه معلومات ایشان نیز هستند استفاده نمایند.
قضیه کودتای امریکایی 28 مرداد
ص925"امریکایی ها در روز25 مرداد با نقشه کشی غلط خود در تهران در برابر مصدق کیش و مات شده بودند.
"گویا نویسنده بعد از گذشت چند دهه از کودتای امریکایی بیست و هشت مرداد با وجود اعترافات مقامات امریکایی هنوز باور ندارد که این کودتا توسط آنان برنامه ریزی شده است و طوری دیگری که خواست خود اوست موضوع را بیان می کند.
قضیه خین شورون(خون بس)
در بخشی از کتاب)ص644) نویسنده ازدواج ثریا اسفندیاری با محمدرضا شاه را به نقل از بزرگان ایل بختیاری "خین شورون (خون بس)معرفی وتلقی می کند؛ اما اصولا این ازدواج از اساس شبیه به خون بس نبوده وبعید است چنین مباحثی در میان بزرگان بختیاری وجود داشته باشد.
اما خون بس یا خین شورون چیست؟
در بین ایل بختیاری و بعضی از اقوام دیگر عشایری ایران رسمی است که بیشتر به نام خون بس(همان خین شورون و یا خون شورون) نامیده می شود و ماجرا از این قرار است که زمانی که بین دو طایفه نزاعی حادث می شود و کسی در این میان به قتل می رسد برای ترک مخاصمه طایفه ای که عزادار شده دختری را از طرف مقابل تقریبا شبیه گروگان به عقد یکی از مردان قبیله خود در می آورد و بسیار دیده شده که با آن عروس تیره بخت به بدترین نحو ممکن برخورد می شود و از کوچک وبزرگ او را به چشم یک کنیز نگاه می کنند.
حال می رسیم به ماجرای ازدواج ثریا اسفندیاری و محمدرضا شاه، که به نوشته آقای معتضد، شاه او را بسیار گرامی و دوست می داشته است و حتی سالها بعد که از هم جدا شده بودند نیز از نظر مالی او را مورد الطاف ملوکانه قرار می داده است. به هر تقدیر نهادن نام"خین شورون" بر ازدواج ثریا وشاه اساسا اشتباه است از آنجا که همه می دانیم این ایل بختیاری بود که بزرگانش درزمان حکومت رضا خان حبس و به قتل رسیده بودند بنابر این می توان این ازدواج را ازدواج سیاسی و یاهر نام دیگر به جز خون بس نهاد.
5- عدم رعایت ویژگی کتاب تاریخی
مولف کتاب تاریخی نباید درباره شخصیتها خارج از انچه شرح وقایع است اظهار نظر کند؛ اما به نظر می رسد نویسنده خاطرات فرح را می خواند تا درجای جای نوشته هایش به او کنایه بزند، این کنایه ها در صفحات1100، 1102،1103 و1104 ادامه می یابد، مانند:
"یکی نیست از این خانم بپرسد اگر این بازیها اجرا نمی شد آسمان به زمین می امد ومردم سر به عصیان برمی داشتند؟(درمورد جشن هنر) و یا:" راستی چه پیروزی بزرگی که نطق غرای علیاحضرت برای ملت ایران بوجود اورد." ویا :
"رضا شاه درحال احداث راه آهن طولانی عجیبی بود که دو دریای جنوب وشمال ایران را به هم پیوند می داد،اما بندرهایی که دراین دو دریا انتخاب شده بود و نازلی چند ماه بعد یکی از انهارا به چشم دید گمنام بودند وهیچ اهمیت اقتصادی و ارتباطی نداشتند."(ص447)
این عبارات را خسرو معتضد در برنامه تلویزیونی اش هم عنوان کرده است، به نظر می رسد نویسنده اعتقاد ندارد که دیکته نوشته نشده غلط ندارد ، درست یا غلط بودن این راه آهن را باید از زاویه دید آدمها و افکار هفتاد و اندی سال پیش بررسی کرد.
در تاریخ نویسی مولف اعتقاد خود را درباره شخصیتها بیان نمی کند و به رفتار بیرونی انها توجه نشان می دهد که موید درون انهاست اما مولف این کتاب گاه از درون شخصیتها نیز خبر داده که سبک داستان نویسی را در ان تقویت کرده است:
"ظاهر و باطن نازلی با هم تفاوت فاحشی داشت، هر چه ظاهر او زیبا، ملوس، طناز و مهربان می نمود،باطنی عقده ای ، حسود کین توز،مشکوک ، بهانه جو وبی تاب در برابر خوبی و خوشی وتوفیق دیگران داشت. ص(458)
با این توصیف، توضیح نمی دهد به چه دلیل او را دارای صفت هایی نظیر حسادت و کین توزی می داند
6- به کار بردن الفاظی که برای خواننده تاریخ چندان خوشایند نیست
نوشتن جمله ای مانند:
"آری او گوشت می خواست؛ اما گوشت سفید مرمرین جاندار،نه گوشت گوسفند"(ص143)
برای خسرو معتضد که همگان از او به عنوان "مورخ"یاد می کنند کمی سخیف به نظر می رسد.ویا صفحه780 که می نویسد:
"مدیر روزنامه را که ریش بزی و چهره ای عصبی داشت بازداشت کردند وبه زندان انداختند.
"این عبارت از اعتبار حرفه ای" آقای معتضد که از پیشکسوتان روزنامه نگاری" هستند نیز می کاهد.
7- اشکالات نگارشی
از لحاظ نگارش اشتباه های زیادی دیده می شود که شامل کاربرد غلط افعال ، تکرار افعال ،اغلاط تایپی و علایم نگارشی است :
"از میان ورزشها به شنا، اسکی، اسکی روی آب و تنیس اظهار علاقه نشان می دهد"(ص658 )باید می نوشت "علاقه نشان می دهد" یا "اظهار علاقه می کند"زیرا خود "اظهار " به معنی نشان دادن است .
،تکرار افعال مانند :بوده است،نبوده است و....ص(141)
درصفحه 153 آذوقه را آزوقه نوشته اند.
در صفحه 449 نیز"اعظام" به جای "اعزام"تایپ شده:
"...محمدرضا عموی سرشناسی نداشت که به دربار مصر اعظام(اعزام)شود."
همچنین "تومار" به جای "طومار"در ص844:"زاهدی یک جای امن را به هزاران هزار تومان می خرید ،غائله پیش رفت وتومار(طومار)حکومت ملی مصدق را در هم پیچاند."
و این تکرارهای بی مورد در ص1432:"سپیده دم بود که به نیویورک رسیدیم.خوشبختانه به طرف نیویورک رسیدیم.خوشبختانه نمایندگان تلویزیون در آنجا نبودند." این عین نوشتار کتاب است، هرچند غلط های نگارشی در این کتاب به مراتب بیش از این است ؛ اما به نوشته های بالا بسنده می کنم ."
در صفحه 506 زیر عکس رضا شاه این عبارت آمده است:
"رضا شاه در آخرین سالهای سلطنت،قبل از شهریور 1320.آثار ویرانگری وعلایم بسیاری در نگاه او مشهود است"
کاش نویسنده توضیح می داد چگونه آثار ویرانگری را در نگاه رضا خان دیده است و یا مفهوم این جمله را واضح تر بیان می کرد.
این عبارات نیز دارای تعقید لفظی است که با چند بار خواندن به زحمت می توان متوجه منظور نویسنده شد :"فوزیه ،مانند ثریا همسر متوفای محمد رضا شاه و فرح آخرین همسر شوهرش دوبار سر خاک شاه سابق ایران ،سر گور او در مسجد الرفاعی قاهره گورستان خاندان خدیوی رفته است."(ص429)
و کلام آخر: این کتاب مخلوطی است از تاریخ، خاطرات شخصی و کمی داستان سرایی!! امیدوارم آقای معتضد با این همه امکانات که دراختیار دارند، کمی در انتقال اطلاعات تاریخی رعایت بی طرفی را بکنند
نوشته خسرو معتضد،
تهران،نشر البرز،1387
1490 صفحه
در باره مؤلف
خسرو معتضد، متولد 1321 در تهران از پدری تهرانی و مادری گیلانی، دارای لیسانس تاریخ وجغرافیا در سال 1344و فوق لیسانس همین رشته در سال 1349، روزنامه نگاری را از 16 سالگی در مطبوعات آغاز و در 22 سالگی به سمت سر دبیری نیز رسید.او در زمانهای مختلف سردبیر مجلاتی چون: بدیع، ترقی، پژوهشگر، بندر ودریا، کهکشان، دور دنیا و ....بوده و در سال های اخیر با نشریاتی همچون هفته نامه امید جوان، روزنامه آسیا، اعتماد و.....همکاری می نماید.
درباره کتاب
تاج های زنانه کتابی سه جلدی است با 1490 صفحه که شرح حال هشت زن مقتدر پهلوی را در بر دارد. این هشت زن عبارتند از:ملکه تاج الملوک ،ملکه توران امیرسلیمانی ،ملکه عصمت خانم دولتشاهی ،شمس پهلوی ،اشرف پهلوی ،فوزیه ،ثریا و فرح .
این کتاب ؛ می باید علی الاصول کتابی تاریخی باشد زیرا نویسنده اش مدعی است برای شناخت تاریخ می باید به دو لایه درون و بیرون ان نفوذ کرد و وقایع را شناخت:
"تاریخ دو لایه رویین و زیرین دارد . لایه رویین همان وقایعی است که در کتابهای تاریخی و اسناد و مدارک مستند نوشته می شود و لایه زیرین تبیین علل عوامل منشا حدوث و مجموعه انگیزه هایی است که رویداد های تاریخی را شکل می بخشد و متاسفانه اغلب اثری از انها در صحیفه روزگار باقی نمی ماند "(ص1)
به همین دلیل وی در صدد روشن کردن این بخش از تاریخ بر آمده است .
مولف همچنین در مقدمه یاد اور گردیده که نقش زنان در تاریخ همواره مستقیم نبوده است به ویژه رضا خان که اجازه دخالت در سیاست به زنان خود نمی داده اما در عوض" خواهش انانرا برای شغل بخشی به خویشاوندان ایشان ولو انکه افراد نالایق و بی خاصیت و فاسدی بودند رد نمی کرد .
(ص3)به هر روی زنان مقتدری که در تاریخ دوره پهلوی نقش داشته اند موضوع بحث این کتاب است .
این کتاب سعی دارد در خصوص چگونگی به قدرت رسیدن رضا شاه در ایران تا سقوط سلسله پهلوی حقایقی را بر خواننده آشکار کند. نویسنده که به منابع زیادی در مراکز اسناد و حتی گنجینه های شخصی افراد دسترسی دارد در جای جای نوشته ها ما را با افرادی آشنا می کند که پیش از این کمتر می شناختیم .
ازجمله مواردی که در این کتاب با ان مواجهیم زندگی افرادی است که در حاشیه دربار می زیسته اند و کم وبیش در تاریخ کشور هم نقش داشته اند . برای پیشبرد نوشته ها غیر از شرح زندگی هشت زن مقتدر،زندگی رضا خان،محمدرضا شاه، ملکه نازلی مادر فوزیه، وچند تن دیگر از افراد را که ذکر نامشان تنها به طولانی تر شدن نوشته خواهد انجامید ،مورد کنکاش قرار داده است.
با توجه به اینکه مضمون کتاب، تاریخ واقعی ایران است و تمام شخصیت ها واقعی هستند انتظار می رود با کتابی تاریخی روبرو شویم که تاریخ را بدون کم وزیاد و بدون حاشیه های زاید شرح دهد ؛ اما در این کتاب به جای تاریخ با خاطره نویسی ،مصاحبه و داستان مواجهیم .
مولف گاهی با طول و تفصیل فراوان ، وقایع را در قالب داستان قرار داده و از عناصری چون توصیف ،گفت و گو ،تعلیق ،گره افکنی و..سود جسته است که بویژه به خاطر شرح های اضافی و عنصر تعلیق، انرا به داستان های پاورقی شبیه می سازد؛ اما این روش در همه جای کتاب صدق نمی کند . مولف برای شرح وقایع از چند روش استفاده کرده است که شامل داستان گویی، کاربرد مستقیم نوشته های شخصیتها، مصاحبه های شخصیتها و یادداشتهای افرادی دیگر درباره شخصیتها است . بنابراین کتاب از یکدستی خارج و بی دلیل بر حجم ان افزوده شده در حالیکه مولف می توانست با استفاده از ان نوشته ها ، مطالب را به طور خلاصه بنویسد و به صورت موردی از نقل مستقیم استفاده کند . به این ترتیب این کتاب نه به شیوه رمان تاریخی نوشته شده و نه به شیوه کتاب تاریخ .
محاسن کتاب
این کتاب حجیم به عنوان شرح حال زنان مقتدر پهلوی و نقش انان در تاریخ آن دوره ، می تواند دارای اطلاعات مفیدی باشد که به کار برخی بیاید. از جمله محاسن این کتاب می توان به این موارد اشاره کرد:
1- اطلاعات عمومی مفید
در باب اطلاعات عمومی گاهی نوشته های خوبی را شاهدیم مانند: تاسیس رادیو تهران در اردیبهشت 1319 ،مدرسه عالی موسیقی در اسفند 1302 و کلوب موزیکال ایرانی در اول آذر 1303 که البته در اینجا نیز تاریخ به ترتیب ذکر نمی شود و...
اطلاعات خوبی از واژه های منسوخ شده به خواننده می دهد ؛ مانند:مسلسل آب انباری، بریگاد، دیویزیون و.... از حسن های این کتاب می توان به اطلاعاتی که در پاورقی می آید یاد کرد که نمونه ای از ان در صفحه 150 دیده می شود :
"در حدود سال 1300 تا 1304 کل بودجه یک ساله ایران فقط 400 میلیون بوده است"
همچنین در صفحه 173:
"ولی به هیچ ترتیب از این مهریه های 1000،200؛5000 و10000 سکه طلا که سوغاتی وارداتی از کشورهای عربی ساحل خلیج فارس است وحدود 30 سال اخیر متداول شده اثری نبود زیرا آن زمان مردم هنوز کاسبکار نشده بودند."
در یکی از نادرترین قسمت های کتاب یادی هم از "عارف قزوینی " می شود:
"در ان روزها با شهرتی که عارف قزوینی از حدود سال 1300 ه .ش با برپایی کنسرتهای ملی وطنی در گراند هتل به دست آورده بود"ص(278)
و در مجال بعد:
"تصنیف های وطنی که عارف قزوینی می سرود در ایجاد احترام نسبت به موسیقیدانان تاثیر زیادی داشت"ص(285)
در پاره ای اوقات اتفاقات سایر کشورها را در همان مقطع تاریخی بیان می کند:
"آن روزها تمام دنیا پر از نام و شهرت لنین بود، ولادیمیر اولیانویچ لنین" ص(130)
2- برخی تحلیل های منطقی
گاهی به شدت به حقایق تاریخی و اتفاقات وفاداری نشان می دهد و تحلیل ها ی منطقی از رویدادها دارد:
"توران خانم در طلاق گرفتن از رضا خان عجله کرد وبعدها پشیمان شد،زیرا گذشت زمان نشان داد رضا خان شوهر زن نگهداری است و جانشین او را تا پایان عمر نگه داشته است"ص(162)
درصفحه 331 می خوانیم:
"تایمز لندن طعنه زده بود که احتمال دارد والا حضرت تیمورتاش ،وزیر دربار ،کاندیدای مناسبی برای جانشینی شاه سالمند و بیمار و احراز مقام ریاست جمهوری ایران باشد."
که این می تواند دلیل خوبی برای در بند کردن وکشتن تیمورتاش باشد.
یکی دیگر از دلایلی که می تواند باعث قتل تیمورتاش شده باشد در صفحه 332 می آید:
"با معلومات وسیع حضرت اشرف والا حضرت تیمور تاش و احاطه ایشان به زبانهای روسی،فرانسوی،آلمانی،انگلیسی و ترکی جای تردید نیست که قسمت عمده اصلاحاتی که ظرف ده سال گذشته انجام گرفته ناشی از توصیه و راهنمایی های معظم له بوده است "
که احتمال دارد باعث کدورت رضا شاه شده باشد، چنانچه در ادامه همین صفحه می آید:
"وقتی ترجمه آن اظهارات به گوش رضاشاه رسید خشمگین شد و کینه تیمور تاش را به دل گرفت."
یکی از منصفانه ترین و معقولانه ترین تحلیل ها را درباره تصمیم گیری رضاشاه در خصوص ازدواج شاهدخت ها با خانواده قوام درپاورقی صفحه 388 می خوانیم:
"...بعضی از نویسندگان که که دنیا را از دیدگاههای دایی جان ناپلئونی می نگرند قبول این خواستگاری را بنا به توصیه انگلیسی ها می انگارند؛ اما واقعیت امر این است که خانواده قوام از خانواده های فئودالی قدیم ایران بود که نفوذ زیادی در فارس داشتند..."
3- کاربرد سبک داستانی
شرح وقایع تاریخی به صورت داستانی به خواننده امکان می دهد بدون خستگی از روند جدی تاریخ ، به شکلی غیر محسوس در جریان برخی حوادث و شخصیتهای موثر در ان قرار گیرد . مولف این کتاب نیز با بهره گیری از عناصر داستانی سعی در جلب توجه خواننده داشته است . شروع کتاب به صورت گفت و گو و توصیف و ادامه این روش در پاره ای موارد، یکی از محاسن این کتاب است که البته در مواردی نقض شده و کتاب را از روال داستانی خارج نموده است .
4- عکس های مستند
وجود عکس های بسیار از شخصیت های تاریخی در شرایط مختلف یکی از ویژگی های مفید این کتاب است که برای خواننده تاریخ جالب است . تعداد این عکس ها بسیار زیاد و نشان دهنده ی زحمت فراوانی است که مؤلف برای جمع اوری و قرار دادن انها در کتاب متحمل گردیده است .
بررسی ایرادات کتاب
با خواندن این کتاب در کنار محاسن آن، متوجه برخی معایب نیز می شویم که ارزش کتاب را تحت الشعاع قرار می دهد .این موارد عبارتند از :
1- عدم یکدستی بخش های کتاب
چنانچه گفته شد این کتاب به چند شیوه نوشته شده است . نوشته های ابتدای کتاب ،رمانی تاریخی را پیش روی ما می گشاید که حکایت از آشنایی رضا خان با نیمتاج خانم دارد . این صحنه به علت ایجاد فضای مطبوع خواستگاری و ایجاد گره در داستان ،خواننده را جذب می نماید . در ادامه با توصیفاتی اضافی روبرو می شویم که کسالت بار و خسته کننده است و خواننده را از موضوع جدا می کند .
برخی ازبخش ها، به کلی از یادداشت های شخصیت ها نقل می شود مانند بخش های 21 تا 25 و 34 که یاد داشت های ملکه توران و بخش 35 که خاطرات عصمت پهلوی از جزیره موریس است . نوشتن از روی دفترچه خاطرات باعث می شود گاهی نویسنده دچار اشاعه افکار خصوصی راوی خاطرات شود .
برخی از بخش ها مصاحبه با شخصیت هاست مانند بخش دهم که مصاحبه مرتضی رسولی پور با عصمت الملوک ملکشاهی است که در حوزه کتاب تاریخ نمی گنجد.
در صفحات 372 تا 375نوشته ها بیشتر از اینکه تاریخ باشد یا رمان تاریخی، به سفرنامه و یا خاطرات شبیه است تا تاریخ واین دربسیاری از صفحات کتاب تکرار می شود.
همچنین از صفحه 1339تا صفحه1374 و مجددا از صفحه 1378 تا1395 و باز از صفحه 1414 تا صفحه 1430 نوشته ها بیشتر بریده جراید است تا اخبار و یا حتی تاریخ! این مطالب که در فضای انقلابی ان روزها در جراید (خصوصا اطلاعات)به چاپ رسیده است ، نوشتاری بسیار ابتدایی و فاقد ارزش ادبی است، از منظر تاریخی نیز سندیت ندارد.
استناد به نوشته ها و گفتار شخصی بسیار دیده می شود، اگرچه نویسنده سعی زیادی کرده است تا سندها را با گفتار و نوشتار افراد تطبیق دهد ، اشتباهاتی نیز صورت پذیرفته است.
نویسنده در صفحه 369 از زبان توران امیر سلیمانی می نویسد:
"چون با خانم جم از قدیم دوستی داشته و معاشرت می نمودیم روزی او به منزل ما آمد وگفت:فلانی چه می کنی؟ پیشواز علیاحضرت می روی؟گفتم میل دارم ولی تنها هستم. گفت:من هم مجبورم بروم چون در ان موقع همسر نخست وزیر بود."
اما در پاورقی همین صفحه(369)نویسنده توضیح می دهد که جم دراین سال هنوز نخست وزیر نشده بود.
2- تطویل
بر خلاف کتاب تاریخ که باید بر اساس مساوات باشد و تنها به مطالب مهم و مربوط بپردازد ، این کتاب به چند دلیل دچار اطناب و زیاده گویی گشته است :
الف- به کار گیری عناصر داستانی
سبک داستانی کتاب گر چه باعث جذابیت ان در مواردی گردیده؛ اما از طرفی موجب اطناب و خارج شدن از موضوع هم شده است . یکی عناصری که موجب تطویل و خروج از موضوع می شود، تعلیق است . مثلا در صفحه 39 نیمتاج خانم در مورد "رضاخان شصت تیر"از برادرش سؤالاتی می کند و ماجرا به جاهای دیگری وصل می شود و تازه دوباره درصفحه 69 دوباره به ان سؤال باز می گردد. در ادامه مطالبی راجع به مغازه بقالی و خرید و فروش آن زمان توضیحاتی می دهد که ربطی به موضوع کتاب ندارد تنها به حجیم شدن کتاب کمک می کند .
همچنین عنصر گفت و گو به سبک رمانهای تاریخی بسیار محسوس است و نویسنده رمان معمولا از این روش برای شناساندن شخصیتهای خود بهره می برد، چنانکه برادر نیمتاج در برابر سوال او، اطلاعات وسیعی از رضا خان به او می دهد که بعید به نظر می رسد درعصری که ارتباطات چندان گسترده نبود ، برادر نیمتاج خانم برای پرس و جو در خصوص رضا خان نایب سرهنگ از چند پشت نسب او اطلاع حاصل کرده باشد که نویسنده دراین خصوص اطلاعات جامع وکاملی را در اختیار می گذارد.
همچنین مواردی که مولف اعتقادات خود و یا انچه در نزد مردم رایج است را به زبان شخصیتها گذاشته است بدون اینکه حرف موجه و درستی باشد، برای مثال هنگام شرح گفت و گوی خلیل خان با دخترش چنین می نویسد :
" خلیل خان پاسخ داد :همه شاهان بیمارند،همه انان به علت افراط در خوشیها و لذات زود بیمار می شوند و از میان می روند" ص(29)
اولا بعید است که خلیل خان در پاسخ دختر خردسالش چنین چیزی را گفته باشد،ثانیا این نظر درمورد بسیاری از شاهان درست نمی نماید . به عنوان مثال ناصر الدین شاه طبق گفته پزشک مخصوصش از هنگام سحر تا وقت خواب یکسره دهانش می جنبید و هیچ اثری از ناخوشی در او دیده نمی شد و چنانچه ترور نمی شد تا سالها بعد می توانست حکومت کند.
ب- حواشی زاید
بسیاری از مطالب کتاب ارتباط مستقیم به زنان مورد بحث ندارد و نیازی به نقل انها دیده نمی شود، مثلا،مرگ پدر بزرگ همسر مطلقه شاه که از صفحه 400 تا بعد از 403 به ان پرداخته شده، ارتباطی با تاریخ کشورمان به ویژه موضوع این کتاب ندارد. همچنین از صفحه 101 تا 128 به صورت پراکنده به معرفی ملکه توران امیر سلیمانی می پردازد در حالیکه اشخاصی معرفی می شوند که ارتباط چندانی به ملکه توران ندارند.
در پاورقی صفحه(656) در خصوص خانم مهری صمصام بختیاری می خوانیم:
"ایشان از دوستان ومشاوران عزیز نویسنده است وگهگاه به پرسشهای من پاسخهای ارزنده ای در مورد ایل بختیاری و خانم ثریا اسفندیاری می دهند، جا دارد در رفع محذورات ایشان ، دولت توجهی نشان بدهد"
در کتاب تاریخ فقط آگهی بازرگانی کم داشتیم که جناب معتضد این را هم باب کردند.
برای نشان دادن فسق و فجور رضا شاه حتی افرادی چون" لوتی قنبر چاروا دار" را نیز معرفی می کند؛ در حالیکه نیازی به این همه تفصیل دادن ماجرا احساس نمی شود و کاری بیهوده به نظر می آید.
عروسی قمر زمان با سلطان حسین سنندجی در تاریخ ایران در کدام جایگاه قرار می گیرد :
"یکی از خواهرهای کوچکتر که پیش من بود ، قمر زمان بود که در آخر این سال برای سلطان حسین سنندجی که جوانی بود ........"(ص378)همچنین "ازدواج امیر نگهبان با مارباز فرانسوی دوشیزه تیرانا "در صفحه689
همچنین درصفحه 394آمده است:
"در همان مجلس داماد خاله ام که افسر شوخ وبامزه ای بود ، درحالی که تازه جوانهای ما شروع به رقصیدن کرده بودند ، پیشنهاد کرد از این خواهرها یکی دیگر مانده او را هم خوب است مهندس ایرج شمس که پسر زن پدرم بود و تازه از مسافرت اروپا آمده بود بگیرد........ "
مطمئنا حذف این بخش از نوشته ها هیچ آسیبی به کلیت ماجرا وارد نخواهد کرد.
در صفحه های 414 و 415 نیز اتفاقات شخصی مثل ازدواج خواهر وبرادر خانم توران امیر سلیمانی روایت می شود که بسیار کسل کننده و بدون ربط به تاریخ به نظر می آید.
در صفحات 550-555و...به بهانه طلاق فوزیه از محمدرضا شاه به بیان اعمال کثیف ملک فاروق برادر فوزیه می پردازد که ربطی به تاریخ ایران ندارد.
"فاروق بسیار شکمباره بود، از جمله روزی سر ظهر به سفارت ایران آمد واز ناهار آن روز که چلو کباب برگ و سلطانی و کوبیده بود میل کرد بسیار خشنود شد ." ص (555)
در صفحات 604 و 605 نویسنده به کلی تاریخ را رها کرده و از زبان "اوا اسفندیاری"خلیل اسفندیاری " وثریا ،اشعاری از حافظ و گوته را بررسی می کند در حالیکه برای نوشتن تاریخ نمی توان هر چیزی را به شخصیت های حقیقی منسوب کرد.
از صفحه 1268 تا 1293 به بررسی اسناد و مدارک ساواک در خصوص آتش سوزی سینما رکس آبادان می پردازد ؛ اما درپایان بدون هیچ نوع نتیجه مشخصی قضاوت را به خوانندگان می سپارد.قضیه سینما رکس آبادان کلا در تاریخ ایران به صورتی مبهم باقیمانده است هر چند کسانی به جرم آتش زدن سینما محاکمه شده و به سزای عملشان رسیده اند.
ج- تکرار مطالب
به طور کلی جریان اتفاقات را بارها تکرار می کند، مانند صفحه 319 که برای چندمین بار موضوع نعش پوسیده یک بچه که توسط رمال مخصوص تاج الملوک جلوی راه رضا خان گذاشته می شود تکرار می شود.
در بخش هایی از کتاب، گویی نویسنده قصد بمباران اطلاعاتی خوانندگانش را دارد مانند ص(177)که برای چندمین بار تمام دودمان عصمت الملوک دولتشاهی را از زبان کریم بوذرجمهری جلوی چشمان رضا خان سردار سپه می آورد و بی مورد است.
توضیحات پاورقی صفحه 822 درباره قصر توییلری و حمله مردم پاریس به آن قصر پیش از این نیز در متن آمده است.
عین این عبارت نیز چندین بار تکرار می شود که ضمن بی فایده بودن دچار تکرار های ملال اور ادبی نیز می شود:
"وقتی اقبال السلطنه ماکویی به وسیله لشکر شمال غرب دستگیر وزندانی شد و به شکل مرموزی در زندان مرد، امیر لشکر عبدالله خان طهماسبی فرمانده لشکر تبریزچند گاری از اموال منقول وطلا و جواهر و نفایس منزل اقبال السلطنه را به عنوان هدیه و سوغاتی و پیش کش برای حضرت اجل به تهران فرستاد"ص(189)
داستان قزاق بودن رضا شاه و چگونگی به قدرت رسیدن او را که در صفحه های 196 و 197 از زبان "هال "که یک خارجی است ، نقل می کند، بارها از زبان افراد مختلف شرح می دهد. این موضوع خواننده را حیران و سرگردان می کند.
در صفحه 658 دوبار تکرار می شود که "چشمان ثریا چیزی بین آبی و میشی است"
این عبارات ص1184 نیز چند بار پیش از این تکرار شده است. "......شیوخ میل داشتند حداکثر تا 24 ساعت دیگر برگردند به کشور خودشان، بنابر این قرار بود کیش یک مونت کارلو ولاس وگاس در داخل خلیج فارس شود."
بارها در طول کتاب ازفرمان رضا خان به کریم آقا بوذرجمهری گفته می شود که به او دستور داده است تا برای تاج الملوک ملک واملاک خریداری کند .
در صفحه 299شرح حادثه حرم حضرت معصومه را که پیش از این در مصاحبه حضوری با خانم عصمت الملوک خوانده ایم به صورت مشروح مجددا تکرار می کند.
3- مطالب متناقض
گاهی به خاطر ایجاد تعلیق در نوشته ها و طولانی شدن حواشی ، مؤلف نوشته های قبلی را فراموش کرده ، در ادامه مطلبی متناقض می نویسد که نشان می دهد نویسنده برخی قسمتهای تاریخ را خود به صورت داستانی ساخته است . مثلا در صفحه 16 علت تنها بودن "نیمتاج"خانم را درمنزل، رفتن اهل خانه به ییلاق بیان می کند ؛ اما درهمان صفحه می نویسد که منزل همسایه"رشته برون" است و همگی در آنجا جمع هستند.
و یا درجای دیگری می نویسد:
"بدین ترتیب رضاخان زندگی خود را با دو همسر که یکی از انان با او به کلی قهر بود و اصلا با وی حرف نمی زد و دومی او را هر شب در خانه خود می پذیرفت تقسیم کرد"ص(236)
ودر ادامه می نویسد:
"او هر روز پس از پایان کار اداری در وزارت جنگ حدود ساعت دو بعد از ظهر به خانه تاج الملوک که شمس الملوک،محمد رضا،اشرف الملوک و علیرضا فرزندانش آنجا زندگی می کردند ، می رفته و ساعت چهار بعد از ظهر به اداره باز گشته مجددا غروبها راهی خانه توران خانم می شد." ودر ادامه همین صفحه می نویسد:
"رضا خان پس از چند ماه قهرکرد وبه خانه نرفت" که به نظر همین عبارت به نوعی با جمله های قبلی تناقض دارد، زیرا طبق نوشته های قبلی این تاج الملوک بوده که اورا به عنوان همسر نمی پذیرفته است.
در صفحه 242 شکایتی از طریق سرپاس مختاری به رضا شاه می رسد که باجناق شاه به دو وکیل مجلس و همسرانشان و یک افسر ارتش اهانت کرده است که رضا خان خطاب به سر پاس مختاری می گوید:
"مختاری این سرهنگ بی همه چیز را منفصل کن،بیندازش از شهربانی بیرون،این پدر سوخته لایق مقام افسری نیست، یعنی چه؟ چون زنش خواهر زن من است باید افسار پاره کند وهر غلطی دلش می خواهد بکند؟غلط کرده است پدر سوخته حمال! او را از شهربانی بیرون کنید درجه اش را هم بگیرید"
اما در پاورقی صفحه بعد(243)نویسنده شرح ماجرای اخراج سرهنگ مبشر را از زبان نزدیکان خود طور دیگری نقل می کند که نامعقول به نظر می رسد.
در صفحه 323 نویسنده می گوید:
"غذای رضا شاه معمولا چلو خورش ایرانی بود و علاقه ای به اغذیه فرنگی نداشت"
در صورتیکه چندین صفحه جلوتر خبر از علاقه او به رژیم غذایی فرنگی در اواخر عمر داده بود.
در صفحه 524 در خصوص خانم توران امیر سلیمانی می نویسد:
"در سنین جوانی از لذت شوهر داری و داشتن یک زندگی زناشویی محروم می گردد و به همین علت قلب او پر از کینه وتنفر نسبت به شوهر و اعضای خاندان پهلوی ، به ویژه تاج الملوک است."
این بر خلاف نوشته های صفحه 520 است که خانم امیر سلیمانی می گوید:
"ناراحت از عاقبت و سرنوشت رضاشاه و این پیشامد بودم، زیرا در زمان سلطنت او مردم در رفاه بودند"
حال که همه می دانیم آن روزگاران چه بر مردم گذشت در می یابیم که حتی در روزهای آخر عمر رضا شاه نیز ملکه توران به رضا شاه دلبستگی داشته است.
4- در پاره ای اوقات اطلاعات سندیت ندارد،مانند:
ص(615) "در جاده هم اتومبیل ، هم درشکه، هم کالسکه و هم کاروانهای شتر وخر وقاطر دیده می شوند، بندرانزلی در آن زمان............"
کسی کاروان شتر را درگیلان به یاد ندارد، چنانچه آقای معتضد که خود از مادر به گیلانیها منتسب است سندی دارند منتشر کنند تا دیگران که تشنه معلومات ایشان نیز هستند استفاده نمایند.
قضیه کودتای امریکایی 28 مرداد
ص925"امریکایی ها در روز25 مرداد با نقشه کشی غلط خود در تهران در برابر مصدق کیش و مات شده بودند.
"گویا نویسنده بعد از گذشت چند دهه از کودتای امریکایی بیست و هشت مرداد با وجود اعترافات مقامات امریکایی هنوز باور ندارد که این کودتا توسط آنان برنامه ریزی شده است و طوری دیگری که خواست خود اوست موضوع را بیان می کند.
قضیه خین شورون(خون بس)
در بخشی از کتاب)ص644) نویسنده ازدواج ثریا اسفندیاری با محمدرضا شاه را به نقل از بزرگان ایل بختیاری "خین شورون (خون بس)معرفی وتلقی می کند؛ اما اصولا این ازدواج از اساس شبیه به خون بس نبوده وبعید است چنین مباحثی در میان بزرگان بختیاری وجود داشته باشد.
اما خون بس یا خین شورون چیست؟
در بین ایل بختیاری و بعضی از اقوام دیگر عشایری ایران رسمی است که بیشتر به نام خون بس(همان خین شورون و یا خون شورون) نامیده می شود و ماجرا از این قرار است که زمانی که بین دو طایفه نزاعی حادث می شود و کسی در این میان به قتل می رسد برای ترک مخاصمه طایفه ای که عزادار شده دختری را از طرف مقابل تقریبا شبیه گروگان به عقد یکی از مردان قبیله خود در می آورد و بسیار دیده شده که با آن عروس تیره بخت به بدترین نحو ممکن برخورد می شود و از کوچک وبزرگ او را به چشم یک کنیز نگاه می کنند.
حال می رسیم به ماجرای ازدواج ثریا اسفندیاری و محمدرضا شاه، که به نوشته آقای معتضد، شاه او را بسیار گرامی و دوست می داشته است و حتی سالها بعد که از هم جدا شده بودند نیز از نظر مالی او را مورد الطاف ملوکانه قرار می داده است. به هر تقدیر نهادن نام"خین شورون" بر ازدواج ثریا وشاه اساسا اشتباه است از آنجا که همه می دانیم این ایل بختیاری بود که بزرگانش درزمان حکومت رضا خان حبس و به قتل رسیده بودند بنابر این می توان این ازدواج را ازدواج سیاسی و یاهر نام دیگر به جز خون بس نهاد.
5- عدم رعایت ویژگی کتاب تاریخی
مولف کتاب تاریخی نباید درباره شخصیتها خارج از انچه شرح وقایع است اظهار نظر کند؛ اما به نظر می رسد نویسنده خاطرات فرح را می خواند تا درجای جای نوشته هایش به او کنایه بزند، این کنایه ها در صفحات1100، 1102،1103 و1104 ادامه می یابد، مانند:
"یکی نیست از این خانم بپرسد اگر این بازیها اجرا نمی شد آسمان به زمین می امد ومردم سر به عصیان برمی داشتند؟(درمورد جشن هنر) و یا:" راستی چه پیروزی بزرگی که نطق غرای علیاحضرت برای ملت ایران بوجود اورد." ویا :
"رضا شاه درحال احداث راه آهن طولانی عجیبی بود که دو دریای جنوب وشمال ایران را به هم پیوند می داد،اما بندرهایی که دراین دو دریا انتخاب شده بود و نازلی چند ماه بعد یکی از انهارا به چشم دید گمنام بودند وهیچ اهمیت اقتصادی و ارتباطی نداشتند."(ص447)
این عبارات را خسرو معتضد در برنامه تلویزیونی اش هم عنوان کرده است، به نظر می رسد نویسنده اعتقاد ندارد که دیکته نوشته نشده غلط ندارد ، درست یا غلط بودن این راه آهن را باید از زاویه دید آدمها و افکار هفتاد و اندی سال پیش بررسی کرد.
در تاریخ نویسی مولف اعتقاد خود را درباره شخصیتها بیان نمی کند و به رفتار بیرونی انها توجه نشان می دهد که موید درون انهاست اما مولف این کتاب گاه از درون شخصیتها نیز خبر داده که سبک داستان نویسی را در ان تقویت کرده است:
"ظاهر و باطن نازلی با هم تفاوت فاحشی داشت، هر چه ظاهر او زیبا، ملوس، طناز و مهربان می نمود،باطنی عقده ای ، حسود کین توز،مشکوک ، بهانه جو وبی تاب در برابر خوبی و خوشی وتوفیق دیگران داشت. ص(458)
با این توصیف، توضیح نمی دهد به چه دلیل او را دارای صفت هایی نظیر حسادت و کین توزی می داند
6- به کار بردن الفاظی که برای خواننده تاریخ چندان خوشایند نیست
نوشتن جمله ای مانند:
"آری او گوشت می خواست؛ اما گوشت سفید مرمرین جاندار،نه گوشت گوسفند"(ص143)
برای خسرو معتضد که همگان از او به عنوان "مورخ"یاد می کنند کمی سخیف به نظر می رسد.ویا صفحه780 که می نویسد:
"مدیر روزنامه را که ریش بزی و چهره ای عصبی داشت بازداشت کردند وبه زندان انداختند.
"این عبارت از اعتبار حرفه ای" آقای معتضد که از پیشکسوتان روزنامه نگاری" هستند نیز می کاهد.
7- اشکالات نگارشی
از لحاظ نگارش اشتباه های زیادی دیده می شود که شامل کاربرد غلط افعال ، تکرار افعال ،اغلاط تایپی و علایم نگارشی است :
"از میان ورزشها به شنا، اسکی، اسکی روی آب و تنیس اظهار علاقه نشان می دهد"(ص658 )باید می نوشت "علاقه نشان می دهد" یا "اظهار علاقه می کند"زیرا خود "اظهار " به معنی نشان دادن است .
،تکرار افعال مانند :بوده است،نبوده است و....ص(141)
درصفحه 153 آذوقه را آزوقه نوشته اند.
در صفحه 449 نیز"اعظام" به جای "اعزام"تایپ شده:
"...محمدرضا عموی سرشناسی نداشت که به دربار مصر اعظام(اعزام)شود."
همچنین "تومار" به جای "طومار"در ص844:"زاهدی یک جای امن را به هزاران هزار تومان می خرید ،غائله پیش رفت وتومار(طومار)حکومت ملی مصدق را در هم پیچاند."
و این تکرارهای بی مورد در ص1432:"سپیده دم بود که به نیویورک رسیدیم.خوشبختانه به طرف نیویورک رسیدیم.خوشبختانه نمایندگان تلویزیون در آنجا نبودند." این عین نوشتار کتاب است، هرچند غلط های نگارشی در این کتاب به مراتب بیش از این است ؛ اما به نوشته های بالا بسنده می کنم ."
در صفحه 506 زیر عکس رضا شاه این عبارت آمده است:
"رضا شاه در آخرین سالهای سلطنت،قبل از شهریور 1320.آثار ویرانگری وعلایم بسیاری در نگاه او مشهود است"
کاش نویسنده توضیح می داد چگونه آثار ویرانگری را در نگاه رضا خان دیده است و یا مفهوم این جمله را واضح تر بیان می کرد.
این عبارات نیز دارای تعقید لفظی است که با چند بار خواندن به زحمت می توان متوجه منظور نویسنده شد :"فوزیه ،مانند ثریا همسر متوفای محمد رضا شاه و فرح آخرین همسر شوهرش دوبار سر خاک شاه سابق ایران ،سر گور او در مسجد الرفاعی قاهره گورستان خاندان خدیوی رفته است."(ص429)
و کلام آخر: این کتاب مخلوطی است از تاریخ، خاطرات شخصی و کمی داستان سرایی!! امیدوارم آقای معتضد با این همه امکانات که دراختیار دارند، کمی در انتقال اطلاعات تاریخی رعایت بی طرفی را بکنند