سگ ها و آدم ها
نوشته ی:فرشته ی مولوی
ناشر: انتشارات ققنوس، 1388
نوبت چاپ: اول/ 120 صفحه
-------------------
سگ ها و آدم ها مجموعه ای از داستانهای کوتاه فرشته ی مولوی است که در دوره های متفاوتی نوشته شده است. همانطور که در یادداشت ابتدای کتاب می خوانیم، مولوی در زمانهای مختلفی دست به قلم برده و داستانهایش را نگاشته است. این کتاب حاوی ده داستان کوتاه است که می باید به طور جداگانه در خصوص آنها صحبت کرد.
کلاغ هندی، طبل نیمه شب،ایستگاه زرد، همه بهارها، وهن، خاله مومی، همه روزهای خدا، دوری دیگر،خداداد خوش است و سگ ها و آدم ها نام داستانک هایی است که در این کتاب می خوانیم.
ابتدا کوتاه در باره ی هر داستان:
1-کلاغ هندی:
روایتی است از یک مسافرت به دهلی که نویسنده انگار با خلاصه گویی و رمانتیک نویسی می کوشد با نام بردن از گدایان هندی و برخورد مردم با یکدیگر در جشنی که رنگ به سر وصورت هم می پاشند حال و هوای یک مسافرت نوروزی را دور از ایران در ذهن خواننده تداعی کند.
2-طبل نیمه شب:
داستان دوم نوستالژی یک زندگی است که گاه در کوچه خیابانهای استانبول می گذرد و گاهی در دریا و قایق اجاره ای با حضور چشم های دیگرانی که غریبه اند و هیچ سنخیتی با راوی داستان ندارند. این داستانک بیشتر از اینکه یک متن ادبی باشد یک دل نوشته است که نویسنده در جمع دیگر داستانها آورده است. در متن از کلمات زیبای زیادی برای جذاب تر شدن و جذب خواننده استفاده شده است.
3-ایستگاه زرد:
داستان سوم نیز یک نوستالژی است که نویسنده سعی دارد با متنی روانتر از دو داستان اول خواننده را به ادامه ی مطالعه ترغیب کند.
راوی خواهری دارد به نام شفیقه که مبنای قصه را بر زندگی او گذاشته و از زاویه ی دید خود زندگی و افکار شفیقه و بقیه ی آدمها را روایت می کند. آدمها در این داستان در پرده اند و تنها رفتارشان روایت می شود.
4-همه بهارها:
داستانی است از زندگی و رنج آدمهایی که در رنج ،درد ، بیماری و باورهای خرافی دست و پا می زنند.آدمهایش به طور شتابزده معرفی می شوند، بدون هیچ سابقه ای در داستان جا می گیرند و بدتر از آن از ذهن راوی خارج می شوند. نویسنده در این داستان کوشیده است با فضا سازی جذابیت ایجاد کند که در این راه نیز موفق نیست.
5- وهن:
قصه ی پنجم با دیدن یک فیلم خارجی(فرانسوی)شروع می شود.داستان آدم های دهه ی شصت ایران است با روایتی رئالیستی و از درون جامعه ی آن روزها، که برای مردم آن دهه بسیار قابل لمس است.
ساده، بدون حاشیه پردازی زیاد که راوی با دیدی گزارشگرانه اززاویه ی دید خود که خانمی است شاغل داستان را روایت می کند و حس نوستالژیک خواننده را قلقلک می دهد.
6-خاله مومی:
خاله مومی داستان زندگی خانمی مطلقه است که در دفتری به کار تایپ مشغول است،این داستان به صورت یکنواخت و به سبک خاطره نویسی و یادداشت شخصی نوشته شده است.
نویسنده کوشیده تا زندگی یک روزه ی یک خانم مطلقه و چالش هایش را با دیگران در محیط کار به همراه فلاش بک هایی روایت کند.
7-همه روزهای خدا :
داستان ششم این مجموعه واقعا چیزی به جز یک گزارش ازمشاهدات نویسنده نیست.نه پیامی، نه حتی القای ایده یا عقیده ای! انگار نویسنده برای نوشتن یک گزارش خبری می کوشد تا با برداشتش را از مشاهداتش توصیف کند.
در قصه ی "همه روزهای خدا" تنها عنصر توصیف است که داستان را به پیش می برد و از داستان گویی و سایر عناصر دیگر داستان کمتر سراغی هست.
8-دوری دیگر:
این داستان نیز روایتی یکنواخت دارد که تنها در بخشی کوتاهی از قصه به صورت گفت و شنوددنبال می شود.نویسنده در این بخش از کتاب بسیار کوشیده تا صورتی هنرمندانه به داستان بدهد، استفاده از توصیف ها گاهی چنان بی مورد و زیاد است که خواننده را کلافه می کند.برای نوشتن داستان تمامی عناصر داستان لازم و ملزوم یکدیگرند؛ اما نویسنده تنها به توصیف افراطی شاخ و برگ و آدمها می پردازد.
9-خداداد:
داستان خداداد، در واقع غمنامه ای است برای انسان امروز در سراسر دنیا، نویسنده با محور قرار دادن خداداد مهاجری افغان رنج آدمهایی را بیان می کند که در گوشه گوشه ی دنیا با فقر و ناهنجاریهای اجتماعی و محدودیت ها با زندگی دست و پنجه نرم می کنند.
در این داستان به صورت گذرا از آوارگی و سرگشتگی مردمانی از سایر نقاط دنیا و کشورهایی که مردمش با چالش های سیاسی دست و پنجه نرم می کنند نام برده می شود، هرچند خداداد را می توان مقاله ای در باب انسانیت دانست؛ اما بلاشک یکی از قابل تامل ترین قصه های فرشته ی مولوی در سگ ها و آدم ها است.
10- سگ ها و آدم ها:
سگ ها و ادم ها دهمین و آخرین داستان کتاب مولوی است، روایتی رئالیستی دارد که گاه گریزی به سبک های دیگر از جمله رمانتیسم می زند.داستان حکایت مادر است کارمند که فرزندی بیمار داردو نویسنده با ادغام پاره هایی از فیلم ها و داستانهای دیگر به جذابیت قصه می افزاید.
و اما عناصر داستان:
1-شخصیت پردازی: شخصیت پردازی در کلیه ی داستانهای سگ ها و ادم ها کمترین نقش را دارند. حتی در داستان خداداد که زیباترین بخش نوشته های مولوی است عناصر به خوبی معرفی نمی شوند، این سبک ورود و خروج افراد از داستانها مسلما تعمدی است؛ اما باعث می شود خواننده سردرگم و متحیر باقی بماند.
2-گفت و گو : عنصر گفت و گو نیز به خوبی به کار گرفته نشده است، تنها در بخش های ازکتاب مانند ایستگاه زرد، وهن و سگ ها و ادم ها از این عنصر به صورت ناقص بهره گرفته می شود.گفت و شنود در داستان می تواند خواننده را در درک بهتر ایده ی داستان و نویسنده کمک کند؛ اما متاسفانه به جز مواردی محدود در کتاب استفاده نشده است.
3-توصیف: از این عنصر در داستانها گاهی استفاده شده؛ اما به نظر می رسد استفاده ی نابجا بر خط روایی داستان لطمه وارد آورده باشد.
4-سبک داستان: به لحاظ مستقل بودن قصه ها از هم از سبک خاصی پیروی نکرده است، می توان همه نوع سبک را در سگ ها وآدم ها دید، حتی در بعضی قصه ها ازجمله سگ ها و ادم ها رئالیسم و رمانتیسم با هم آمیخته شده اند و این در دیگر قسمت های کتاب نیز دیده می شود.
5-زاویه ی دید: داستانهای مجزای کتاب از زاویه ی دید مستقلی بهره می برند . داستانهای کلاغ هندی،همه بهارها،خاله مومی و سگ ها و آدم ها از زاویه ی دید اول شخص، طبل نیمه شب و خداداد با دانای کل و ایستگاه زرد،وهن، همه روزهای خدا و دوری دیگر از زاویه ی دید سوم شخص روایت می شود.
6- زمان و مکان: به لحاظ زمان و مکان داستانها دارای تنوع زیادی است از دهلی تا ایتالیا، از تهران تا شمال و از خانه و خیابان تا اداره، صف های خرید مایحتاج تا میز تایپ ، اتوبوس و قطار و ...
از نظر زمانی همانگونه که در متن هست می شود تهران دهه ی شصت را متصور بود، آنجا که مردمی خسته از تحولات اجتماعی حالا با جنگی خانمانسوز دست و پنجه نرم می کنند، هر چند نشان چندانی ازجنگ نیست؛ اما در صف تعاونی اداره، اتوبوس شرکت واحد و سایر مکانهای داستان می توان رد پای جنگ و تبعات اقتصادی ان را دید.
7- یک ایراد کلی:نگارش کتاب بسیار ضعیف است و مانند بسیار از کتابهای این روزها افعال بسیار پس وپیش می شوند، گاهی غلط املایی نیز دیده می شود، مانند:
کلاغ"غاری " می کشد. (ص 113)
و البته در دیگر صفحات نیز اشتباهات املایی دیگری دیده می شود.
و کلام اخر اینکه: سگ ها و ادم ها کاری است ضعیف که نویسنده برای نگارش و انتشارش زحمت بسیار کشیده است.
پی نوشت: این نوشته بیش از هشت ماه پیش نگاشته شده، شاید اگر امروز دوباره سگ ها و آدم ها را می خواندم نظرات مثبت و منفی دیگر نیز داشتم. با احترام به نویسنده ی محترم؛ خانم فرشته ی مولوی.