۱۳۹۱ تیر ۲۶, دوشنبه

عصرِ غلیانِ قِلیان


بازخوانی یک پدیده

عصرِ غلیانِ قِلیان

افشین معشوری

جوانک نشسته بود روبروی ما و انچنان نی قلیان را بر لبهایش گذاشته بود که انگار عبادت اش می کرد. هر بار که دود آن را به ریه می کشید با تفرعن به دیگران نگاه می کرد، حلقه های دود را به اطراف می فرستاد، زیر لب چیزی  می گفت و با دوستان اش می خندید. دقیق که شدم شاید هفده یا هجده سال داشت. یادم امد که سالها پیش با دوستان رفته بودیم کوه، در راه برگشت بچه ها گفته بودند دقایقی در «قهوه خانه ی عمو عبدالله» استراحتی کنیم و چای بنوشیم. بهروز که از بقیه ی دوستان کمی در مواجهه با دود افزار بی پرواتر بود سفارش قلیان داده بود و گروه ما را که عمدتا یا اهل سینما بودند و یا از طایفه ی ورزش و هنر، شگفت زده کرده بود. سرفه های پی درپی جوانک رو به رویی مرا به خود اورد، انگار بدجور دچار نوستالژی(1) شده بودم.

بهانه ی نوشتار

دو سه سالی است که  جماعت قلیان کِش و دوستان قلیان کُش سرشاخ شده اند و این وسط خبرهای ضد ونقیضی به گوش می رسد. نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران به عنوان متولی امر نظارت بر اماکن عمومی(از جمله قلیان سراها و قهوه خانه ها) خواستار توقف عرضه ی قلیان در اماکن عمومی شده و سال پیش نیز مدتی به جد با این امر مقابله کرد؛ اما گویی دست هایی در کار است تا با برچیده شدن این ابزار - به زعم عده یی تفریحی - مخالفت نماید. قلیان که تا چند سال پیش کمتر مورد استفاده ی عامه ی مردم بود، اکنون روند استفاده ی رو به افزایشی را شاهد است، که دلایل بسیاری می تواند داشته باشد.

دلایل زیادی را می توان در روند افزایش قلیان کش ها، قلیان سراها و حتا قلیان فروشی ها برشمرد؛ اما انچه بدیهی است، اینکه جدای از تمایلات شخصی، عوامل اجتماعی بسیاری است که باعث گرایش تعداد زیادی از شهروندان – خاصه جوانان-  به  سمت قلیان کشیدن است.

داستان قلیان

تاریخ دقیق اولین استفاده از قلیان در ایران مشخص نیست. با این حال بنا به نوشته ی سیریل الگود، اولین بار ابوالفتح گیلانی (متوفی ۱۵۸۸.م) پزشک ایرانی دربار اکبر اول، سلطان مغول هند بود که دود تنباکو را از یک ظرف آب عبور داد تا آن را خالص‌تر و سرد نماید و از این طریق قلیان که در شبه قاره به حقّه معروف است را ابداع نمود. در عین حال یک رباعی از اهلی شیرازی (متوفی ۱۵۳۵.م) به استفاده از قلیان اشاره می‌نماید و از این رو پیشینه ی استفاده از قلیان را می‌توان حداقل به دوران شاه طهماسب یکم صفوی بازگرداند و روایت ابوالفتح گیلانی را می‌توان شاهدی بر معرفی قلیان، که در ایران مورد استفاده بوده‌است، دانست.

قلیان از نگاه دیگران

 سیاحان اروپایی که به ایران سفر کرده‌اند از جمله «تاورنیه» که در دوران صفویه به ایران آمد به قلیان و کشیدن تنباکو در ایران اشاره کرده‌اند. از جمله وی نوشته‌است که «ایرانیان تنباکو را با دستگاهی کاملاً اختصاصی می‌کشند» و قلیان را اینگونه توصیف می کند: «کوزه یی گلی و دهان گشاد به قطر سه انگشت، تنه ی قلیان از چوب یا نقره است که سوراخی در وسط دارد و بر روی آن مقداری تنباکوی نمدار با کمی آتش می‌گذارند، و در زیر قلیان سوراخ های ممتدی وجود دارد و در حالیکه نفس را بالا می‌کشند، دود تنباکو با شدت از امتداد سوراخ پایین آمده و درون آب که به رنگهای مختلف می آمیزد داخل می‌شود. این کوزه مرتباً تا نصفه آب دارد. دودی که در آب است به سطح می‌آید و هنگامیکه نفس را بالا می‌کشند، از نی قلیان به دهان وارد می‌شود.»

او معتقد است: به واسطه ی آبی که به قلیان می‌ریزند دود تنباکو تصفیه می‌شود و کمتر ضرر می‌رساند و گرنه با این همه قلیانی که ایرانی ها می‌کشند، تنفس برای آنان غیر ممکن است و در ادامه می نویسد:« ایرانیان -زن و مرد- از جوانی عادت به کشیدن تنباکو کرده‌اند.»

البته همانطور که می دانیم به دلیل حضور صفویه در اصفهان، عمده ی گردشگران، بازرگانان و حتا سیاسیونی که در ان دوران به ایران می امدند بیشتر در همین شهر و گاه در شهرهایی نظیر قزوین آمد و شد داشتند و بسط دادن استفاده از قلیان به تمام ایران  و نیز مصرف ان توسط زنان ایرانی می تواند زاییده ی ذهن این سیاح باشد، زیرا می دانیم زنان ایرانی در آن دوران کمتر در مجامع ظاهر می شدند و بر فرض کشیدن قلیان، آنقدر وسیع نبوده که گردشگری اجنبی اینطور با اطمینان در باره اش سخن بگوید.

تنباکو چیست؟

تنباکو یا توتون، گیاهی با برگ‌های پهن است که درآمریکای شمالی و جنوبی رشد می‌کرد و امروزه در سراسر جهان کشت می‌شود. به برگ‌های خشک و بریده شده ی این گیاه هم تنباکو می‌گویند. مصرف اصلی این گیاه تدخین دود حاصل از سوزاندن برگ‌های خشک آن است که دارای نیکوتین است. این کار با پیچیدن آن در کاغذ یا پیچیدن برگ‌های برش نخورده ی آن به صورت سیگار، سیگار برگ و یا ریختن آنها در سر قلیان و تدخین (کشیدن) آنها انجام می‌شود. این گیاه به طور معمول یک تا دو متر رشد می‌کند، برگ‌های آن بزرگ و پهن بوده و حدود نیم متر ارتفاع دارند که با موهای بلند و نرم پوشیده شده است و دارای شیره ی چسبنده یی است.

در اواخر قرن پانزدهم میلادی، پس از آن که کریستف کلمب قاره ی آمریکا را کشف کرد، استعمال تنباکو را از سرخ‌پوستان آموخت، از نظر سرخ‌پوستان تنباکوگیاهی مقدس بود و آنها را با عالم ارواح ارتباط می‌داد. تنباکو به اقتصاد آمریکا کمک شایانی کرد وبه اروپا و سپس دیگر نقاط جهان راه یافت.

انواع تنباکو

در ایران انواع تنباکو مانند تنباکوی بنیاد، برازجان، کاشان، بوشهر و غیره وجود دارد که بیشتر آنها به نام شهرهایی است که تنباکو در آنجا کشت می‌شود. همچنین در دهه‌های اخیر تنباکو با طعم‌های میوه‌یی نیز به بازار عرضه می‌شود که به صورت صنعتی تولید می‌شوند. طبق بررسی‌های به عمل آمده قلیان اگر با تنباکوهای میوه‌یی (توتون‌هایی که به روش شیمیایی به عمل آمده و دود آن بوی میوه می‌دهد) به عمل آمده باشد، خطرناک و ضرر آن از ضرر سیگار بیشتر است. چون دودی که وارد ریه می‌شود محصول مواد شیمیایی است . البته به گفته پزشکان این نوع تنباکو از بدترین نوع برگ توتون تهیه می شود؛ اما به واسطه ی مواد شیمیایی معطر و بسته بندی‌های پر زرق و برق آنها را با نام تنباکوی میوه‌یی در ایران و نام عربی معسل در کشورهای عربی به فروش می‌رسانند. این نوع از تنباکوهای میوه یی عموما از دورریز برگ توتون در کارخانه هایی تولید می شود که بیشتر آنها متعلق به عربهای حاشیه ی خلیج فارس است.

ناپسند بودن قلیان در گذشته

بسیاری از کسانی که مبادرت به استعمال قلیان می کنند، می پندارند این میراثی است که از پیشینیان مان به ارث رسیده و می باید ادامه دهنده ی راه آنان باشیم، اما با نگاهی به نوشته ی گردشگر دیگری که در دوره ی شاه عباس به ایران سفر کرده در می یابیم که در گذشته های دور نیز این امر نکوهش شده و گاه مورد تنفر نیز بوده است.

شاردن، دیگر سیاح دوران صفوی، در سفرنامه ی خود می‌نویسد: شاه عباس بسیار کوشید تا از استعمال قلیان در بین مردم جلوگیری کند. برای این کار، روزی در مجلسی رسمی دستور داد تا به جای تنباکو، قلیان میهمانان را با پِهِن چاق کنند، و سپس در حالیکه آنان مشغول کشیدن قلیان خود بودند، گفت:« این تنباکو را که والی همدان برای من فرستاده‌ است و ادعا می‌کند که بهترین تنباکوی دنیاست، چگونه است؟»

 میهمانان همگی از این تنباکوی جدید تعریف کردند. آنگاه شاه خطاب به آنان گفت : «مرده شوی چیزی را ببرد که نمی‌توان آن را از پهن تشخیص داد». سرانجام کار مخالفت شاه عباس بزرگ با تنباکو به تحریم آن کشید، و هنگامیکه در گرجستان متوجه شد، سربازان او پول خود را صرف کشیدن تنباکو و توتون می‌کنند آن را ممنوع ساخت.

از عهد شاه عباس و صفویه که بگذریم، موارد نادری از استعمال این وسیله را می توان یافت . ماجرای قلیان طلایی کریم خان زند و باغبان پیر از موارد دیگری است که می توان به تجملی بودن آن پی برد. اما دوران قاجاریه را می توان اوج استفاده از قلیان دانست، آنجا که سیاحان می نویسند:

« قلیان در دوران قاجار بخشی از ضرورتهای زندگی بود. اشراف و بزرگان در خانه‌های خود انواع قلیان را نگهداری می‌کردند که بعضی از آنها جواهرکاری نیز شده بود. واقعه ی قیام تنباکو در دوران قاجار در نتیجه ی فتوایی بود که توسط میرزا حسن شیرازی مبنی بر تحریم مصرف و فروش تنباکو رخ داد.»

و این همه نشان از عمومی شدن استعمال قلیان و تنباکو در جامعه ی ایرانی،  در این دوران دارد. طایفه ی قاجار که خود پیش از ان کوچ نشین بودند با رسیدن به حکومت، کمتر به عمران و آبادانی پرداختند و گاه عادات زشت و ناپسند عشیره ی خود را نیز که پیش از ان شاید «ناهنجاری» محسوب می شد در جامعه رواج داده و به هنجارهای پذیرفته شده بدل کردند. تنها در واقعه ی تحریم تنباکو است که می بینیم زنان حرمسرا- به عنوان بخشی از زنان ایرانی - قلیان می کشند؛ اما نقل است که همین زنان با میرزای شیرازی همراه شدند تا اعتراض جامعه را به قرارداد تالبوت از داخل حرمسرا به گوش ناصرالدین شاه برسانند.

و اما امروز

قلیان تبدیل به یکی از تفریحات روزمره ی جوانان شده است، فارغ از ضرر وزیان هایی که ممکن است خیلی زود گریبانگرشان شود. حالا وقتی به کوه می رویم در گوشه و کنار جوانانی را می بینیم که بساط قلیان پهن می کنند. وقتی به پارک نزدیک منزل می رویم حتما عده یی را می بینیم که دور هم جمع شده اند و قلیان می کشند. وقتی ناگهان از هوای دم کرده ی شهرها فرار می کنیم تا ساعاتی را به دور از آلودگی های دیداری و شنیداری استراحت کنیم باز صحنه های قلیان کشیدن عده یی را دور هم می بینیم.

خبرهای ضد و نقیض از قلیان

علیرضا افشار، معاون امور اجتماعی و فرهنگی وزارت کشور در نشست خبری هفته ی جهانی بدون دخانیات  از ممنوعیت عرضه ی قلیان خبر داد او گفت: قانون منع عرضه ی قلیان از11 خرداد در تمام اماکن عمومی اجرا می‌شود. به گفته ی افشار این قانون به صورت تدریجی و طی دو مرحله اجرا می شود و هفته ی بدون دخانیات آخرین فرصت برای اطلاع رسانی، تذکر و ابلاغ های ممنوعیت عرضه ی قلیان در اماکن عمومی است.

معاون وزیر کشور نامی از قهوه خانه ها در این محدودیت نبرد، اما گفت که به زودی قلیان از قهوه خانه ها هم جمع می شود. وی می گوید:هر چند طبق آیین نامه ی مصوب دولت در سال گذشته، قهوه خانه ها از شمول اماکن عمومی، خارج شده‌اند؛ اما در مراحل بعدی برای قهوه خانه‌ها نیز با هماهنگی اصناف، برنامه ریزی‌های جایگزین داریم.

ماجرای استثنا شدن قهوه خانه ها برای عرضه ی قلیان، بلوایی را سال گذشته به راه انداخت؛ درحالیکه  وزارت بهداشت تمام تلاش اش را می کرد تا همه ی اماکن عمومی را از عرضه ی قلیان منع کند، ناگهان خبر رسید هیئت دولت به دلایل صنفی، اجازه داده است قهوه خانه ها قلیان عرضه کنند و این یعنی مخالفت صددرصدی با قانون؛ اما وزارت بهداشت معتقد است کلا باید قلیان را جمع کرد. کاظم ندافی، رئیس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت دراین باره می گوید: وزارت بهداشت اساسا با قهوه‌خانه‌هایی که قلیان عرضه می‌کنند مخالف است.

در حالیکه بحث بر سر مضر بودن دود قلیان است، مسئول صنف قهوه خانه داران می گوید: نمی توان قلیان را از قهوه خانه ها جمع کرد؛ چون یکی از سه ابزار(چای، قلیان، دیزی) کار قهوه خانه هاست. عباس علایی، یک تنه هنگامیکه  وزارت بهداشت می کوشید کشیدن قلیان را ممنوع کند، توانست صنف قهوه خانه دارها را از ورشکستگی نجات دهد، او دراین باره می گوید: اسباب کار ما قلیان است و فقط هم باید در قهوه خانه عرضه شود. با این حال وزارت بهداشت هنوز هم می گوید قلیان از هزار سیگار هم بدتر است و باید جمع شود.

اما ماجرا به همینجا ختم نشد. در بین کشمکش مقامات وزارت کشور، وزارت بهداشت واتحادیه ی قهوه خانه داران، خبری  کوتاه که حکایت  از مجوز گرفتن قهوه خانه یی زنانه بود، بلوایی به راه انداخت و با مخالفت های بسیاری همراه شد؛ اما رئیس اتحادیه ی قهوه خانه دارها که منبع این خبر بود، چنین چیزی را تکذیب کرد.

مشاهدات عینی

در یک روز میان هفته با سرکشی در قلیان سراهای مختلف با قلیان کش های مختلفی همصحبت شدم. در بین مصرف کنندگان قلیان به افراد گوناگونی برخوردم. زن، مرد، پیر، جوان، بی سواد، با سواد، کم سواد و حتا از طبقه ی روشنفکر جامعه که شاید خوانندگان از دیدن آنها روی تخت قهوه خانه در حال کشیدن قلیان متعجب گردند؛ اما این واقعیت امروز جامعه ی ماست. بعد از معرفی خودم، از خانم جوان زیبارویی که با دوستان اش در یکی از مکانهای عرضه ی قلیان در حال بالا کشیدن دود و فرو دادن آن در ریه های شان هستند، می پرسم: چرا قلیان می کشد و او که انگار انتظار چنین پرسشی از من نداشت با تعجب می گوید: چه اشکالی دارد؟ می گویم: مگر نمی دانید دود قلیان برای سلامت شما مضر است و تازه وزارتخانه های بهداشت و کشور می خواهند عرضه ی قلیان را ممنوع کنند؟ می گوید: خوب این یک مسئله ی شخصی است و اگر بخواهند چنین کاری بکنند می رویم در خانه های مان می کشیم. می گویم: یعنی شما حاضرید با کشیدن قلیان سلامتی تان را به خطر بیاندازید؟ می گوید: من اصلا می خواهم با کشیدن قلیان خودم را بکشم ، آیا کسی حق دارد جلوی مرا بگیرد؟ من که پاسخی برای این شهروند نداشتم تنها لبخندی می زنم و خداحافظی می کنم.

 اما فاجعه  آمیزترین بخش ماجرا شاید حضور دسته جمعی جوانان زیر هجده سال در قلیان سراهایی باشد که تنها کسب و کارشان عرضه ی قلیان است. این گونه مکان ها عموما نه بهداشت معمول را رعایت می کنند و نه شرایط طبیعی و نصفه نیمه ی صنف قهوه خانه داران در آنجا لحاظ می گردد. مشتریان اینگونه قلیان سراها نوجوانان و جوانان بیکار و کم درآمدی هستند که تنها به لحاظ نداشتن سرگرمی مناسب جذب می شوند.اگر نسل دیروز ما سینما و پیشتر ها تئاتر را به عنوان سرگرمی برگزیده بود، اگر در گذشته سالانه بخشی از هزینه های دولت صرف ساخت سالنهای سینما و سن های تئاتر می شد، امروزه با بالا و پایین شدن های سیاستهای فرهنگی و متمایل شدن تصمیم ها به سمت و سوی دیگر مقوله های اجتماعی،  نه تنها سالن های جدیدی برای سینما و تئاتر ساخته نمی شود که آمارها و مشاهدات عینی حکایت از تعطیل شدن همان اندک مکان های سابق  دارد وجوانان ناگزیر برای تخلیه ی پتانسیل شان به سویی کشیده می شود که نسل فردای این مرزو بوم  را متاسفانه نسلی بیمارتر از آنچه امروز می بینیم خواهد ساخت.

ماجرا چیست؟

نسل امروز بسیار پر انرژی تر است و هیجانات بیشتری نسبت به دیروز و گذشته های کمی دورتر دارد. جوان امروزی(دختر یا پسر) به مدد انواع وسایل ارتباط جمعی با دیدن هم سن وسال های شان در سایر نقاط دنیا احساس می کنند کمبود امکانات تفریحی دارند. سینما، برنامه های شاد و مفرح موسیقی، گردشهای دسته جمعی و موارد دیگری که نیازی به بازگویی اش نیست از مقوله هایی است که به فراخور سطح تحصیلات، سلیقه ی هنری، تربیت خانوادگی  و ....دلمشغولی هر جوانی است. این پتانسیل بالا(با توجه به جمعیت جوان کشور) می باید در جایی تخلیه شود. در چند دهه ی گذشته علی رغم همه ی برنامه ریزی های خرد و کلانی که انجام شد، کمتر به ساخت مکان هایی نظیر سالن های سینما، تئاتر و حتا ورزشگاههای  مدرن و مجهز برای استفاده ی جمعیت جوان کشور اقدام شد واین خود باعث گرایش این دسته از افراد- که متاسفانه کم هم نیستند- به سایر تفریحات که یکی از انها استفاده از قلیان است،  گردید.

نقش قهوه خانه ها در فرهنگ ایرانی

در گذشته های نه چندان دور قهوه خانه نقش بزرگی در فرهنگ جامعه ی ایرانی داشت. قهوه خانه ها(همان چایخانه ها) از ابتدایی ترین مکانهای فرهنگی بود. تقریبا هر دسته و جماعت خاص چایخانه های خاص خود را داشتند. به عنوان مثال پهلوانان، راهزنان، مردم عادی و ... هر کدام مکانهای جداگانه یی برای صرف چای و گذراندن اوقات فراغت داشتند. قهوه خانه ها در قدیم جایی برای همدلی و همراهی بود.  شاید بتوان به جرائت قهوه خانه را پس از "گود زورخانه" موثرترین مکان برای حل و فصل مشکلات مردم کوچه و بازار دانست. افراد خیر در همین قهوه خانه هایی که امروزه رنگ ولعاب گاه تجملاتی نیز به خود گرفته معضلات طبقه ی فرودست جامعه را با رایزنی و حتا گل ریزان که سنت زورخانه یی بود حل می کردند. نقالان با نصب پرده هایی از شاهنامه، به نقل قصه های حکیم توس می پرداختند و همینجا بود که رستم و سهراب و تهمینه و سیاوش و اسفندیار و دیگران جان می گرفتند؛ اما امروزه نه تنها از گل ریزان و تهیه ی جهیزیه برای نوعروسان کم بضاعت، جمع اوری کمک هزینه ی بیماران، دستگیری مستمندان و ... در قهوه خانه ها خبری نیست، که نشستن در قهوه خانه تبدیل به تفریحی همگانی شده که حالا خانواده ها نیز بی میل نیستند تا روی تخت های چوبی دیروز که امروزه با آهن های خشن ساخته می شوند واز ان لطافت نیز نشانی ندارند، بنشینند و چایی بنوشند و قلیانی دود کنند.

و دوباره  نوستالژیا

شاید نیازی نیست بنویسم بهروز ابتدای قصه ی ما حالا در انتهای چهارمین دهه ی زندگی با کمری خمیده، موهایی ژولیده که انگار در آسیاب سپید کرده، دندانهایی که دیگر نشانی از روزگار پیشین ندارد، اعتباری که حالا تنها خاطره یی ازآن مانده و دوستانی که دیگر به سختی پاسخ سلام هایش را می دهند، روزگار می گذراند. شاید نمی باید نامی از او در نوشته ام می اوردم؛ اما نه آن بهروزی که من می شناسم - به دلیل فرورفتن در گردابی که همچنان در ان دست و پا می زند – این نوشته را خواهد خواند و نه شما که می خوانید او را می شناسید؛ اما شاید ذکر خاطره ی او تلنگری بر وجدان به خواب رفته یی باشد که با بی رحمی این روزها می اندیشد قلیان می تواند جای همه ی تفریحات نداشته اش را پر کند. آری، شاید بعضی از ما بخواهیم با قلیان یا هر وسیله ی دیگر خودکشی کنیم، شاید با کشیدن قلیان می خواهیم بگوییم جوان نیازمند تفریح و سرگرمی است، شاید راه دیگری برای گوشزد کمبودها نیافته ایم و شاید ده ها شاید دیگر؛ اما اگر هر کدام از ما، زندگی یکی از ان بهروزها را که روزگاری دستی در هنر داشت کندوکاو می کرد باز شاید امروزه شاهد دست به دست شدن بیش از پیش شلنگ قلیان توسط دختران و پسران ایرانی نبودیم.

پی نوشت

1-      دوست ادیبی که سردبیر یکی از نشریات سراسری است، روزی می گفت: واژه ی گیلکی «تاسیان» می تواند معادل خوبی برای بیان احساسی باشد که  در پارسی «نوستالژی» نوشته می شود.






هیچ نظری موجود نیست: