۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

فوتبال ایران از نگاه ورثه ساراماگو

afshinmashori@yahoo.com
فوتبال ایران به روایت ورثه ساراماگو
نوشته:افشین معشوری
تیمی که درجام جهانی شرکت کرده بود با دو باخت ویک مساوی به کارش خاتمه داد تا رییس ورزشی که گفته بود ما کلاه پهن ها و تیم پر از ویتامین C و ان تیم دیگر را می بریم و به مرحله بعد می رویم ناکام از سرزمینی که روزگاری رهبر فاشیستش ما را از خود دانسته بود با دماغ آویزان برگردد.
رییسی که مدعی بود کلاه پهن ها و ان دو تیم دیگر را می بریم بد جور ی با “رییس زیر دستش” در فدراسیون توپ بازی سر لج افتاده بود. رییس فدراسیون توپ بازی اصولا رییس مدعی برد کلاه پهن ها را در قواره خودش نمی دید و کل کل کردنهای این دو باعث شد" رییس کل فدراسیونهای توپ بازی " فدراسیون توپ بازی مورد نظر را به حالت تعلیق در آورد .

رییس کلی که با دماغ آویزان برگشته بود به فکر چاره افتاد. آخر این ورزش نورچشم همه بود هرکه می خواست به منصبی برسد ومشهور شود کمی خود را به فدراسیون توپ بازی متصل می کرد و از کنارش به جاهای خیلی خوب می رسید. برای همین دست به دامن خیلی ها شد تا از تعلیق جلوگیری کند.
نتیجه این شد، " رییس قبلی فدراسیون توپ بازی" که روابط خوبی هم با رییس با دماغ اویزان برگشته نداشت بعنوان واسطه بین" فدراسیون ملی توپ بازی و فدراسیون جهانی"انتخاب شد تا باانجام یک انتخابات رییس جدیدی برای فدراسیون توپ بازی انتخاب کنند.
"رییس اسبق فدراسیون توپ بازی "که خاطره خوبی از رییس کل نداشت به هیچ عنوان زیر بار توصیه های او نرفت و اعلام کرد که فقط به توصیه های روسای جهانی اش عمل می کند و منافع کشور را در اجرای "اوامر فدراسیون بین المللی توپ بازی" می داند. برای همین تا آخرین روز با قدرت به کارش ادامه داد و در روزهای اخر نیز که رییس کل خود را برای ریاست فدراسیون نامزد کرده بود مانع شد و نتیجه اینکه یک "آقای همیشه خندان "که سابق بر این علاقه زیادی به دویدن داشت، به تنهایی نامزد و رییس فدراسیون توپ بازی شد.
آقای همیشه خندان که سابق براین می دوید در واقع مطیع دستورات رییس کل بود، برای همین در اولین فرصت خواست که برای تیم توپ بازی اش مربی انتخاب کند .سراغ آدمهای زیادی رفتند وچون نتیجه نگرفتند تصمیم بر این شد که عده ای بنشینند و با خرد جمعی یک نفر را به شیوه "لویی جرگه"از میان خود برگزینند که با تمام بگیر وببندها بالاخره نام ان مربی خوش سر وزبان که "کل یوم "خیلی خوب حرف می زد از قوطی در آمد و به مسابقات قاره ای رفتند و در انجا با بدشانسی حذف شدند.
تا قبل از حذف از مسابقات آن مربی که با رایانه الفتی خاص داشت و آن مربی که کلا علاقه زیادی به گروهبان قندلی داشت و آن هایی دیگری که همگی در" جلسه خرد جمعی" حضور داشتند اعتراضی نکردند ؛ اما با حذف نا بهنگام از رقابتها ناگهان یک به یک شروع کردند به انتقاد که آی در ان جلسه چنین شد وچنان .
نتیجه حاصل شد که آن مربی" کل یوم "از مربیگری تیم توپ بازی کنار گذاشته شود و دستیارش که سبیل های پهنی هم داشت مربی موقت باشد. دستیار سبیلوی مربی که کل یوم خوش سر وزبان بود دو سه ماهی مربی بود و یکی دو نتیجه مساوی هم به ارمغان اورد که ناگهان سیل عظیمی از نامهای بزرگ به سوی فدراسیون توپ بازی موصوف روان شدند وحتی یکی دو مورد نزدیک بود کسانی برای گرفتن عکس یادگاری روی "راه پله های فرودگاه "از شدت خوشحالی خود را به کشتن دهند که ختم به خیر شد و نشد که بشود مربیان پروازی پولهای یا مفتی از فدراسیون توپ بازی به جیب بزنند در نتیجه قرار شد که باز هم از مربیان داخلی برای تیم توپ بازی استفاده شود .
"مربی که دل شیرداشت "وتازه به وطن باز گشته بود بیش از سایرین شانس داشت و حتی یک روز قبل از انتخاب مربی تیم توپ بازی تمامی صحبت هایش را با "رییسی که همیشه خندان بود" انجام داده و به توافق رسیده بودند. دراین میان یکی از مربیانی که کارنامه جهانی در بازیگری داشت گفت :هر کس لابی قوی تری داشته باشد مربی نیم توپ بازی خواهد شد.
روزبعد آن مربی که دل شیر داشت بعد از یک نیمه بازی تیم باشگاهی اش با تماشاگران و بازیکنان تیمی که دل شیر داشت به مقصد تیم بین المللی توپ بازی خداحافطی کرد؛ اما غروب همان روز به اطلاع او رسید که" مرد دارای کارنامه جهانی" مربی تیم توپ بازی شده است.
مربی دارای کارنامه جهانی با شعار جوانگرایی و رفتن به "مسابقات جهانی توپ بازی "تیم را تحویل گرفت وشروع کرد به بازسازی تیم، بازیکنان زیادی را آورد و پس فرستاد و با یک سری بازیکن که در تیم های مورد علاقه اش بازی می کردند کار را ادامه داد وسرانجام نتایجی گرفت که اوضاع بحرانی شد و "مرد همیشه خندان" با اشاره رییس کلی که می گفت تیم کلاه پهن ها را می بریم و به مرحله بعد می رسیم به ناچار خواست مربی را تعویض کند .
بعد از چانه زنی های زیاد با مربی خوبی که گروهبان قندلی ها را رسوا کرده بود به توافق رسیدند؛ اما "مربی گروهبان قندلی شناس" کاری کرد که تماشاگران آنچه را نباید در موردش به زبان بیاورند، بر زبان آوردند و در این بین با مربی دیگری که کل یوم خوش سر وز بان بود نیز درگیری های رسانه ای پیدا کرد واعلام کرد که کوتوله های دارای نوچه را به مردم معرفی خواهد کرد و کار به بیانیه و اعلامیه و خلاصه هر چه ابزار برای اطلاع رسانی بود کشید و سرانجام" مربی گروهبان قندلی شناس" نیز محترمانه مجبور به استعفا شد، درحالی که هنوز کارش را با تیم توپ بازی شروع نکرده بود.
"آقای همیشه خندان فدراسیون توپ بازی "این بار با شهامت تمام به سراغ "مربی که دل شیر داشت "و بیکار در گوشه ای از دنیا داشت حمام آفتاب می گرفت رفت و اورا به خدمت گرفت. مربی دل شیر دار گفت:من با این تیم توپ بازی به مسابقات جهانی توپ بازی خواهم رفت، تیم اون وری و این وری را مثل کف دستم می شناسم،تیم اون وری و این وری می دانند "دل شیر من "چه بلایی سر انها خواهد آورد و خلاصه حرفهایی زد که بیشتر لاف درغریبی بود والقصه مسابقات جهانی را هم از دست داد.
تاریخ، جغرافی و تمام علوم دیگر شهادت می دهند که جای مربی شکست خورده به قول مربی دل شیر دار در"داگ هاوس"است اما مرد همیشه خندان این بار مربی راکه دل شیر داشت در سمتش ابقا کرد تا این مربی که دل شیر و قلوه پلنگ و نمی دانم جگر مورچه وسیراب شیردان سوسک آفریقایی را به خوبی می شناخت باز به کارش ادامه بدهد و بگوید:
من با این تیم در قاره قهرمان می شوم واگر نشدم آن گاه مرا به چالش بکشید و پس از چندی که نتایج خوبی نگرفت دوباره با پر رویی بگوید من نگفتم قهرمان می شویم!؟
القصه "مردی که دل شیر داشت" روزی گفت:
""بهتر از من در این سرزمین ندارید " اما احساس می کنم که در کمیته مشورتی تیم های توپ بازی کسانی هستند که به صندلی تیم توپ بازی نظر دارند!
و مردانی که در کمیته مشورتی بودند احساس کردند "مردی که دل شیر دارد" این بار پا را از گلیمش فراتر نهاده و حرفهایی گنده تر از دهانش بلغور می کند این بود که مو سفید ترین مرد حاضر در کمیته مشورتی با ناراحتی گفت:
جناب آقای دل شیر ما مانند شما برای "تیم های بانوان یه قل دو قل" تدریس نکرده ایم که حالا مستحق درشت گویی های شما باشیم ، دیگر اینکه مرد سپید موی کمیته از "مرد همیشه خندان که سابق براین میدوید "خواست که آقای دل شیر از جماعت همکار وطنی معذرت خواهی کند .
القصه جناب دل شیر عذرخواهی نکرده وهمچنان برمسند مربیگری باقیست؛ خبر رسید که "آقای همیشه خندان" فرموده اند که حتی در صورت باخت از فلان تیم هم از دل شیر حمایت خواهیم کرد و همین سخن پایه های حکومت دل شیر را به سیراب شیردان مورچه مینمایاند، زیرا سابقه نشان داده که آقای همیشه خندان فدراسیون توپ بازی در معکوس گویی ید طولایی دارد.
القصه در واپسین روزهایی که می رود تا سال نوشود، تیمی از آن طرف قاره امد و در ورزشگاهی که قرار بود با همت آن مربی که دل شیر داشت همیشه مملو از تماشاگر باشد درحضور یک ششم ظرفیت ورزشگاه تا دقایق آخرین زجرمان دهد و با کمترین نتیجه به ما ببازد و برود.
حال تیم توپ بازی ماند و یک آقای همیشه خندان و یک مربی که دل شیر دارد و یک تیم که به مسابقات نهایی قاره رفته و توپ بازانی که خودشان هم نمیدانند فردایشان چگونه رقم خواهد خورد؛ اما این ورثه کوچک ساراماگوی بزرگ پیش بینی می کند در روزهای اواخر سال تا اوایل سال آینده مربی دارای دل شیر از کار برکنار و به جای او ان مربی که لبهای خندانی دارد و اهل همین اطراف هم هست از آن طرف بیاید و تیمی را که از کشور فاشیستها با دماغ آویزان برگشته بود تحویل بگیرد.
بااحترام :هدیه ای نوروزی از طرف یکی از نوادگان ساراماگو به خوانندگان عزیز بشارت نو یزد

هیچ نظری موجود نیست: