۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

جنگ نرم/جنگ روانی

جَنگ نَرم
پیشگفتار:
نگارنده برای اولین بار با اصطلاحاتی نظیر جنگ نرم و انقلاب مخملی و یا عباراتی از این دست زمانی آشنا شدم که در جمهوریهای تازه به استقلال رسیده شوروی سابق، حکومت ها بدون درگیری و عموما با دیپلماسی جابجا می شدند، اگرچه سابقه این نوع جنگیدن بیش از اینهاست؛ اما از انجا که مدتها زمان می برد تا کشورهای جهان سوم با علوم و فنون نوین آشنا شوند، این سیاست سالها در کشورهای مختلف از حوزه بالکان وهمین کشورهای شوروی سابق آزمایش و اجرا شد تا به گوش ما ایرانیها رسید.
بعد از جنگ جهانی دوم، کشورهای درگیر در جنگ آرام آرام به این نتیجه رسیدند که برای براندازی یک حکومت نیازی به لشکر کشی و عملیات نظامی نیست، اگرچه در بسیاری از مواقع دیپلماسی و جنگ افزار نظامی به صورت موازی در کنار یکدیگر استفاده شده و به نتیجه رسیدند.
جنگ نرم یا جنگ روانی و یا انقلاب مخملین و واژه های از این دست اگر چه در مواقعی خاص معنای متفاوتی را نیز به ذهن متبادر می کند؛ اما ریشه همه این کلمات در تحرکاتی غیر نظامی دارد.
در این نوع مبارزه برای سرنگونی حکومت ها ابزارهای نظامی عموما جای خود را به رسانه ها اعم از نوشتاری و دیداری می دهند و گروه تهاجم کننده ازابزار رسانه که بسیار کارآ تر و برنده تر است استفاده می کنند.
بارزترین نمونۀ جنگ نرم را اگرچه نامی غیر از این برخود داشت (جنگ سرد) می توان در کشمکش های امریکا و شوروی سابق سراغ گرفت که بدون دخالت نظامی امریکا منجر به از هم پاشیدن شوروی سابق گردید و جهان تک قطبی را رقم زد.

کلید واژه ها:
جنگ نرم، جنگ روانی، جنگ سرد،انقلاب مخملی، soft war، soft power،



جنگ نرم چیست؟
وقتی در اوکراین ، صربستان و چند کشور استقلال یافته از یوگوسلاوی سابق و اتحاد جماهیر شوروی بدون کمترین درگیری و خونریزی حکومت ها تعویض شدند و افراد دیگری به کار گماشته شدند جهان با مفهوم جدیدی آشنا شد که به اسامی مختلفی خوانده می شد، ازجمله معروف ترین این اسامی که درایران به آن پرداخته می شود جنگ نرم و انقلاب مخملین است، دکتر امیر محبیان در تعریف جنگ نرم می گوید:
برای جنگ نرم اصطلاحات مختلفی وضع شده است. آنچه با عنوان "soft war" یا جنگ نرم مطرح می‌شود در ادبیات غرب بیشتر به قدرت نرم یا "soft power" شناخته شده است كه زیربنای فكری آن اولین بار توسط جوزف نای به شكلی علمی مطرح شد.(1)
اما چطور می توان بدون استفاده از جنگ افزار، حکومتی را برکنار و یا یک ایدئولوژی را جانشین مکتب فکری دیگری کرد ؟ محبیان در این زمینه می گوید:
مهم‌ترین حوزه‌ی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزه‌ی رسانه است. بهره‌گیری از رسانه‌ها و امكاناتی كه فرد را قادر می‌سازد تا برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل، به اِعمال قدرت بپردازد.(2)
منشا تاریخی جنگ نرم کجاست؟
شاید بیاندیشیم جنگ نرم عملیات روانی پدیده ای است که با ماشینی شدن زندگی و رشد فزاینده تکنولوژی صورت پذیرفته است؛ اما کارشناسان این موضوع را از دید تاریخی می نگرند؛آنجا که می گویند:
نگاهی به گذشته‌ی جنگ نرم نشان می‌دهد كه در طول تاریخ بشر، از همان ابتدا كه جنگ سخت آغاز شد، عملیات روانی یا جنگ نرم نیز صورت می‌گرفته تا از شورش‌هایی كه در مناطق تسخیر شده به‌وجود می‌آمده، جلوگیری شود.
زمانی كه چنگیزخان قصد حمله به منطقه‌ای را داشت، موجی از هراس در آن كشور پخش می‌شد. تجّاری كه از مناطق تحت كنترل چنگیز می‌آمدند، برای دیگران تعریف می‌كردند كه او چگونه با مردم برخورد می‌كند و كشتارها به چه صورت است و اگر شخصی مقاومت كند، نابود می‌شود. بدین ترتیب پیش از ورود چنگیزخان به هر منطقه، روحیه‌ی مردم شكسته شده بود.
رومیان و یا اسكندر از مناطقی كه در جنگ‌ها عبور می‌كردند، خودها و زره‌های بزرگی را كه چند برابر انسان معمولی بود طراحی كرده و آن‌ها را عمداً در مسیر جا می‌گذاشتند تا لشكریان مقابل، تصور كنند سربازان آن‌ها غول پیكرند و عملاً روحیه‌ مقاومت طرف مقابل را تحت تأثیر قرار داده و وحشت را گسترش می‌دادند. بنابراین هر حركتی كه روحیه‌ یك ملت را هدف گیرد، عملیات و جنگ نرم و نوعی اعمال قدرت نرم است.(3)
چه کسی برای اولین بار ایده جنگ نرم را مطرح کرد؟
علی رغم اینکه جنگ روانی و وارد شدن از راههای غیرنظامی سابقه طولانی دارد ؛ اما در دوران اخیر اولین شخصی که در این خصوص نکاتی را مطرح کرد سان تزو است،او در كتاب هنر جنگ این نکته را مطرح می‌كند و می‌گوید: "می‌شود جنگید، اما مهم‌ترین كار این است كه شما در یك نبرد بدون جنگ، پیروزی را به دست بیاورید!"
چیزی كه او مد نظر قرار داده، همان عملیات روانی و جنگ نرم است سان تزو می گوید:
باید به استراتژی‌های رقیب و روحیه‌ی او حمله كرد؛ به‌گونه‌ای كه آن‌ها بپذیرند كه شكست خواهند خورد. اگر كسی در ذهنش بپذیرد كه شكست می‌خورد، حتماً در دنیای واقع نیز شكست خواهد خورد. زیرا آنچه فرد را به مقاومت تشویق می‌كند، روحیه است.
از سوی دیگر، هزینه‌ جنگ نرم بسیار كم‌تر از جنگ سخت است. به معاویه می‌گفتند: چرا این‌همه پول برای خرید افراد و تبلیغات خرج می‌كنی؟ یكی از پاسخ‌های معاویه این بود كه هزینه‌ جنگ، بسیار بیشتر از این است. بنابراین معاویه نیز به گونه‌ای عملیات نرم انجام می‌داد؛ اما امروزه به شكل علمی به این قضیه پرداخته می‌شود.
بنابر آنچه گفته شد، اگر بخواهیم تعریفی از عملیات و جنگ نرم ارائه دهیم، می‌توان گفت: "هر حركتی كه احیاناً به عنوان مقدمه‌ جنگ نظامی مطرح می‌شود و روحیه‌ طرف مقابل را هدف گرفته است" بنابراین تمام برنامه‌ریزی‌هایی كه در این چارچوب باشد، جنگ نرم تعریف می‌شود(4)
هدف اولیۀ در جنگ نرم چه کسانی هستند؟
گروه‌های هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده‌های مردم هستند. نخبگان نیروهای میانی را تشكیل می‌دهند و می‌توانند به عنوان تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان یك حكومت مطرح باشند. نخبگان جامعه‌ مدنی مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگی ذهنی خود، می‌توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ایجاد كنند و روحیه‌ی ملت را درهم بشكنند. بنابراین گروه‌های هدف مشخص هستند؛ اما عملیات نرم طبیعتاً برای یك رهبر یا رهبران سیاسی متفاوت است با آنچه با توده‌ مردم یا نخبگان انجام می‌شود.
نبرد اصلی در جنگ نرم یا "soft war" و جنگ سخت یا "Hard war" برای اعمال قدرت است. یعنی یك كشور، حزب یا گروه یا فرد می‌خواهد برطرف مقابل كه ممكن است یك كشور یا حزب، یا فرد دیگری باشد، اعمال كنترل و اعمال قدرت كند.
بر اساس تعریف رابرت دال و دیگران، اعمال قدرت آن است كه طرف مقابل شما كاری را انجام دهد كه شما نمی‌خواهید؛ اما او می‌خواهد. در عملیات نرم فرد این كار را با اختیار خود انجام می‌دهد، در حالی كه در عملیات سخت شما او را با زور وادار می‌كنید تا مطابق خواسته‌ شما تغییر رفتار دهد. در نبرد نرم این حركت به گونه‌ای انجام می‌پذیرد كه فرد با میل خود یا خلاف میل خود عملی را انجام می‌دهد كه نهایتاً به نفع شماست ولی شما در مورد آن زور به كار نبرده‌اید. این‌جا روش‌های دیگری وجود دارد كه یكی از آن‌ها "فریب" یا "بزرگ‌نمایی" است كه باعث تضعیف روحیه‌ طرف مقابل می‌شود و فرد، آمادگی لازم را برای پذیرفتن نظرات دیگران پیدا می‌كند. بنابراین در جنگ نرم، تأثیرگذاری از نوع غیرمستقیم است.(5)
تفاوت جنگ نرم و جنگ سخت(نظامی ) در چیست؟
ماهیت زور یا اعمال اقتدار در جنگ نرم با ماهیت آن در جنگ سخت متفاوت است. زور یعنی ایجاد تغییر در رفتار دیگران، بر خلاف میل آن‌ها، در جنگ نرم همین اتفاق رخ می‌دهد و ممكن است خلاف میل فرد باشد؛ اما فرد خودش آن را چندان احساس نمی‌كند.
تصور كنید فردی را كه كلاه‌برداری می‌كند؛ او به نوعی مبلغی پول را از دست شخصی درمی‌آورد؛ اما با فریب و روش‌هایی كه شخص را وادار می‌كند با دست خودش این كار را انجام دهد. حال تصور كنید دزدی با زور پول شخصی را در خیابان ‌بقاپد، هر دو به نحوی با استفاده از زور این كار را انجام داده‌اند؛ اما ماهیت این زور، متفاوت است.
چگونه می شود در برابر جنگ نرم مقاومت کرد؟
کارشناسان آگاهی بالا و اطلاعات روز و مفید را سلاح مناسبی برای مبارزه با جنگ نرم می دانند چنانچه معتقدند:
از لحاظ روان‌شناسی، انسان یك سیستم است كه مجموعه‌ای درون‌داد (اطلاعاتی كه به فرد داده می‌شود) و مجموعه‌ای برون‌داد دارد. اگر شما بتوانید درون‌داد و اطلاعاتی را كه به ذهن او وارد می‌شود به نوعی كنترل كنید، تا حدودی می‌توانید رفتار برونی او را هم كنترل كنید. وقتی ورودی یك كارخانه كنترل شود، خروجی آن را نیز در كنترل است. در نبرد نرم، همین كار صورت می‌گیرد. اطلاعات مورد نیازی كه ظاهراً مفید است، به فرد داده می‌شود اما این اطلاعات ممكن است "درست"، "گزینش شده" یا "اشتباه" باشد. نهایتاً رفتاری كه از فرد منتج می‌شود، رفتاری است كه شما مایلید صورت بپذیرد.
نخبگان هر خبری را كه می‌شنوند، نمی‌پذیرند. ابتدا با شك و تردید برخورد می‌كنند؛ زیرا خود یك سیستم گزینشی دارند. برای این‌كه اطلاعاتی را به نخبگان انتقال دهید، لازم است از فرایند دیگری استفاده كنید. اما بخش بزرگی از توده‌ مردم هرچه را كه می‌شنوند، می‌پذیرند؛ این در حالی است كه نخبگان در بخش عمدۀ آنچه می‌شنوند، شك می‌كنند. بنابراین در عملیات نرم روش‌های مختلفی دنبال می‌شود تا نتیجۀ دلخواه حاصل شود.(6)
روشهایی که برای انجام جنگ نرم به کار می روند :
1- فریب و دست‌كاری در منطق مخاطب:
یكی از روش‌های مهم در جنگ نرم، گونه‌ای فریب است؛ یعنی مخاطب باید به این نتیجه برسد كه باید این كار را انجام دهد و راهی جز این ندارد. این زمانی است كه گزینه‌های مقابل او آنقدر محدود شود كه هرچه را در دایره‌ گزینشش انتخاب كند، برای طرف مقابل، بُرد محسوب شود. ظاهراً تنوع هست ولی راه گریزی نیست.
مهم‌ترین و بالاترین سطح فریب این است كه فرد را به خودفریبی بكشانند. گاهی فرد فریب می‌خورد؛ اما می‌داند كه فریب خورده و چاره‌ای ندارد. گاهی نیز فرد فریب می‌خورد؛ اما هرچه تلاش می‌كنند او را از دایره و تور فریب بیرون بیاورند، امكان‌پذیر نیست؛ چراكه نمی‌خواهد باور كند كه فریب خورده است.
هر فرد، نوعی شناخت و معرفت نسبت به عالم، نسبت به خود و نسبت به روابط با دیگران دارد. وقتی بتوانید وارد حوزه‌ شناختی فرد شوید و مقدمات را فراهم كنید، نتیجه‌ دلخواهتان را هم می‌گیرید. این كار چندان پیچیده نیست؛ مثل این است كه در شعر، وزن و قافیه تعریف ‌كنید و دیگران مقابل مكلف باشند كه قسمت دوم را تكمیل كنند! آن‌ها مجبورند در وزن و قافیه‌ مورد نظر شما بسرایند.
در روان‌شناسی جنگ، بر روی این مبحث مطالعه می‌كنند كه باید فهمید سوژه‌ای كه قرار است روی آن كار شود، چطور می‌اندیشد؟ باید منطق طرف مقابل را كشف كرد تا بر اساس آن، فرد را به نتایجی كه می‌خواهیم، برسانیم یا در منطق و مدل فكری او دست‌كاری كنیم و نهایتاً نتیجه‌ لازم را بگیریم.
از لحاظ روان‌شناسی در رسانه‌ها انسان‌ها عملاً به عروسك خیمه شب بازی تبدیل می‌شوند. اوج این مسأله در رسانه‌های غربی دیده می‌شود. اگر رسانه‌ها خاموش شوند، تا مدت‌ها یك "خلأ فكری" شدید در غرب رخ خواهد داد؛ زیرا مردم دیگر نمی‌دانند چطور بیاندیشند و از كدام سبك زندگی تبعیت كنند؛ به‌خصوص در ایالات متحده آمریكا.(7)



2. تردیدافكنی و جایگزینی منابع:
شاید اولین كاری كه در جنگ نرم انجام می‌شود این است كه شخص را نسبت به دیدگاه‌های خود دچار شك و تردید كنند. به ویژه تشكیك در كارآمدی‌ و نتیجه‌بخشی یك رفتار: آیا این كار نتیجه دارد؟ آیا منطقی هست؟ تشكیك، در واقع "نرم‌سازی ذهن" طرف مقابل برای عملیات بعدی است. شك، فرد را دچار خلأ فكری و منطقی می‌كند و او آماده می‌شود تا چیزهای دیگری را در ذهن بپذیرد.
بنابراین ابتدا فرد باید نسبت به منابع فكری خود شك كند. در مرحله‌ دوم، مخاطب ‌باید منابعی كه اطلاعات در آن ریخته می‌شود را بپذیرد. برای نمونه دشمن می‌گوید: رسانه‌های شما دروغ می‌گویند یا همه‌ واقعیت را نمی‌گویند و بر اساس منافع خودشان این كار را می‌كنند... در نتیجه نسبت به صحت عمل رسانه‌های خودی شك پیدا می‌شود؛ ولی همچنان نیاز هست كه منابع اطلاعاتی دیگری جایگزین آن شود. آن‌گاه سریعاً منابع رقیب از سوی دشمنان معرفی می‌شوند. تزریق اطلاعات این‌گونه صورت می‌پذیرد. (8)



3. طراحی ادبیات مناسب:
هر انسانی، ارزش‌ها و شاكله‌ ذهنی‌ای دارد. اگر مطالبی كه دیگران می‌گویند تفاوت زیادی با این شاكله‌ ذهنی داشته باشد، انسان آن ‌را پس می‌زند. اگر شخص مذهبی، پیامی كاملاً ضدمذهبی دریافت كند، طبیعی است كه از همان اول آن‌ را نمی‌پذیرد. به همین دلیل دشمن تلاش می‌كند پیام مورد نظرش را با توجه به شاكله‌ روانی مخاطبان، طراحی كند.
از این رو یكی از مسائل پراهمیت در نبرد روانی، طراحی ادبیات مناسب است. ادبیاتی كه ظاهری ارزشمند داشته باشد. دشمنان، ادبیات و ارزش‌های ما را منفور و نامطلوب نشان می‌دهند؛- ذهن مردم هم طبیعتاً به چیزهای نازیبا گرایش ندارد- آن‌گاه یك ادبیات جایگزین مطرح می‌كنند و از این راه به مرور زمان بر تمایلات و رفتارهای ما تأثیر می‌گذارند. این‌گونه است كه بعد از مدتی، فرد دچار عمیق‌ترین شكل فریب، یعنی خودفریبی می‌شود و هرگونه تلاش برای آزادسازی را تلاش برای نابودی می‌انگارد و در نتیجه مقابل آن می‌ایستد.
مهم‌ترین استراتژی در برابر جنگ روانی، "آگاهی‌بخشی" است؛ اما اگر فرد به خودفریبی رسیده باشد، آگاهی‌بخشی هم تأثیری ندارد. البته راه‌های دیگری هم وجود دارد؛ مانند تردیدآفرینی در باورهای جدید تا منطق آن متلاشی شود. همان كاری كه حضرت ابراهیم با شكستن بت‌ها و قرار دادن تبر در دست بت بزرگ انجام داد و به منطق بت‌پرستان حمله كرد.(9)



4. الگوسازی از سبك زندگی غربی:
در طول تاریخ مصداق‌های گوناگونی از جنگ روانی و روش‌های آن وجود دارد كه امروز علمی‌تر شده و به دلیل توانایی رسانه، با قدرت بیشتری از آن استفاده می‌شود. یكی از مواردی كه در دنیای مجازی رسانه‌ای كه امروزه در آن زندگی می‌كنیم اهمیت دارد، "الگوسازی" است. حتی شخصیت‌های كارتونی كه می‌شناسیم- مانند سوپرمن و...- دارای قدرتی فوق بشری هستند و پیام و هدف خودشان را كه مأموریتی جهانی است، نجات دنیا از دست اشرار (فضایی یا زمینی) مطرح می‌كنند. این ابرمردها اغلب در ایالات متحده امریكا هستند؛ یعنی هركه دشمن آمریكاست و قصد حمله به آمریكا را دارد، شرور محسوب می‌شود.
قهرمانان جهان كه الگوی فرزندان ما هستند، آمریكایی هستند. در همه‌ انسان‌ها به‌خصوص در كودكان نوعی هم‌زادپنداری یا هم‌زادسازی با قهرمانان وجود دارد. همه تلاش می‌كنند خودشان را به قهرمانان نزدیك و شبیه كنند. وقتی كه ملیت و هویت آن قهرمان آمریكایی است، مخاطب نیز تلاش می‌كند خود را به آن هویت نزدیك كند؛ همان چیزی كه آمریكایی‌ها تلاش می‌كنند به عنوان "سبك زندگی آمریكایی" در آسیا و اروپا رواج دهند.
آمریكایی‌ها در این مسیر از روش‌های مختلفی استفاده می‌كنند. در فیلم سینمایی ماتریكس این‌گونه القا می‌شود كه دنیا، دنیایی مجازی و ماتریكسی است كه تنها گروه اندكی در آن زنده و واقعی‌ و درصدد نجات یك شهر یا مركز به نام زاین یا صهیون هستند. یعنی همه‌ دنیا در مسیری اشتباه و خوابی ویژه‌اند و گروه زنده‌ای كه می‌خواهند دنیا را نجات دهند، صهیون هستند. این القائات عجیب، با استفاده از اوج توانایی تكنولوژیك در حوزه‌ رسانه صورت می‌گیرد. یكی از كارهایی كه آمریكایی‌ها انجام داده‌اند، تركیب information و entertainment و تشكیل پدیده‌ای به نام infotainment است؛ تركیبی از "تفریح و خبرگویی". آمریكا پیش از هر چیز، سعی دارد "امپراطوری ذهنی" خود را گسترش دهد و كنترل مغزها را به دست بگیرد تا در نتیجه كنترل فرهنگ، اقتصاد و سیاست شكل بگیرد.
گاهی اوقات عملیات روانی دیگران آنقدر جذاب است كه فرد به سرعت دچار خودفریبی می‌شود و حاضر نیست توجه كند كه مثلاً فیلم هری‌پاتر چه پیامی در خود دارد؟ چرا در این فیلم وقتی قرار است هری پاتر با زن چینی ازدواج كند، ناگهان در داستان، آن شخص حذف و فردی اروپایی جایگزینش می‌شود. زیرا از نظر آمریكایی‌ها زمانی كه كشوری مانند چین از لحاظ اقتصادی به سرعت رو به رشد است، نباید به یك الگو تبدیل شود. این داستان‌ها و فیلم‌ها بدون پیام سیاسی نوشته و تولید نمی‌شوند. همه‌ این نكات، ظرافت كار عملیات نرم را نشان می‌دهد. بنابراین زمانی كه ما می‌خواهیم در مقابل جنگ نرم، پدافند كنیم باید بتوانیم این ظرافت‌ها را بشناسیم و در مقابل، الگوی مقاومت‌مان را به همان ظرافت طراحی كنیم.
قدرتمندترین ابزار در برابر جنگ نرم کدام است؟
اولین كاری كه در مقابله با هرگونه عملیات نرم رقیب می‌تواند صورت بگیرد، "آگاهی‌بخشی" است تا هم رقیب بفهمد كه ما متوجه اعمال او هستیم و هم ملت خودمان این آمادگی را دریابند. وقتی كه از طریق آگاهی‌دهی، "مصون‌سازی" ایجاد شود، گام بزرگی برداشته شده است. البته این كار پیچیده است و در یك مقطع كوتاه انجام شدنی نیست.(10)
نقش قشر دانشگاهی
دانشگاهیان به عنوان بخشی از جامعه که همواره به دنبال تحصیل علم و حقیقت هستند در این میان چه نقشی دارند؟آیا می توانند راهکارهای مناسبی برای مبارزه با تهاجم نرم دشمنان بیابند؟ نویسنده مقاله جنگ نرم و رسالت دانشگاهيان در سایت مقام رهبری عقیده دارد:
بايد اين نكته را در نظر داشته باشيم كه چون قشر دانشگاهی بيشتر با مقوله‌ فكر و فرهنگ ارتباط دارد، در جنگ نرم دشمن نيز اين قشر در اولويت‌های بالای آن‌ها قرار می‌گيرد. حال اگر در قشر تجّار، بازرگانان و... وارد شويم، مباحث اقتصادی و جنگ اقتصادی همچون تحريم و... بيشتر مدّنظر است و مباحث ايدئولوژيكی و فكری چندان موضوعيت پيدا نمی‌كند. بنابراين دانشگاهيان كه بيشتر با دانش، كتاب، ايدئولوژی و فرهنگ و... سر و كار دارند، گروه مخاطب و هدف اصلی دشمن در جنگ نرم هستند.(11)
نویسنده مقاله جنگ نرم ورسالت دانشگاهیان در خصوص استادان دانشگاهها نیز معتقد است:
در مورد نقش اساتيد دانشگاه در مقابله با جنگ نرم نيز اين نكته حائز اهميت است كه نقش روشنگر آن‌ها برای دانشجويان بسيار اساسی است. استادان دانشگاه می‌توانند ادراك مناسب از وضعيت موجود را به دانشجويان خود منتقل كنند. بدون شك اگر دشمنان ما مانند آمريكا و اسرائيل، حرف‌های جذابی می‌زنند، دلشان برای اين كشور نسوخته يا دنبال منافع ملی ما نيستند. انگيزه‌های آن‌ها از توجه به كشورهای خاورميانه را می‌توان در عراق و افغانستان مشاهده كرد. بنابراين جذابيت‌های ظاهری كه دشمن در قالب القائاتش ايجاد می‌كند، بايد توسط اساتيد برای دانشجويان كالبدشكافی شود.(12)
نقش رسانه ها در بازی روانی
رسانه ها ی جمعی از جمله رادیو ، تلویزیون، سینما و نشریات نقش تعیین کننده ای در جهت دادن به افکار عمومی دارند تا جایی که می توانند خوراک فکری مورد نظر رهبران را در اختیار مردم قرار داده و به سمتی که منظور نظر باشد هدایت نمایند چنانچه در مقاله رسالت دانشگا هیان و..... می خوانیم:
پس از انقلاب، با تسخیر راديو و تلويزيون (نيرومندترين و پرمخاطب‌ترين رسانه‌ در ايران) نيروهای انقلابی و مسلمان و باتوجه به رويكرد مزوّرانه‌ای كه بنگاه سخن‌پراكنی بريتانيا در قبال تحولات داخلی و سياست‌خارجی جمهوری اسلامی در پيش گرفت، نام راديو فارسی بی‌بی‌سی نيز در شمار "راديوهای بيگانه" قرار گرفت و عملاً مخاطبان گسترده‌ی خود را در ايران از دست داد.(13)
کلام آخر
اما عده ای معتقدند جنگ نرم دارای معنایی مشخص و تعریفی صرف نیست، تابناک دراین خصوص می نویسد:
مفهوم جنگ نرم Soft Warfare كه در مقابل جنگ سخت Hard Warfare مورد استفاده واقع مي شود داراي تعريفي واحد مورد پذيرش همگان باشد نيست و تا حدي تلقي و برداشت افراد، جريان ها و دولت هاي گوناگون از جنگ نرم متفاوت است.
جان كالينز، تئوريسين دانشگاه ملي جنگ آمريكا، جنگ نرم را عبارت از «استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن را براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود» . مي داند.
ارتش ايالات متحده در آيين رزمي خود آن را بدين صورت تعريف نموده است: «جنگ نرم، استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن تاثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي طرف و يا گروههاي دوست است به نحوي كه براي برآوردن مقاصد و اهداف ملي پشتيبان باشد».
با عنايت به تعاريف فوق، معروفترين تعريف را به جوزف ناي، پژوهشگر برجسته آمريكايي در حوزه «قدرت نرم» نسبت مي دهند.
وي در سال 1990 ميلادي در مجله «سياست خارجي» شماره 80 ، قدرت نرم را «توانايي شكل دهي ترجيحات ديگران» تعريف كرد. تعريفي كه قبل از وي پروفسور حميد مولانا در سال 1986 در كتاب «اطلاعات و ارتباطات جهاني؛ مرزهاي نو در روابط بين الملل» به آن اشاره كرده بود. با اين وجود مهمترين كتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف ناي در سال 2004، تحت عنوان «قدرت نرم؛ ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني» منتشر نمود.
بنابراين جنگ نرم را مي توان هرگونه اقدام نرم، رواني و تبليغات رسانه اي كه جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگيري و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شكست وا مي دارد. جنگ رواني، جنگ سفيد، جنگ رسانه اي، عمليات رواني، براندازي نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي و... از اشكال جنگ نرم است.(14)
در یک توضیح قابل قبول و بدون کلیشه های رایج در نوشتار می توان گفت جنگ نرم(جنگ روانی و یا هر نام دیگر دراین خصوص)عبارت است از:
استفاده از ابزار های غیر نظامی برای رسیدن به هدفی مشخص در کشورهای مختلف و یا گروههای سیاسی، اقتصادی و غیره، امیدواریم شهروندان کشور عزیز جمهوری اسلامی ایران به سطحی از آگاهی وبلوغ فکری برسند که هیچ قدرت داخلی و خارجی توانایی تاثیر گذاری بر آرای آنان را نداشته باشد و استفاده از ابزار های روانی کمترین نقش در سرنوشت یکایک شهروندان ایرانی داشته باشد.



پی نوشت:
نویسنده و تدوینگر این مقاله به سبب اینکه قراربراین داشت تا در خصوص جنگ نرم مقاله ای تهیه کند در بیشتر قسمت های مقاله امانت داری و بی طرفی را سرلوحه کار خود نموده است و شخصا در بعضی موارد با نویسنده های منابع هم عقیده نیست. درخصوص اینکه کشورهای استعماری هزینه می کنند تا به نیت های نظامی، سیاسی و اقتصادی خود برسند هیچ شکی نیست؛ اما در بعضی از نوشته ها چه درهمین مقاله و چه مقالات دیگر که درمورد جنگ نرم موجود است عموما نویسندگان یک طرفه به قاضی رفته و به قول عوام "خود بریده و دوخته اند".بدیهی است زمانی که فیلم و یا سریالی ساخته می شود در درجه اول سازندگان به بازگشت سرمایه خود می اندیشند، بنابر این هر گونه دستکاری درسناریو که موجب فروش بیشتر و بازگشت سرمایه منجر شود از ابتدایی ترین حقوق پدید آورندگان آن اثر محسوب می شود اگرچه احتمال اینکه در جریان هری پاتر موضوع مطرح شده صحت داشته باشد نیز هست ؛ اما همه موضوع شاید این نیست.



تلخیص،تدوین و نوشتار: افشین معشوری
منابع:
1- كالبدشكافی روش‌ها؛ از فریب تا سبك زندگی(نوشته: دکتر امیر محبیان)
2- // // // // // // //
3- // // // // // // //
4- // // // // // // //
5- // // // // // // //
6- // // // // // // //
7- // // // // // // //
8- // // // // // // //
9- // // // // // // //
10- مقاله نقش دانشگاهیان در برابر جنگ نرم(وب سایت مقام رهبری)
11- // // // // // // //
12- // // // // // // //
13- // // // / // // //
14- مقاله سایت تابناک با عنوان تبیین مفهومی جنگ نرم

۳ نظر:

باران از لاهیجان گفت...

سلام اقای معشوری
صبح مردادتون بخیر
موفق باشید و سبز

ناشناس گفت...

درود/البته جنگ نرم و جنگ سرد کمی باهم تفاوت دارند/شما این دو را یکی دانستید/با تشکر

داد گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.