۱۳۹۳ شهریور ۲۸, جمعه

برسد به دست خانم معصومه ابتکار

 





برسد به دست خانم معصومه ابتکار

«هالی دشت» را دریابید

افشین معشوری

عکس ها از : صفر علی رمضانی
در امتداد جاده ی خاکی، به دروازه یی آهنین که از چفت و بست چند تکه میله گرد تشکیل شده بود رسیدیم. باورش مشکل بود پشت این دروازه که روبرویش خانه یی روستایی ساخته شده، راه دیگری باشد که روزگاری چندین روستای ریز و درشت از جاده ی مالروی آن عبور می کرده اند، با این همه وقتی می خواستیم وارد شویم، زن روستایی که بانوی خانه بود اجازه نداد و تا نگفتیم با مهندس……از منابع طبیعی هماهنگ کرده ایم، نتوانستیم وارد شویم. پشت آن منزل ساده ی روستایی اما حکایت دیگری بود، امتداد همان جاده که به شکل ابتدایی باقی مانده بود و هر چه پیش تر می رفتیم، درختان تنومند بود که حالا بر زمین افتاده بود و فاجعه می نمود و ما به چشم می دیدیم. این ها بخش آغازین صحبت ما با مردی است که روستاهای صعب العبور گیلان را پای پیاده و گاهی با وسایل نقلیه ی زهوار درفته یی که جاده های کوهستانی و خاکی را تاب می آورند، می پیماید تا به قول خود به گردآوری موسیقی فولکلور منطقه که به «موسیقی گالشی» مشهور شده است بپردازد؛ اما این بار به کلی موسیقی را از یاد برده و پرده از رازی بر می دارد که می گوید تازه نیست و سابقه یی 15 ساله دارد.

 صحبت از صفر علی رمضانی است که چند روز پیش با انتشار چند عکس از محل؛ در مطلبی با عنوان« نابودی جنگل چندین هزارساله راش گیلان» در یکی از شبکه های اجتماعی نوشت:

« این منطقه ی هالی دشت املش است. جایی که اگر کسی بخواهد چهار تا درخت از باغ شخصی خود برای استفاده در منزل مسکونی اش قطع کند، ماموران غیور جنگلبانی املش مانند شیر بر فرد خاطی می تازند و او را منکوب و از درخت بریدن پشیمان می کنند! ولی اگر به صورت میلیاردی و در روز صدها تن چوب پانصدساله ی جنگل های گیلان را درو کنید، کافی است نسبتی با منابع طبیعی استان داشته باشید. آن وقت است که نه به مدت یک روز، یک ماه، یک سال،که قریب به پانزده سال می توانی به بهره برداری غیر مجاز- البته با مجوز جنگلبانی گیلان- بپردازی و حتی می توانی جاده ای به طول سی، چهل کیلومتر در عمق جنگل های انبوه سابق و عریان امروز گیلان احداث کنی که هیچ! می توانی دروازه ای تعبیه کنی که چشم های ناپاک تو را نبینند و مزاحم اصلاح جنگل و ساماندهی و کارهایی از این دست شان نشوید! تاسف زده و حیران؛ مثل آدمی که همه چیزش را از دست داده، به قصد تفرج و تفریح و رفتن به «منطقه ی سیاب» وارد این منطقه شدم؛ اما چه می توانستم بکنم وقتی دیگر چیزی به نام جنگل در این منطقه وجود ندارد. امروز جمعه چهاردهم شهریور 93 بود، در طول این پانزده سال من هم مثل مسئولان جنگلبانی خواب بودم، کاش زودتر به این منطقه می آمدم و لااقل متوجه این تخریب می شدم. اگرچه در سالهای نه چندان دور در مناطق تیک سرلیل، سرلیل و چالدشت، خرماسیسکوه، لیل و عمده ی مناطق رفت و آمدم، شاهد اتفاقاتی از این دست بودم؛ اما هرگز این توفیق را نیافته بودم که به عمق این فاجعه پی ببرم. جناب مدیر کل منابع طبیعی و جنگل بانی گیلان، به شما تبریک می گویم که کمر همت بستید و بالاخره جنگل های گیلان را هم نابود کردید.دست مریزاد»

باورکردنی نبود؛ اما عکس های ارسالی می گفت باید باور کرد. قراری گذاشته شد تا به اتفاق به محل برویم. روزی از روزهای شهریوری به اطراف محل مورد اشاره رفتیم. اگر چه اجازه نیافتیم به منطقه یی که مورد نظرمان بود، برویم؛ اما «محلی ها» روایت رمضانی را تایید می کردند. پیرمردی که کنار قهوه خانه یی نشسته بود و سیگار دود می کرد، برای مان از ماشین هایی گفت که هر روز از کنار خانه اش عبور می کنند و بارشان چوب هایی است که معلوم نیست عایدی آن به جیب چه کسی می رود. او می گفت:«روزهایی را دیده ام که 100 کامیون چوب از منطقه خارج شده است» اگر چه شاید اغراق به نظر برسد؛ اما حجم درختان بریده شده به قدری زیاد است که بعید نیست این مقدار چوب روزانه از منطقه خارج شود.

امروزه استفاده از چوب و فرآورده های آن جزو نیازهای جامعه است. تهیه ی مبلمان و لوازم چوبی، کاغذ و سایر ملزوماتی که کم هم نیستند و اغلب از چوب ساخته می شوند؛ اما چاره چیست؟ از یک سو زندگی امروز نیازهای بیشتری می طلبد و از سوی دیگر منابع محدودی داریم. دکتر آرش حبیبی -که در یکی از کشورهای جنوب شرق آسیا- ساکن است به «امید جوان»می گوید:« مواد پلیمری که امروزه رشد بسیار خوبی نیز در علم شیمی داشته، می تواند جایگزین بسیار خوبی باشد. چندی پیش خبری می خواندم از شرکت آی بی ام که حتی برای ماشین ها و هواپیماها هم از پلیمر جدیدی استفاده خواهند کرد. فکر کنم می شود برای تک تک موارد مصرف به دنبال جایگزین خوب و مناسبی بود، اگر بخواهیم.»

اگر چه رسیدن به تفکری که این ایرانی خارج نشین از ان نام می برد زمان زیادی خواهد برد؛ اما می توان راه حل های ساده تری را نیز برگزید، اینکه جنگل هایی مصنوعی با هدف برداشت چوب مصرفی ایجاد کنیم؛ اما این نیز به راحتی امکان پذیر نیست. یکی از افرادی که اهل منطقه است می گوید:« حفظ و نگهداری جنگل، مدیریت ِ ویژه ودانش خاصی می خواهد که در مدیریت ِ بی نظم وترتیب بعضی جوامع امکان پذیر نیست.در کشور هایی که دراین زمینه به موفقیت رسیدند و مثال زدنی شدند، ابتدا به توسعه ی پایدار روی آوردند و به آن عمل کردند و جنگل را ازدستبرد همه- حتی عالی ترین مقامات- نگه داشتند و با اجرای درست قانون نتیجه گرفتند. داشتن بهترین و کامل ترین قانون دردی را درمان نمی کند، این عمل به قانون است که به قانون مندی اعتبار می بخشد.»

حرف بسیار است و گوش فلک از نوشته های دوستداران طبیعت پر؛ اما وقتی از نام و نشان برداشت کننده می پرسم، می گویند:«یکی از محلی هاست و پیش تر در کار تعمیر اره های برقی بوده و با ارتباطاتی که داشت، دارد جنگل را پاک تراش می کند»

چه باید کرد؟ بسیاری از مخاطبان این پرسش می گویند:«چاره اش این است که به جای هر درختی که می بُریم، یک یا چند نهال بکاریم شاید بتوانیم جایگزین کنیم» اما رمضانی روی تبلت اش عکس درختان قطورِ بریده شده را نشانم می دهد و می گوید:«کدام درخت؟ کدام نهال؟ چیزی که دیدم  اصلا قابل جبران نیست. من درختانی را دیدم که بیش از سی، چهل متر ارتفاع داشتند و قطرشان نشان می داد بیش از سیصد تا پانصد سال از عمرشان گذشته است. تازه این ها را بگذارید کنار این موضوع که با افتادن هر کدام از این درختان چندین درخت هم زیر تنه شان می افتند و قطع می شوند.» انگار حق با او بود و مجال بحث بیشتری نبود. با صفرعلی خداحافظی می کنم و پشت فرمان می اندیشم چه می توانم بکنم؟ جز اینکه رییس سازمان حفاظت محیط زیست را مخاطب قرار دهم و بنویسم:«خانم ابتکار، لطفا رسیدگی کنید»



هیچ نظری موجود نیست: