نقد و نظری بر یک تحلیل جامعه شناختی
مرتضی پاشایی و ترانه هایش
افشین معشوری/امید جوان/ شنبه 29 آذر 93
چند روزی از پخش فایل صوتی سخنرانی یوسف اباذری استاد جامعه
شناسی دانشگاه تهران می گذرد و مخالفین و موافقین او هنوز در شبکه های اجتماعی و
فضای حقیقی درباره سخنان او بحث و نقد و گفت و گو می کنند. اگر چه او پدیده یی را
از منظر جامعه شناسی بررسی کرده و به لحاظ فضایی که در آن حرف هایش را زده، می
باید مخاطبین اش دانشجویان باشند، اما پخش صحبت هایش واکنش هایی را هم در جامعه در
پی داشته است.
اباذری در صحبت هایش از دو منظر موضوع را بررسی می کند.
ابتدا سلیقه نازل موسیقیایی جامعه و دوم برنامه ریزی سیاست مداران برای بهره
برداری از انرژی نهفته در افراد جامعه؛ که البته مورد دوم مد نظر این نوشته نیست.
اباذری در بخشی از صحبت هایش می گوید: «این آقایی که اینجا عکسش رو زدن
و این همه با سوگ، چراغا رو تاریک کردن و از این حرفا، یک خواننده پاپه. پاپ، در سیر
موسیقی یعنی مبتذل ترین نوع موسیقی جهان و این آقا یکی از مبتذل ترین موسیقی های پاپ
رو می خوند. من دادم فرمت موسیقی این آدم رو یه موسیقی دان تحلیل کرده، مبتذل محضه.
ما پاپی داریم که پیچیده است. این ساده ترین، مسخره ترین، احمقانه ترین نوع موسیقی
پاپه. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخره تر....»
شاید بد نباشد برای ورود به موضوع اشاره یی به گذشته کنیم.
آن جا که در ابتدای دهه هفتاد خورشیدی «فرهاد مهراد» در گفت و شنودی با یک رسانه
از وضعیت موسیقی در پیش و پس از انقلاب گفته بود:«پیش از انقلاب وقتی به مسئولین
وقت رادیو می گفتیم شما 8 صبح موسیقی یی را پخش می کنید که می گوید: مستی ام درد
منو دیگه دوا نمی کنه! این خود به سرخوردگی و سوق دادن مخاطب به سمت بی حالی و بی
انگیزگی کمک خواهد کرد» و صد البته فرهاد در خصوص موسیقی پس از انقلاب نیز گفته
بود: «فرض کنید شما یک نفر را رو به روی من قرار دهید و بگویید می توانید با این
آقا همسایه باشید! خوب من انتخاب دیگری ندارم و مجبورم با همین یک نفر همسایه باشم،
حال اینکه اگر ده نفر را مقابل من قرار دهید و بگویید می توانید یکی از این ده نفر را برای همسایه شدن انتخاب کنید،
طبیعی است که من از میان آن ده نفر یکی را که بیشتر با او احساس نزدیکی دارم
انتخاب خواهم کرد» او که در دوران پیش از رایج شدن موسیقی پاپ کنونی گفت و گو می
کرد، پاپ را نوعی موسیقی می دانست که اتفاقا در سراسر جهان مخاطبان خاص خود را
دارد. فرهاد معتقد بود: «متاسفانه دراکثر کشورها سلیقه اکثریت قریب به اتفاق جامعه
به این نوع موسیقی (پاپ) هست و این هیچ ربطی به کشور ما ندارد*»
دکتر اباذری در بخشی از همین سخنرانی اش می گوید: «
هُنر از نظر من یا حقیقت می گه یا دروغ می گه. کسی که هنرمند رو تحلیل می کنه باید
بگه که داره حقیقت رو می گه یا دروغ می گه.» و این در حالی است که فرهاد نیز در
همان مصاحبه در پاسخ پرسشگر در باب کم کاربودن اش و نحوه انتخاب اشعارش می گوید: «برایم
خیلی مهم است که بدانم چه می گویم و مخاطب ام حرف هایم را می فهمد و باور دارد.
اینکه بیایم چیزی بخوانم و کاری کرده باشم و به مخاطب عرضه کنم، مرا ارضا نمی کند»
و در این راستا اباذری درباره پاشایی می گوید:« این آدم داره دروغ می گه. این آدم شعرش
مبتذله» و درانتها خطاب به کسانی که ظاهرا قایل به نقد شدن کارهای پاشایی توسط او
یا کسان دیگری نبودند، می گوید: « تحلیل فنی موسیقی ایشون بسیار اهمیت داره، چطور می
شه موسیقی ایشون رو تحلیل نکرد و حکم صادر کرد راجع به مرگ ایشون. بابت عمه ایشون جمع
شدن؟ معلومه که بابت موسیقی ایشون جمع شدن. این ماجرا بوی بدی می ده.»
بد نیست بدانیم که اصولا قرار نبود اباذری به عنوان سخنران در این
جلسه حضور داشته باشد. ظاهرا پس از چند سخنرانی، ایشان به عنوان استادی که در جلسه
حضور داشته به ایراد نظرات اش می پردازد و البته بسیار شفاف و بدون پرده پوشی
عقایدش را ابراز می کند. یک دانش آموخته جامعه شناسی در این باره می گوید: «دکتر اباذری
استاد بیشتر استادان من توی دانشگاه گیلان بود. پس من به عنوان شاگردِ شاگرد ایشان
خیلی ناشمردنی ام. اما یک نکته
مثبت و یک نکته منفی؛ اولا که روشنفکری یعنی همین، با خود و جامعه صادق بودن، اینکه
کسی مثل دکتر اباذری نه عوام فریبی می کند و نه مرعوب علایق عامه می شود عالی است؛
اما نکته منفی یی که روشنفکری ایرانی همیشه به آن مبتلاست، نداشتن راه علاج است. بر
فرض قبول این مسئله که دکتر اباذری به آن اشاره می کنند که آسیب باشد، باید از روشنفکری
ایرانی پرسید علاجش چیست؟ شما توی این دست کم نیم قرن و اندی چه کردید برای این فرهنگ
آسیب پذیر عامه؟»
این البته تنها یکی از پر شماراظهار نظرهایی است که در این خصوص در
جامعه شکل گرفته است و البته به نظر نگارنده یکی از منطقی ترین آن ها ؛ اما واقعیت
این است که حوزه موسیقی مانند بسیاری دیگر از عرصه های هنری، از پس و پیش شدن سیاست های اعمال شده مسئولان فرهنگی و رسانه یی مصون نمانده است.
حذف بلا استثنای پاپ در دهه 60 و رواج آرام آرام آن در دهه های بعد اگر چه ثمراتی
نیز داشت؛ اما نوعی بدبینی و گریز همگانی را نسبت به سبک های سنتی و کلاسیک به
همراه داشته است.
از نظر نویسنده این سطور اگر بخواهیم منصفانه اباذری را نقد کنیم؛
می باید بگوییم بیشترین انتقاد به بخش دوم صحبت هایی است که او در جمع دانشجویان
ایراد می کند. جایی که با عصبانیت –شاید
ناشی از درک نشدن- خطاب به معترضین از واژه هایی مانند ابله (و تعمیم دادن آن به
جامعه) استفاده می کند، که به نظر ناشی از فاصله یی است که بین سطوح مختلف اجتماعی
پدید آمده که البته این گسست و عدم تجانس، مختص به زمان حال نیست و از دیر باز در
جامعه ایرانی وجود داشته است.
اگر بخواهیم به طور کلی
اباذری را نفی کنیم کارمان چیزی جز پاک کردن صورت مسئله نیست. شایسته تر آن است که
نگاه دقیق تری به 12 دقیقه ابتدایی فایل صوتی منتشر شده بیاندازیم،
آن گاه رفتارخود به عنوان یک شهروند عادی و گفتار دکتر یوسف اباذری را به عنوان یک
جامعه شناس مطرح به نقد گذاشته و تحلیل
کنیم.
·
کلیه قسمت های مربوط به مرحوم «فرهاد مهراد» نقل به مضمون است.