۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

پیشنهادی برای طرح یارانه ها

در روزهای اخیر با اجرایی شدن طرح تحول اقتصادی و اختصاص یارانه ها، جامعه با چالش های جدیدی مواجه شده است. صرف نظر از میزان کارایی این طرح، در اجرای نحوه ی پرداخت یارانه ها مشکلاتی وجود دارد که البته همگانی به نظر نمی رسد؛ اما به هر حال مشکل بخشی از شهروندان محسوب می شود.

پرداخت یارانه ها مستقیما به سرپرست خانوار هر چند کارشناسی و هدفمند باشد، لیکن با اشکالاتی نیز همراه بوده است.عده ای از افراد که در یکی دو سال اخیر و پس از ثبت نام در طرح هدفمندی یارانه ها از خانواده جدا شده و زندگی جدیدی را تشکیل داده اند هم اکنون با مشکل عدم دریافت مواجه شده اند و ظاهرا تا پایان سال می باید صبر کنند تا از طریق اعمال در سیستم رایانه ای موفق به دریافت مبلغ یارانه گردند.

از طرفی بعضی از خانوارها نیز به دلیل عدم حضور سرپرست خانواده تا کنون موفق به دریافت نشده اند که از این دسته می توان به اعضای بعضی از خانواده های زندانیان و افرادی که در خانواده حضور ندارند اشاره کرد. به نظر می رسد می باید برای این دسته از خانوارها نیز تمهیداتی اندیشید تا با استفاده از تبصره هایی بتوانند یارانه ی تخصیصی را دریافت نمایند.

گر چه هر طرحی در آغاز بدون اشکال نخواهد بود؛ اما با گذشت زمان و با شناسایی اشکالات و نواقص می توان راهکارهایی برای هر چه بهتر شدن اجرای طرح اندیشید، از جمله می توان با برنامه ریزی در آینده برای افراد بالای هجده سال شماره حساب های جدیدی اختصاص داد و این دسته از افراد که تعداد زیادی از آنها به دلایل مختلف دور از خانواده زندگی می کنند مستقیما از مبلغ اختصاص داده شده بهره مند گردند.

نگارنده در روزهای اخیر با چند مورد از موارد بالا مواجه بوده است ، اگر چه صدور واختصاص شماره حساب جداگانه برای فرد فرد جامعه و واریز یارانه به حساب شخصی آنان کار آسانی نیست؛ اما احتمالا در آینده ای نه چندان دوربا برطرف شدن بعضی از موانع قابل اجرا خواهد بود.

این نوشته را در سایت مهروداد نیز می توانید بخوانید

۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

جلسه ی هم اندیشی سایت مهروداد

نخستین جلسه ی هم اندیشی سایت حقوقی مهرو داد با حضور  قضات،  وکلا ، نویسندگان ، کارکنان و هیئت مدیره ی این رسانه برگزار شد
در این آیین که با حضور جمعی از قضات بازنشسته، وکلای پایه یک دادگستری و اعضای مهروداد برگزار شد فریبا معتمدی(مدیر و وکیل پایه یک دادگستری) ضمن خوشامد به یکایک مهمانان، مراسم معارفه را به جا اورد و آنگاه حاضرین در راستای بالابردن کیفیت سایت پیشنهاداتی را ارائه کردند.
گفتنی است سایت مهروداد با هدف اطلاع رسانی در شاخه های مختلف علم حقوق طراحی و در دسترس عموم قرار گرفته  و از هیئت مدیره ای مستقل برخوردار است.
علاقه مندان جهت دستیابی و استفاده از نیازهای حقوقی و آخرین اخبار این حوزه می توانند به آدرس http://www.mehrodad.com/  مراجعه نمایند


۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

شب یلدا به روایت تاریخ

برگرفته از ای میل سایت نویسندگان
-----------------------------

شب يلدا (شب چله)؛ فلسفه، تاريخچه و ارتباط آن با کريسمس. ايرانيان قديم تعهد مي سپردند که هر سال يک درخت سرو تازه بکارند شرق شناسان و مورخان متفق القولند كه ايرانيان نزديك به 4 هزار سال است كه شب يلدا ــ آخرين شب پاييز و آذرماه ــ را كه درازترين و تاريكترين شب در طول سال است تا سپيده دم بيدار مانده، در كنار يكديگر خود را سرگرم كرده تا اندوه غيبت خورشيد و تاريكي و نيز سردي هوا روحيه آنان را تضعيف نكند و با به روشني گراييدن آسمان (حصول اطمينان از بازگشت خورشيد در پي يك شب طولاني و سياه كه تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب رفته و لختي بيآسوده اند.

پيشتر، ايرانيان (مردم سراسر ايران زمين) روز پس از شب يلدا (يكم دي ماه) را «خور روز» و «ديگان = دي گان» مي خواندند و به استراحت مي پرداختند و تعطيل عمومي بود. در اين روز عمدتا به اين لحاظ از كار دست مي كشيدند كه نمي خواستند احيانا مرتكب بدي كردن شوند كه ميترائيسم ارتكاب هر كار بد، ولو كوچك را در روز تولد خورشيد گناهي بزرگ مي شمرد.

«هرمان هيرت» زبانشناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبيقي زبانهاي آريايي را نوشته است كه پارسي از جمله اين زبانها است نظر داده كه «دي» به معناي «روز» به اين دليل بر اين ماه ايراني گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشيد است. بايد دانست كه انگليسي يك زبان گرمانيك (خانواده زبانهاي آلماني) و ازخانواده بزرگتر زبانهاي آريايي (آرين) است. هرمان هيرت در آستانه «دي گان» به دنيا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشيد بود، مباهات بسيار مي كرد.

فردوسي به استناد منابع خود، يلدا و «خور روز» را به هوشنگ از شاهان پيشدادي ايران ( كيانيان كه از سيستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در اين زمينه از جمله گفته است: فردوسي كه ما را ز دين بهي ننگ نيست به گيتي، «به» از دين هوشنگ نيست همه راه «داد» است و آيين مهر ..... نظر كردن اندر شمار سپهر آداب شب يلدا در طول زمان تغيير نكرده و ايرانيان در اين شب، باقيمانده ميوه هايي را كه انبار كرده اند و خشكبار و تنقلات مي خورند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاري روشن مي نشينند تا سپيده دم بشارت شكست تاريكي و ظلمت و آمدن روشنايي و گرمي (در ايران باستان، از ميان نرفتن و زنده بودن خورشيد كه بدون آن حيات نخواهد بود) را بدهد، زيرا كه به زعم آنان در اين شب، تاريكي و سياهي در اوج خود است.

«خور روز (دي گان)، يكم دي ماه» در ايران باستان درعين حال روز برابري انسانها بود. در اين روز همگان از جمله شاه لباس ساده مي پوشيدند تا يكسان به نظر آيند و كسي حق دستور دادن به ديگري را نداشت و كارها داوطلبانه انجام مي گرفت، نه تحت امر. در اين روز جنگ كردن و خونريزي، حتي كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. اين موضوع را نيروهاي متخاصم ايرانيان مي دانستند و در جبهه ها رعايت مي كردند و خونريزي موقتا قطع مي شد و بسيار ديده شده است كه همين قطع موقت جنگ، به صلح طولاني و صفا انجاميده بود.

واژه «يلدا» از دوران ساسانيان كه متمايل به بكار گيري خط سرياني (الفباي از راست به چپ) شده بودند بكار رفته است. «يلدا » همان "ميلاد" به معناي زايش، زادروز يا تولد است كه از آن زبان سامي وارد پارسي شده است. بايد دانست كه هنوز در بسياري از نقاط ايران مخصوصا در جنوب و جنوب خاوري براي ناميدن بلندترين شب سال ، به جاي شب يلدا از واژه مركب شب چله ( 40 روز مانده به جشن سده ــ شب سياه و سرد ) استفاده مي شود. مراسم شب يلدا (شب چله) از طريق ايران به قلمرو روميان راه يافت و جشن «ساتورن» خوانده مي شد. جشن ساتورن پس از مسيحي شدن رومي ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه يافت كه در همان نخستين سده آزاد شدن پيروي از مسيحيت در ميان روميان، با تصويب رئيس وقت كليسا، كريسمس (مراسم ميلاد مسيح ) را 25 دسامبر قراردادند كه چهار روز و در سالهاي كبيسه سه روز پس از يلدا (شب 21 دسامبر) است و مفهوم هر دو واژه هم يكي است.

از آن پس اين دو ميلاد تقريبا باهم بر گزار مي شده اند. آراستن سرو وكاج در كريسمس هم از ايران باستان اقتباس شده است، زيراكه ايرانيان به اين دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاريكي و سرما مي نگريستند و در «خور روز» در برابر سرو مي ايستادند و عهد مي كردند كه تا سال بعد يك نهال سرو ديگر كشت كنند.

۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

درخت مادر هستی

جنگلها و مراتع ثروتی است ملی و متعلق به تمامی اقشار جامعه، در سالهای اخیر علی رغم کوشش های بسیار! آنچنان بی رحمانه بر پیکر جنگلها تاخته می شود که به زودی شاهد ازبین رفتن بخش عظیمی از منابع طبیعی کشور خواهیم بود.

جدای از برداشت بی رویه ی قانونی چوب از مناطق جنگلی ایران، قاچاقچیان چوب با سازماندهی گسترده در پی از بین بردن این ثروت ملی هستند و همواره از راههای غیرقانونی و گاه با از بین بردن ماموران زحمت کش و کم شمار این حوزه به اهداف خود دست می یابند.
در هفته ها و ماههای اخیر با آتش سوزیهای پی درپی و گسترده در بخش هایی وسیعی از جنگلهای ایران شاهد از بین رفتن این ثروت ملی هستیم. متاسفانه هر ساله با دلایل انسانی و غیر انسانی مقدار زیادی از درختان نابود شده و به بیابان تبدیل می شود.آمارهای سازمانهای مسئول نشان از برابر بودن برداشت و کاشت مجدد دارد؛ اما دیده ها با آمارها بسیارمتفاوت است.

هرچه هست جنگل به عنوان منبع تولید اکسیژن متعلق به فرد فرد جامعه است و بر یکایک افراد واجب است تا در نگهداری از این" مادر هستی "بکوشند.

لزوم بازنگری در تفکر تک تک اعضای جامعه بسیار احساس می شود. گردشگری که روز تعطیلش را با حضور در کنار درختان و دامن جنگل سپری می کند باید بیاندیشد پس از او کسان دیگری خواهند امد که از این هدیه ی خداوند استفاده کنند. بنابر این آلودن دامن سبز طبیعت و برجای گذاشتن آتش در ابتدا به زشت کردن "چهره ی زیبای مادر هستی" سپس به آتش کشیدن درختان خواهد انجامید.

در هفته های اخیر با بحرانی شدن هوای تهران و کلان شهرها بیش از پیش به ارزش وجودی درختان پی بردیم، بیاییم با احترام گذاشتن به طبیعت ادامه ی حیات خود و آیندگانمان را تضمین کرده تا دیگرانی که پس از ما خواهند امد شاهد بیابانی بی آب وعلف نباشند.

15 اسفند روز درختکاری نزدیک است، از هم اکنون فرصت کافی برای برنامه ریزی هست، هر کدام ازما نمی توانیم جنگلی بسازیم؛ اما با کاشت یک نهال می توانیم به اتفاق جنگلهایی انبوه بسازیم تا فرصت نفس کشیدن رااز خود و آیندگانمان سلب نکنیم.

این یادداشت را اینجا هم می توانید بخوانید.

۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

دفتر تعاوني مسكن "انجمن صنفي روزنامه نگاران ایران" فك پلمب شد


بيانيه هئيت مديره انجمن صنفي روزنامه ‌نگاران ايران

دفتر تعاوني مسكن انجمن صنفي فك پلمب شد

پايگاه اطلاع رساني انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران: دفتر اداري انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران كه از اواسط مرداد ماه توسط دادستاني تهران وبا حكم سعيد مرتضوي پلمب شده بود،روز دو شنبه، 8 آذر فك پلمب شد،تا تعاوني مسكن انجمن فعاليت اداري خود را استمرار دهد.

به همين مناسبت هئيت مديره انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران در اطلاعيه به تشريح وضعيت كنوني انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران پرداخت

در اين بيانيه‌آمده است:«انجمن صنفي روزنامه‌ نگاران ايراني» به اطلاع عمومي روزنامه‌نگاران به ويژه اعضاي محترم خود مي‌رساند كه به دنبال پملپ موقت ساختمان انجمن صنفي، رايزني‌ها و مذاكرات چند جانبه‌اي با دادستاني عمومي و انقلاب تهران و ساير دستگاه‌هاي ذي‌ربط و با هدف ادامه فعاليت صنفي ـ حرفه‌اي «انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران» و زدودن ابهامات و رفع سوء تفاهم نهادهاي مسئول به عمل آمده كه در نتيجه آن «شركت تعاوني مسكن اعضاي انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران» از تاريخ هشتم آذرماه جاري اجازه يافت فعاليت قانوني خود را در محل قبلي، ادامه دهد.

«انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران» اگرچه اين اقدام را در مقايسه با حجم انتظارات و توقعات قانوني روزنامه نگاران عضو كافي نمي‌داند، اما اين گام نخست را به فال نيك گرفته و اميدوار است با ادامه رايزني و مذاكرات جاري كه در چارچوب ضرورت بهره‌مندي روزنامه‌نگاران از حق فعاليت صنفي صورت مي‌گيرد. فعاليت صنفي و حرفه‌اي اين تشكل فراگير روزنامه‌نگاران، همچون گذشته ادامه پيدا كند.

از اين رو «انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران» ضمن ابراز خرسندي از فك پلمپ دفتر تعاوني مسكن اعضاي انجمن صنفي روزنامه نگاران توجه همكاران و اعضاي محترم را به نكات زير جلب مي‌كند:



1ـ فقط آن گروه از اعضاي محترم انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران كه به صورت همزمان عضو تعاوني مسكن بوده و يا ديگر اعضايي كه علاقمند به عضويت در شركت تعاوني هستند، از تاريخ انتشار اين اطلاعيه مي‌توانند به منظور اطلاع از وضعيت پروژه‌هاي مسكن روزنامه نگاران و انجام ساير امور اداري مربوطه به محل شركت تعاوني مسكن مراجعه كنند.

2ـ فعاليت «انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران» به ويژه امور دبيرخانه‌اي آن، از قبيل تمديد اعتبار كارت عضويت داخلي و بين‌المللي اعضاء امور بيمه بيكاري و فعاليت كميته‌هاي عضوگيري و رفاهي تا اطلاع ثانوي همچنان ميسر نيست.

۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

یادداشتی بر سرعت عمل قوه ی قضاییه

------------
با گذشت کمترین زمان ممکن تکلیف پرونده ی جنایت مشهور به سعادت آباد روشن شد تا یکی از پر سر وصدا ترین جنایات دهه ی اخیر کشور با تلاشی مثال زدنی به سرانجام رسیده و مختومه شود.

آنچه در این میان ارزشمند می نماید، سرعت عمل خوب و اراده ی قوی برای رسیدگی به جنایتی بس هولناک بود که در روز روشن ومقابل دیدگان رهگذران به وقوع پیوست؛ اما ناگفته هایی در این میان باقی می ماند که به نظر می رسد با وجود حاشیه ای بودن از اصل موضوع نیز مهمتر باشد.

سابقه نشان داده است برخورد با پرونده های اینچنینی راه حل اساسی نبوده و حکم مسکنی کوتاه مدت را دارد که با گذشت زمان از یاد وخاطر متجاوزین به حقوق شهروندان خواهد رفت . درسالهای اخیر پرونده هایی نظیر "خفاش شب "که در آن تعداد زیادی از زنان و دختران مورد اذیت و آزار قرار گرفته و درنهایت به قتل رسیده اند در گوشه وکنار کشور کم وبیش مفتوح و رسیدگی شده است که اخرین آنها قاتل سریالی زنان و دختران آبادانی و خرمشهری بود که چندی پیش به دار مجازات آویخته شد.

حال چه باید کرد تا اینگونه حوادث تکرار نشده و یا به حداقل ممکن برسد؟ جرم وجنایت و جنحه ریشه در نابسامانی های اقتصادی خانوار، تربیت نادرست ، سست شدن بنیان خانواده ها و مسایلی از این دست دارد. با نگاهی کوتاه به موارد متعدد، در می یابیم بیشتر جنایات ریز و درشت ریشه در موارد مالی داشته و حتی در همین مورد اخیر قوی ترین انگیزه ی ارتکاب به جنایت بوده است.

بیکاری، سرگشتگی، فراموش کردن آداب زندگی خانوادگی و اجتماعی، عدم احترام به حقوق شهروندی دیگران و مواردی از این دست باعث بروز مشکلاتی می شود که بسیار در حال فزونی است. بسیار مشاهده شده روابط نامشروع جنسی بهانه ای بوده تا افرادی از این طریق دست به سو استفاده هایی بزنند که گاه توان فرار از تبعات ان را پیدا می کنند؛ اما گاهی نیز در چنگال زیاده خواهی خود و خشم دیگران گرفتار می شوند.

متاسفانه با رشد فزاینده ی ثروت اندوزی و رواج مشاغل کاذب و عموما دلالیسم، نتوانسته ایم فرهنگ استفاده ی صحیح از منابع مالی را رواج دهیم و بسیار دیده ایم که افرادی با دارا بودن ثروت های انچنانی و اینچنینی از حداقل فرهنگ استفاده از آن بی بهره اند و شرم آور تر از آن ، این است که عموم جامعه نیز با بی توجهی به جنبه های تربیتی و فرهنگی ماجرا، رهروی بی چون و چرای این دسته از افراد هستند واین خود آثار زیانبارتری خواهد داشت وهم اکنون دملی است چرکین که در آینده تبدیل به کوهی از مشکلات اجتماعی خواهد شد.

امیدواریم مسئولین مربوطه با نشست هایی کارشناسی و ریشه یابی عوامل اینگونه جنایت ها و با بررسی های دقیق راه را بر حوادث بعدی ببندند که این میسر نمی شود مگر با خواست و اراده ی محکم و ایمان به هدف که در پرونده ی سعادت آباد به خوبی نمایان شد.
این یادداشت را اینجا(سایت حقوقی مهروداد) هم می توانید بخوانید

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

لایحه ی خانواده

"افشین معشوری""

موضوع خانواده درسراسر دنیا با باورهای قومی،ملی ومذهبی جوامع سرو کار دارد، در کشور ما از گذشته تاکنون خانه وخانواده قداستی داشته که با گسترش ارتباطات و مراودات ماشینی آرام آرام از استحکام آن کاسته شده و امروزه ناگزیر با وضع قوانینی خاص در صدد کنترل بعضی از ناهنجاریهای حاصل از زیاده خواهی و گاه تمامیت خواهی عده ای برآمده اند.

سرانجام پس از چند سال کش و قوس قانون موسوم به لایحه ی خانواده در مجلس تصویب شد و به زودی با طی مراحل اداری اجرایی خواهد شد.آنچه در این میان مهم است نحوه ی اجرای قانون است، هر چند این قانون به خوبی نوشته و بارها اصلاح شده باشد، ضمانت اجرایی هر قانونی بسته به عواملی است که دست اندرکار اجرای آن هستند.

متاسفانه در کش و قوس تصویب و عدم تصویب این لایحه از سوی دست اندرکاران(موافقان و مخالفان) سخنانی رد وبدل شد که بوی حمایت های بی دلیل و افراطی جنسیتی می داد و منطق کمتر درآن دیده می شد، می شد با هم اندیشی مثبت به مراتب قوانینی محکم تر و البته منطقی تر وضع و به مرحله ی اجرا گذارد.

در کشور ما پیش از این نیز قوانینی برای جلوگیری بی مورد از چند همسری وجود داشته است؛ اما عده ای با دور زدن قانون اقدام به ازدواج های متعدد می نموده و در نهایت به امیال خود می رسیده اند.عده ای از فعالان زنان با اشاره به پاره ای از موارد این لایحه، آن را راهی برای فعالیت زنانی می دانند که با قرار گرفتن سر راه مردانی گاه بوالهوس و استفاده از نقاط ضعف این قانون به اخاذی خواهند پرداخت.

یک نماینده ی زن سابق مجلس معتقداست همانگونه که این لایحه راه ازدواج مجدد مردان را هموار می کند می بایست متقابلا حق طلاق را به زنان بدهد تا بتوانند در صورت تخلف مردان تقاضای طلاق با دریافت کلیه ی حق و حقوق را بکنند.گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نیز نشان می دهد قانونی شدن ازدواج مجدد منجر به کاهش نرخ ازدواج در کشور می شود.

به هر حال به نظر می رسد با تمام چانه زنی ها و چالش های پشت سر گذاشته شده لایحه ی حمایت از خانواده بدون اشکال نبوده و تا استانداردهای مورد نظر عامه ی جامعه فاصله ی بسیاری دارد.امیدواریم قانون تصویب شده پس از این از بازدارندگی پیش بینی شده توسط طراحان برخوردار گردد و شاهد اجرای صحیح آن از سوی مقامات اجرا کننده باشیم.
این مقاله را اینجا (سایت حقوقی مهروداد) نیز می توانید بخوانید

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

درباب مهاجرین رسانه ای

با دوستی صحبت می کردیم در باب دوستان و بزرگان و حتی آدمهای معمولی که از ایران رفتند و آن سوی دنیا با رسانه های خارجی همکاری می کنند می گفت:

بسیاری از اینها فلانند و بهمان، البته من با همه ی فرمایشات این دوست گرامی موافق نیستم؛ اما در تنهایی خودم عملکرد بعضی از حضرات را در ذهنم مرور کردم و دیدم این نازنین برادر به قول قدیمی ها پر بیراه نمی گوید، مثلا:

بنده خدایی بود که هر روز در برنامه های مختلف رادیویی وقتی پیچ رادیو را باز می کردی، شروع می کرد به موعظه کردن و خلاصه آداب زندگی و تا مرز فتوا نیز پیش می رفت؛ اما همینکه پایش به کمی آن ورتر از ایران/اروپای شرقی/رسید حالا در برنامه های مستقیم رادیویی با نوای موسیقی های بیست و پنج زاری می گوید:

هااااااااااااااااااااا بیا، حالا، بیا....

مرحوم فروغ می گوید:

من آدمهایی را می شناسم که وقتی شعر می خوانند بسیار نازنین و خوبند؛ اما همینکه بشقابی پلو را جلویشان می بینند، می شوند یک آدمِ حریصِ، شکمویِ.... خوب، من شعر این آدمها،حرف این آدمها و خود این آدمها را باور ندارم .(1)

دوستان دیگری هم هستند که تا زمانی اینجا بودند البته اهل موعظه نبودند؛ اما انگار همینکه پایشان به آنطرف رسید یادشان رفت اینجا حرف از آزادی و دموکراسی و نامهای دهن پر کن دیگر می زدند. حضرات انسوی دنیا نشسته اند و برای جوانان و گاه حتی پیران این مملکت نسخه های غیر قابل استفاده می پیچند و لابد بعد از اتمام برنامه ی زیبایشان!!به ریش ما مردم مفلس یک لا قبا نیز می خندند.

بد روزگاری است، دل بستن به آدمهایی که سقف آرزوهایشان همان یک بشقاب پلوی معروف مرحوم فروغ است(2) اندکی دارد به ضرر افکار عمومی آگاه ما تمام می شود، این مردم حالا هم که اندک اندک در حال روشن شدن هستند آدمهای سابقا خودی و این روزها آزاد از هر نوع قید وبند، انگار نمی خواهند بگذارند ..

البته داریم معدود افرادی که رفتند و به کار خود مشغول اند و آب به آسیاب کسانی که خون به دل مردم کردند نمی ریزند و البته همیشه اینگونه انسانهای باشرف تا همیشه ی تاریخ مهجور می مانند، به سازهای آدمهای اجیر شده(اجیر برای هر جریانی) گوش نکنیم و چشممان را بازکنیم تا آیندگان در مورد ما قضاوت کنند.

پی نوشت:

1-نقل به مضمون

2-اینجا بشقاب پلو همان زندگی در غرب است.

۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

به یاد سینامدبرنیا

نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد....

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دورادور دوستان خوبی بودیم، نازنین و با سواد بود و اهل تحقیق و مطالعه، خبر داد که ناشر کتاب همسرش پیشنهاد داده است تا برای رفع پاره ای از اشکالات به ارشاد تهران مراجعه کنند، فرصت خوبی بود، قراری گذاشته شد، نمایشگاه مطبوعات مکان خوبی بود تا با این شاعر جوان و آتیه دار گیلانی دیداری تازه کنیم، آمد، خوش برخورد و خنده رو، ساده و صمیمی، چند ساعتی با هم بودیم، از گیلان گفت و از آرزوهایش برای سرزمین مادری مان، می گفت: دارند زبان مادری را از یاد می برند، می گفت: خوشحال است که به همت دوستانش دارند زبان فراموش شده ی گیلان را احیا می کنند، می گفت .......
خیلی چیزهای دیگر در این دیدار کوتاه چند ساعته ی مان گفت که حالا وقتش نیست تا بازگو کنم.

خبر؛ اما بسیار کوتاه تر از آن بود که فکرش را بکنیم:

سینا مدبر نیا و همسرش در راه بازگشت به رشت براثر سانحه ی رانندگی جان به جان آفرین تسلیم کردند.

باور نکردم، با دوست نازنین اش"فرزین" تماس گرفتم، گریه می کرد، گفت که خبر درست است، از صدایش به خوبی می شد شدت اندوه اش را فهمید.

                                        حالا این لوتکا بدون ناخدا مانده است.........

افسوس؛

ناگهان چقدر زود دیر می شود...

روحش شاد/دهم آبان ماه 1389

افشین معشوری/تهران

۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

خسرو معتضد به روایت رسول جعفریان

منبع: خبر آنلاین
حجت‌الاسلام رسول جعفریان، مورخ و رییس کتابخانه و مرکز اسناد مجلس در بررسی روزنامه جشن شاهنشاهی ایران که در سال 1350 به عنوان روزشمار جشن‌های شاهنشاهی انتشار یافته به نام مورخانی بر خورده است که تئوریسین آن جشن ها بوده اند و در این مجموعه مقاله داشتند.



وی در مجموعه این مورخان و تئورسین ها به نام خسرو معتضد برخورده است که در مقاله ای با عنوان "گفتاری در باب مفهوم «شاه» و رابطه آن با توده ملت" آورده است : " تأثیر گذاری شاهنشاهان هخامنشی در یکپارچگی و عظمت قوم ایرانی (روزنامه جشن شاهنشاهی ایران، شماره 34، چهارشنبه دهم شهریور ماه 1350)



چندی پیش شاهنشاه آریامهر در طی مصاحبه‌ای با یکی از روزنامه نگاران خارجی اشاره فرمودند که: کلمه شاه جاذبه سحرآمیزی در قاموس ایرانی دارد و بسیاری از مسائل و مشکلات در برابر نفوذ معنوی این کلمه از میان می‌رود».

نظر به این که اشاره موشکافانه و دقیق شاهنشاه آریامهر به جاذبه سحرآمیز کلمه شاه مفاهیم و معانی شگرف و مهمی در بر دارد در اینجا ضمن بررسی و تحقیق پیرامون تأثیر گذاری شاهنشاهان بر موقعیت و اتحاد پیروزی و عظمت ملت ایران به تفصیل در این باب سخن می‌گوییم. پیمان وفاداری و هم بستگی میان شاهنشاهان و توده ایرانی از قدیم ترین دوران های تاریخی به طور ضمنی و قلبی به امضاء‌رسیده است و با خون و شرف ایرانیان عجین گشته است..."



رسول جعفریان در یادداشت اخیر خود در وبلاگ خبر آنلاین آورده است : " دوست نادیده مورخی که شبهای متوالی ایشان را در سیما می ‌بینیم و از داستان هایی که می‌گوید و بسیار شیرین نقل می کند بهره مند می‌شویم. دیدم چندین سلسله مقاله در آن روزنامه جشن شاهنشاهی دارد. مقدمه یکی از آنها را می‌آورم ، البته با عرض پوزش از ایشان و این که این سرنوشت نه ایشان که غالب مورخان روزگاران است"



رییس کتابخانه و مرکز اسناد مجلس ادامه می دهد: " بنده ایرادم به آقای معتضد عزیز و دوست داشتنی نیست، به سیما هم اعتراضی ندارم، بلکه اصل ایرادم به علم تاریخ است که آلت فعل شده و این اشکال نه از سر بی تعهدی است که گاه به اسم تعهد این کارها صورت می‌گیرد، بلکه از سر نامردی این علم است که بی دلیل خود را راهنمای تمام عیار سیاست و جو سازی تبلیغاتی برای مقاصد منظوره کرده و شماری مورخ را هم که دنبال یک لقمه نان هستند در خدمت خود درآورده است.

۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

نمایشگاه مطبوعات

به سلامتی و میمنت نمایشگاه مطبوعات امسال هم لنگ لنگان آغاز به کار کرد و نشریات باقیمانده ی جامعه ی روزنامه نگاران کجدار و مریز در این ویترین بزرگ شرکت کردند.

نکته ی قابل اهمیت در این میان آمار است؛ که می گوید شرکت کنندگان امسال یک سوم بیشتر از سال قبل شده اند؛ اما موضوعی که به راحتی قابل رویت است، بخش هایی است که به نظر می رسد صرفا برای پر کردن غرفه ها طراحی و اجرا شده است.

یکی از مسئولین نمایشگاه در پاسخ خبرنگاران درباره ی دلیل شرکت نکردن تعدادی از رسانه ها می گوید:

به دلیل اینکه امسال درخواست ها زیاد و فضا کم بود، ناچارا تعدادی از روزنامه ها را در طبقه ی دوم جای دادیم که اینان به همین دلیل از شرکت در نمایشگاه سر باز زدند.

به نظر می رسد این گفته تنها یک توجیه ساده انگارانه است تا از پاسخگویی شفاف سر باز زنیم و صرفا جوابی داده باشیم.

آنچه در نمایشگاه امسال مشهود است جای دادن نشریاتی که گاه در سال شاید تنها به سبب عدم لغو امتیاز گهگاه اقدام به انتشار شماره هایی می کنند و دیگر هیچ !! در مکانهایی ازنمایشگاه است که می شد این فضاها به نشریات فعالتر و با کیفیت تر اختصاص یابد.

حضور رسانه های خارجی نیز نه تنها بر کیفیت بزرگترین رویداد رسانه ای کشور نمی افزاید، که بهترین و مناسب ترین مکانها را دراختیار اینان قرارداده ایم تا سوت و کورترین قسمت نمایشگاهی که عمدتا نیز سوت و کور است به همین بخش از شرکت کنندگان نمایشگاه اختصاص یابد.

به هر ترتیب امیدواریم در روزهای آینده شاهد بالار فتن کیفیت نمایشگاه نیز باشیم و همانگونه که در ارتقای کمیت کوشیده ایم بستری فراهم آوریم تا همین شرکت کنندگان در معرفی رسانه ها و فعالیتهایشان بکوشند و دوستداران نشریات وعلاقه مندان از حضور و صرف وقت دچار افسردگی و پشیمانی نشوند.

۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

کلاس خبرنگاری/مفهوم جریان شناسی خبری

با گسترش علم ارتباطات واژه های جدیدی به دایره ی اذهان عمومی و نوشته ها اضافه گردیده است. بعضی از این واژه ها در فرهنگ ها و حتی واژه نامه های تخصصی نیز وجود ندارند، به طور مثال چنانچه بخواهید درخصوص واژه هایی نظیر:

جریان سازی خبری و جریان شناسی خبری

و از این دست مفاهیم در منابع تحقیق کنید تنها به مضمون این کلمات در خصوص سوژه های مشخص دست پیدا می کنید و کمتر می توانید در خصوص مفاهیم آنها نشانی بیابید.در این تحقیق کوشیدیم تا با کلماتی ساده و قابل فهم مفهوم کلمه ی ترکیبی جریان شناسی خبری را تجزیه و تحلیل کرده و نتیجه بگیریم.



جریان شناسی خبری

در صفحه ی 1226 فرهنگ معین در خصوص واژه ی جریان آمده است:

جریان عبارت است از وقوع یافتن امری.

و درصفحه ی 1397 همین لغت نامه در خصوص خبر چنین نوشته شده:

خبر عبارت از مطلبی است که برای آگاهی مردم گویند و نویسند.

از این تعاریف در می یابیم جریان شناسی واژه ای ترکیبی؛ مرکب از جریان+شناخت+خبر است.

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

کلاس خبر نگاری/عناصرخبر،ارزشهای خبری وساختار خبر

عناصر خبر:
1-      که(چه کسی)who
2-      کجا(مکان)where
3-      کی(چه وقت)when
4-      چه(چه چیزی)what
5-      چرا(چه علت)why
6-      چگونه(چطور)how
در باب عناصر خبری: اصولا هر خبر باید حدا قل چهار عنصر از عناصر خبری را در خود داشته باشد.
ارزش های خبری:

1-دربرگیری(impact)
2-شهرت(prominence)
3-برخورد،تضاد و اختلاف(conflict)
4-استثنا و شگفتی(oddity)
5-بزرگی و فراوانی تعداد ومقدار(magnitude)
6-مجاورت(جغرافیایی و معنوی)(proximity)
7-تازگی(timelyneas)
در باب ارزش های خبری: هر خبر در خود دو یا چند ارزش خبری را نهفته دارد، گاه می توان تمام ارزشهارانیز در یک خبر مستتر دید.

ساختار خبر:
 عبارت است از:
1-      تیتر
2-      لید
3-      متن
4-      سابقه خبر
5-      مکان،تاریخ ومنبع خبر
6-      معرفی افراد
7-      هماهنگی ساختمان خبر
خبرنگار خوب معمولا با رعایت ساختار خبری که در بالا اشاره شده است به غنای نوشته اش می افزاید.

۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

کلاس خبرنگاری/مفهوم خبر،گزارش ومصاحبه

تعریف خبر:

خبر؛ گزارشی از رویدادهای واقعی و عینی و اعلام وبیان وقایع جالب زندگی اجتماعی و نقل عقاید و افکارعمومی است که دارای یک یا چند ارزش خبری بوده و چگونگی ارائه این گزارش تحت تاثیر عوامل درون سازمانی و برون سازمانی شکل می گیرد.

تعریف مصاحبه:

مصاحبه؛ یکی از انواع خبر گیری مستقیم است که به وسیله ی ان افکار و عقاید شخصیت های مهم جامعه ویا مردم عادی کوچه و بازار را جمع آوری  می کند.در پاره ای از اوقات مصاحبه برای به دست اوردن اخبار و اطلاعاتی است که در اختیار فرد خاصی می باشد.

تعریف گزارش:

گزارش؛ بیان تصویری و توصیفی یک واقعه یا رویداد می باشد.گزارش عبارت است از تلفیق خبرو تحقیق به اضافه ی بازسازی هنرمندانه ی صحنه ها و حوادث و واقعیات مهم زندگی اجتماعی بشری!

پی نوشت:
این تعاریف برگرفته از کلاسهای استادان فن خبرنگاری نوشته شده و سعی گردیده کوتاه و موجز در اختیار دوستانی که به دنبال مفاهیم هستند قرار بگیرد.

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

منشور کوروش در ایران

منبع: امرداد

عکس از دوست هنرمندم : عارف درویش
خبرنگار امرداد- آفتاب يزداني: استوانه‌ي گلي حقوق بشر كوروش بزرگ پس از سال‌ها به ميهن آمد. البته دامان مام ميهن، بنابر خبرها و گزارش‌ها تنها ٤ماه ميزبان اين استوانه خواهد بود، استوانه‌‌اي كه شگفتي همه‌ي بانيان آزادي و دموكراسي را بر‌انگيخته است.

سند آزادي‌خواهي و مردم‌داري ايرانيان، بامداد آدينه، ساعت ٤ و ٢٥دقيقه به سرپرستی جان ادوارد کرتیس، مدیر بخش خاورمیانه‌ي موزه بریتانیا از فرودگاه امام خمینی(ره) به کشورمان وارد شد و در خزانه‌ي موزه‌ي ملي ايران جاي گرفت. روبرت كنت آپ‌ريچارد، مسوول مرمت و بازسازي موزه‌ي بريتانيا، جان ادوارد كرتيس را در آوردن منشور كوروش بزرگ به كشورمان همراهي مي‌كرد.

اين منشور كه سال‌هاي سال است پشت شيشه‌هاي موزه‌ي بريتانيا(برتيش‌موزيم»، جا خوش كرده، پس از پرواز از انگليس تا ايران و پس از لختي آسودگي در مخزن موزه‌ي ملي ايران،‌ ديروز، ٢٠ شهريورماه دوباره در تختگاه شيشه‌اش اما اين‌بار در موزه‌ي ملي ايران آرميد.

ساعت ١١ و ٢٠ دقيقه‌ي ٢٠ شهريورماه در آييني رسمي با باشندگي حميد بقايي، فرنشين سازمان ميراث فرهنگي، آزاده اردكاني، فرنشين کل موزه ملي ايران، کارشناسان ميراث فرهنگي، نمايندگان موزه‌ي بريتانيا و خبرنگاران از خزانه‌ي موزه‌ي ملي ايران خارج شد و درون ويترين نمايش جاي‌گرفت.

اين ميراث ارزشمند توسط آزاده اردکاني فرنشين کل موزه ملي ايران و روبرت کنت آپ ريچارد، به همراه دو قطعه‌‌ي ديگر كه قطعه‌هاي تازه‌يافت‌شده‌ي منشور هستند، درون جعبه‌ي شيشه‌اي‌اش آرميد.

امروز، قرار است با باشندگي رييس‌جمهوري كشورمان، محمود احمدي‌نژاد، اين يادگار نياكاني كه بيش از ٢٥٠٠ سال از عمرش مي‌گذرد به گونه‌ي رسمي، رونمايي شود.

زمان نگارش این سند به سال 539 پيش از میلاد باز‌می‌گردد که کوروش بزرگ با شکست پادشاه بابل، پاي در اين سرزمين بگذاشت. آن‌چه اين رخداد را بزرگ و ماندگار كرده، دستور كوروش به نگارش استوانه‌ي

حقوق بشر است كه در آن، سربازان خود از تجاوز به آزادي و خان‌و‌مان بابليان بازمي‌دارد، هركس را در دين و آيين خود،‌آزادي اختيار مي‌دهد و اسيران بندي در بابل را فرمان آزادي مي‌دهد.

کتاب مقدس یهودیان نیز ماجرای فتح بابل به دست کوروش، پادشاه پارس، و آزادی اسیران یهودی به فرمان او را ذکر کرده و کوروش را به عنوان برگزیده خداوند، مورد ستایش قرار داده است.

حميد بقايي، فرنشين سازمان ميراث فرهنگي، در سخناني گفت: «منشور كوروش از اين منظر داراي اهميت است كه فرمان رعايت حق مردم را در خود دارد و نشان‌دهنده‌ي اين است كه فرهنگ ايران، فرهنگ ستم‌‌ستيزي است.»

دورتادور این استوانه‌ی سفالین که 23 سانتی‌متر درازا و 11 سانتی‌متر پهنا دارد، به40 خط فرمان‌های کوروش در آزادي ملت‌ها‌، نگاشته شده است و اكنون نماد آزادي را بر خود گرفته است.

منشور کوروش به‌عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته می‌شود و در سال 1971 میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی منتشر کرد. بدلی از این منشور به عنوان نمادي از آزادي انسان‌هاي دربند، در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری می‌شود.

منشور كوروش قرار است پس از رونمايي رسمي كه امروز است، از روز چهارشنبه، ٢٤شهريورماه براي بازديد همگان باشد.

۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

روز سینما/سرودی درسوگ سینمای ایران




afshinmashori@yahoo.com
سی و اندی سال پیش که در این کشور انقلاب شد؛ درهای ورود فیلم خارجی خوب و با کیفیت و دارای تفکر تقریبا به کلی بسته شد و ماند سینمایی که متاثر از فضای انقلابی ان روزها فیلم های ساواکی می ساخت و دائم از خان وخان بازی و نداری های دوران پیش از ان حکایت می کرد.

در این میان مردمی که اهل فیلم دیدن بودند، یا می باید با دستگاههای ویدئوی آن روزها که سر امدشان " تی سون" بود فیلم های به زعم آن روزها "فیلمفارسی" می دیدند و یا برای دیدن فیلم های روز به سینماهایی می رفتند که اگر بگویم در تابستان به بخاری و در زمستان چیزی شبیه یخچال بودسخنی به گزاف نگفته ام.

روزگار گذشت، جوانان مستعدی در مکانهایی نظیر حوزه ی هنری دور هم جمع شدند و از بین اینان فیلمسازانی ساخته و پرداخته شدند که سالهای بعد در کنار بزرگان دیگری نظیر کیمیایی، بیضایی، کیارستمی و چند فیلمساز نام آشنای دیگر سکاندار هدایت سینمای نوین ایرانی شدند.

محسن مخملباف، مجید مجیدی، ابوالفضل جلیلی،کیار ستمی، جعفر پناهی و....فیلمسازانی بودند که نام ایران را در جشنواره های داخلی و خارجی بر زبانها آوردند، بماند که بعضی از انها فیلمهایشان هرگز در داخل مجال دیده شدن نیافت.

با تحولات اجتماعی یک دهه ی اخیر فیلمسازی مانند مخملباف به کلی از حضور و ساخت فیلم در ایران منصرف شد(یا منصرفش کردند)، ماند دیگرانی مانند کیارستمی که به او نیز لقب سفارشی ساز برای جشنواره ها دادند، جلیلی که هرگز مجال دیده شدن فیلم هایش در ایران داده نشد، جعفر پناهی با یکی دو کار دیده شده می رفت تا جا در پای بزرگان بگذارد و الحق چنین استحقاقی را نیز داشت؛ اما او هم....

بگذریم، دیگرانی هم هستند که هر چند فیلم می سازند؛ اما ساخته هایشان یا به شدت شخصی است و یا اینکه انچنان در پیچ و خم سانسور و خود سانسوری گرفتارند که بیننده ی عام محال است به اصل ماجرا و چرایی اتفاقات پی ببرد، زیرا در کش و قوس ساخته شدن و ساخته نشدن بلایی بر سر سناریو می آید که شاید گاهی نویسنده ی فیلمنامه هم با خواندن متن باور نخواهد کرد این نوشته ی خود اوست.

اینکه درهر جامعه نیاز به ژانرهای متفاوتی برای سینمادوستان می باشد شکی نیست و هیچ انسان عاقل و بالغی نمی تواند مدعی باشد که به سینمای سرگرمی نیازی نیست، اصولا یکی از کاربردهای سینما و شاید متداول ترین ان همین نوع سرگرمی باشد؛ اما متاسفانه در سالهای اخیر بدنه ی کلی سینما به طرز وحشتناکی به سمت و سوی سینمای سطحی نگری و طنزهای بی مایه کشیده شده است.

سر درسینما ها پر شده از عکس هنرپیشه های تکراری که تقریبا با یکی دو تغییر در همه ی فیلم ها حضور دارند و موضوع فیلمها نیز تقریبا یکی است و صرفا برای این ساخته می شوند که خلایق اوقاتی را تلف کنند، دراین میان رسالت اصلی فیلمساز چیست خدا می داند.

نگارنده چند سال پیش حضورا از عباس کیا رستمی که الحق و الانصاف نماینده ی شایسته ای برای فیلمسازان ایرانی بود و راه حضور جوان تر هایی نظیر بهمن قبادی را به جشنواره ها و آخر الامر معرفی سینمای ملی ایران به جهانیان باز کرد پرسیدم:

حالا که فیلمهای شما در سینماهای محدود و در زمانهای محدودتری مجال نمایش می یابند، چرا انها را برای نمایش عمومی تر به موسسه هایی که با خرید امتیاز پخش به مردم عرضه می کنند نمی فروشید؟

آنچه شنیدم بی کم و کاست همین است که می نویسم، گفت:

واقعیت امر گاهی مبالغی برای خرید امتیاز فیلم هایم پیشنهاد می کنند که شرم آور و به نوعی توهین است، برای همین از خیر دیده شدن فیلم هایم می گذرم تا توهین ها را تحمل نکنم.

حال مقایسه کنید فیلم های دم دستی ای را که هنوز روی پرده است وبا اشتیاق توسط موسسات خریداری و در کمترین زمان ممکن به بییندگان عرضه می شود با آثار کسانی مانند قبادی، جلیلی، مخملباف، بیضایی و.....

آنچه گفتنی است در تمام نقاط دنیا اقبال عمومی با فیلم های تجاری است؛ اما فضای رقابت برای فیلم هایی که اصطلاحا هنری می نامیم نیز باز است و کارگردانان فیلمهایشان را با فراغ بال می سازند و عرضه می کنند.

الغرض؛ این نوشته نه یک مطلب تخصصی در خصوص سینماست و نه قصد دارد حرفهای بزرگ بزند. نویسنده ی این سطور تنها یک علاقه مند سینماست که روند سینمای ایران را حدود سه دهه با اندازه و معیارهای خاص خود دنبال کرده است و می اندیشد با روند حاضر نه تنها به جایی نمی رسیم که یک قدم نیز از " دوران فیلمفارسی" عقب تر خواهیم رفت.درحال حاضر به نظر تفاوتی که با دوران فیلمفارسی داریم در فضاها و نوع پوشش و البته کیفیت تصویر برداری ها و آکسسوار صحنه است و گرنه آرام آرام داریم هنرمندانی تربیت می کنیم که شباهت های فراوانی با هنرپیشه های دوران گذشته دارند.

تا دیر نشده طرحی نو در افکنیم و سینمای تا گلو فررفته درمرداب را ازغرق شدن نجات دهیم که شاید فردایی برایمان متصور نباشد.این شیر بی یال و دم و اشکمی که امروز می بینیم سینما نیست، سینما به قول دکتر گوبلز(1) یکی از بزرگترین ابزار تبلیغات است و نقش مهمی در پیشبرد اهداف سیاسی جوامع دارد .

پی نوشت:

1-دکتر گوبلز، نظریه پرداز و وزیر تبلیغات هیتلر در زمان آلمان نازی.

۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

مفهوم جنگ نرم/جنگ روانی





تعریف های مختلف جنگ روانی
در یک سال اخیراز واژه ی جنگ نرم یا جنگ روانی یا عباراتی نزدیک به این به کرات در برنامه های رادیویی، تلویزیونی و نشریات استفاده شده است.در قسمت امارگیر سایت بارها دیده ام که علاقه مندانی با مراجعه به مطلبی که در خصوص جنگ روانی نوشته ام به دنبال مفهوم روان جنگ روانی بوده اند ، ان مطلب یک تحقیق کلی در این خصوص بود؛ اما بر آن شدم تعریف های گوناگون جنگ روانی را از متفکرین مختلف در یک مقاله گرداوری و جهت استفاده ی عموم در دسترس بگذارم.

در خصوص جنگ روانی پل لاینبرگر معتقد است:

جنگ روانی استفاده از تبلیغات بر ضد دشمن همراه با اقدامات عملی است که دارای ماهیت نظامی، اقتصادی و سیاسی است.

برخی به مجموعه اقدامات غیر نظامی، سیاسی و اقتصادی برای اثر گذاری بر دولت ها و ملیت ها اشاره می کنند و تبلیغات را جز اصلی و اساسی جنگ روانی می دانند؛ اما برخی دیگر معنای جنگ روانی را به فعالیت هایی که به طور مشخص در قلمرو صلاحیت نیروی مسلح قرار دارد، محدود می کنند.

دیوید آیزنهاور؛ جنگ روانی را مترادف با جنگ سرد به کار برده است:

"جنگ روانی یعنی نبرد و نزاعی برای دستیابی به افکار مردم و اراده ی آنها"

جنگ روانی از جمله بدترین سلاحهای جنگی دوران معاصر علیه فکر، اندیشه، عقیده، شجاعت،اطمینان و میل به جنگیدن است. جنگ روانی در عین حال که نوعی دفاع به شمار می رود، حالت هجومی نیز دارد، چرا که در عین تقویت روحیه ی ملت و سربازان خودی به تضعیف روحیه ی دشمن نیز می پردازد. جنگ روانی در واقع نبرد علیه عقل دشمن است نه نبرد برای دربند کشیدن ساختار فیزیکی او.

مارشال مک لوهان عقیده دارد :

"جنگ هایی در آینده رخ خواهد داد که به وسیله ی تسلیحات جنگی نخواهد بود، بلکه این جنگ ها به دلیل تصوراتی خواهد بود که رسانه های جمعی به مردم القا می کنند"

و این دیدگاه یعنی اینکه رسانه ها نقش زیادی در فرایند مفهوم جنگ روانی دارند.

به باور الوین تافلر؛ در بحران های آینده، تاکتیک های اطلاعاتی حرف اول را خواهد زد و این تاکتیک ها چیزی نیست جز "قدرت دستکاری اطلاعات" پیش از آنکه حتی این اطلاعات به رسانه ها برسد.

به نظر می رسد در تعریفی کامل تر، جنگ روانی عبارت است از :

استفاده ی دقیق و طراحی شده از تبلیغات و سایر امکانات به منظور تاثیر گذاری بر افکار، احساسات، تمایلات و رفتار گروههای دوست، دشمن و بی طرف برای دست یابی به اهداف ملی.

و کلام آخر اینکه؛ جنگ نرم، جنگ سرد، انقلاب مخملی و واژه هایی از این دست اندیشه و عقاید گروههای مختلف فکری جوامع هدف را مد نظر داشته تا از راه نفوذ بر اذهان عمومی و افکار توده های جامعه به اهداف از پیش تعیین شده هجوم اورد.

پی نوشت:

1-بخش عمده ی این مقاله ی کوتاه از دست نوشته ی آقای علی جهانبخش(استاد جامعه شناسی) نقل گردیده است، از ایشان بسیار سپاسگزارم.

2- جنگ نرم تنها در حیطه ی نبرد دو ملت نیست، می توان در مواجهه ی احزاب، گروههای فکری ، اقتصادی و سایر حوزه ها نیز رد پای این نوع جنگ را مشاهده نمود، امروزه با پیشرفت تکنولوژی گروههای اقتصادی نیز بسیار از این روش برای رسیدن به اهداف گاه نامشروع خود استفاده می کنند.

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

جنگل پنیر/فرشته احمدی

جنگل پنیر
این نقد در شماره ی 91 (شهریور 1389)هفته نامه ی بین المللی هنرمند(نشریه ی تخصصی ادبیات) در صفحه ی 28 منتشر شده است.

نوشته: فرشته احمدی
چاپ اول
نشر ققنوس 1388
داستان ایرانی/215 صفحه
قیمت:3800 تومان

afshinmashori@yahoo.com
جنگل پنیر؛ نام رمانی است نوشته ی خانم فرشته احمدی که توسط انتشارات ققنوس در 215 صفحه و یازده فصل منتشر شده است.

داستان از ایستگاه راه اهن شروع و در ادامه در شهرزلزله زده ی زرند و اطراف ادامه می یابد. نویسنده آدمهایی را وارد داستان می کند که برای خواننده ی عام عموما ناشناخته است. در قسمت های مختلف ماجرا گاه فلاش بک هایی را شاهد هستیم که بی مقدمه و بدون هیچ گونه توجیهی باید تحملش کنیم.

نوشتار رمان بسیار بد و دارای ضعف های آشکار نگارشی است . در جای جای کتاب از ادبیات سخیف و گاه بسیار زشت که حتی در بین پایین ترین اقشار جامعه ایرانی نیز به ندرت اینگونه صریح بیان می شود، استفاده شده است.

داستان در مکانهایی اتفاق می افتد که کمتر شهروند معمولی با ان روبروست، مکانهایی که گاه به بالماسکه می ماند و یا افرادی که نماد عینی در جامعه ندارند. هیچگاه معلوم نمی شود نقش مادر در رابطه با گم شدن پدر چیست؟ هیچگاه مشخص نمی شود "آدم" روح است؟ انسان است؟ جادوگر است؟ و یا یک موجود خیالی؟ هیچگاه نمی فهمیم این جایی که اینگونه دختر ها و پسرها با هم گل می گویند و می شنوند قهوه خانه است؟کافی شاپ است؟ و یا یک خانه ی خلوت که محل عیش و عشرت عده ای جوان مرفه بی درداست، که اگر این مورد آخری صحیح باشد، سایه با این جمع چه سنخیتی دارد که با اینان امد وشد دارد، به هر حال با این زمینه به سراغ نقد نوشته ی خانم احمدی می رویم.

۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

رگ سرخی به تن بوم/ملیحه صباغیان

این نقد در شماره ی 91 (شهریور 1389)هفته نامه ی بین المللی هنرمند(نشریه ی تخصصی ادبیات) در صفحه ی 29 منتشر شده است
رگ سرخی به تن بوم
نویسنده: ملیحه صباغیان
چاپ اول
1650 نسخه
انتشارات ققنوس
312 صفحه/قیمت 5200 تومان
afshinmashori@yahoo.com
رگ سرخی به تن بوم رمانی است در 9 فصل و 312 صفحه، داستان در باره ی زندگی خانم جوان و هنرمندی است که در زندگی خانوادگی دچار چالش هایی شده است.
قصه از پشت چراغ قرمز یک چهار راه شروع می شود و نویسنده آرام آرام شخصیت ها را وارد داستان می کند.
ترانه ی رویایی دختر هنرمند خانواده ای تحصیلکرده در ازدواج اولش شکست خورده و با سپردن تنها فرزندش که از ازدواج با سینا دارد به خانواده ی همسرش، ناچار به خانه ی پدری باز می گردد و در محل کار سابقش به کار مشغول می شود.
مهندس پورنیا به همراه پسرش کامران برای انجام پروژه ای مشترک به محل کار ترانه ی رویایی می آید و در فعل و انفعالاتی سریع، کامران عاشق ترانه می شود و ترانه نیز بعد از مدتی به این عشق جواب مثبت می دهد.
خانواده ها از ماجرا با خبر می شوند و قرار ازدواج گذاشته می شود. بعد از نامزدی ترانه و کامران ناگهان همسر سابق ترانه(سینا) با فرزندشان به منزل انها می آید و پسرشان(سهراب ) را به خانواده ی ترانه می سپارد تا برای دفن و کفن مادرش( خانم فروزش) برود.
ترانه که با دیدن سهراب وارد دنیای دیگری شده است به تلفن های گاه و بیگاه کامران چندان اعتنایی نمی کند و کامران این رفتار را حاصل حضور سهراب در زندگی ترانه می داند و خود را اززندگی ترانه کنار می کشد.
رفت و آمد های سینا به منزل خانواده ی رویایی بعد از مراسم خانم فروزش نیز ادامه پیدا می کند تا جایی که می پندارد می تواند دل ترانه را برای بازگشت مجدد به زندگی مشترک به دست آورد که با سخت گیری های ترانه، سینا نیز عزم رفتن به استرالیا نزد خواهرش سارا می کند و برای دوماه به ان کشور می رود.

۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

جنگ نرم/جنگ روانی

جَنگ نَرم
پیشگفتار:
نگارنده برای اولین بار با اصطلاحاتی نظیر جنگ نرم و انقلاب مخملی و یا عباراتی از این دست زمانی آشنا شدم که در جمهوریهای تازه به استقلال رسیده شوروی سابق، حکومت ها بدون درگیری و عموما با دیپلماسی جابجا می شدند، اگرچه سابقه این نوع جنگیدن بیش از اینهاست؛ اما از انجا که مدتها زمان می برد تا کشورهای جهان سوم با علوم و فنون نوین آشنا شوند، این سیاست سالها در کشورهای مختلف از حوزه بالکان وهمین کشورهای شوروی سابق آزمایش و اجرا شد تا به گوش ما ایرانیها رسید.
بعد از جنگ جهانی دوم، کشورهای درگیر در جنگ آرام آرام به این نتیجه رسیدند که برای براندازی یک حکومت نیازی به لشکر کشی و عملیات نظامی نیست، اگرچه در بسیاری از مواقع دیپلماسی و جنگ افزار نظامی به صورت موازی در کنار یکدیگر استفاده شده و به نتیجه رسیدند.
جنگ نرم یا جنگ روانی و یا انقلاب مخملین و واژه های از این دست اگر چه در مواقعی خاص معنای متفاوتی را نیز به ذهن متبادر می کند؛ اما ریشه همه این کلمات در تحرکاتی غیر نظامی دارد.
در این نوع مبارزه برای سرنگونی حکومت ها ابزارهای نظامی عموما جای خود را به رسانه ها اعم از نوشتاری و دیداری می دهند و گروه تهاجم کننده ازابزار رسانه که بسیار کارآ تر و برنده تر است استفاده می کنند.
بارزترین نمونۀ جنگ نرم را اگرچه نامی غیر از این برخود داشت (جنگ سرد) می توان در کشمکش های امریکا و شوروی سابق سراغ گرفت که بدون دخالت نظامی امریکا منجر به از هم پاشیدن شوروی سابق گردید و جهان تک قطبی را رقم زد.

کلید واژه ها:
جنگ نرم، جنگ روانی، جنگ سرد،انقلاب مخملی، soft war، soft power،

۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

خسرو معتضد/نقدی بر تاجهای زنانه

تاجهای زنانه

نوشته خسرو معتضد،

تهران،نشر البرز،1387

1490 صفحه

در باره مؤلف

خسرو معتضد، متولد 1321 در تهران از پدری تهرانی و مادری گیلانی، دارای لیسانس تاریخ وجغرافیا در سال 1344و فوق لیسانس همین رشته در سال 1349، روزنامه نگاری را از 16 سالگی در مطبوعات آغاز و در 22 سالگی به سمت سر دبیری نیز رسید.او در زمانهای مختلف سردبیر مجلاتی چون: بدیع، ترقی، پژوهشگر، بندر ودریا، کهکشان، دور دنیا و ....بوده و در سال های اخیر با نشریاتی همچون هفته نامه امید جوان، روزنامه آسیا، اعتماد و.....همکاری می نماید.

درباره کتاب

تاج های زنانه کتابی سه جلدی است با 1490 صفحه که شرح حال هشت زن مقتدر پهلوی را در بر دارد. این هشت زن عبارتند از:ملکه تاج الملوک ،ملکه توران امیرسلیمانی ،ملکه عصمت خانم دولتشاهی ،شمس پهلوی ،اشرف پهلوی ،فوزیه ،ثریا و فرح .

این کتاب ؛ می باید علی الاصول کتابی تاریخی باشد زیرا نویسنده اش مدعی است برای شناخت تاریخ می باید به دو لایه درون و بیرون ان نفوذ کرد و وقایع را شناخت:

"تاریخ دو لایه رویین و زیرین دارد . لایه رویین همان وقایعی است که در کتابهای تاریخی و اسناد و مدارک مستند نوشته می شود و لایه زیرین تبیین علل عوامل منشا حدوث و مجموعه انگیزه هایی است که رویداد های تاریخی را شکل می بخشد و متاسفانه اغلب اثری از انها در صحیفه روزگار باقی نمی ماند "(ص1)

به همین دلیل وی در صدد روشن کردن این بخش از تاریخ بر آمده است .

مولف همچنین در مقدمه یاد اور گردیده که نقش زنان در تاریخ همواره مستقیم نبوده است به ویژه رضا خان که اجازه دخالت در سیاست به زنان خود نمی داده اما در عوض" خواهش انانرا برای شغل بخشی به خویشاوندان ایشان ولو انکه افراد نالایق و بی خاصیت و فاسدی بودند رد نمی کرد .

(ص3)به هر روی زنان مقتدری که در تاریخ دوره پهلوی نقش داشته اند موضوع بحث این کتاب است .

این کتاب سعی دارد در خصوص چگونگی به قدرت رسیدن رضا شاه در ایران تا سقوط سلسله پهلوی حقایقی را بر خواننده آشکار کند. نویسنده که به منابع زیادی در مراکز اسناد و حتی گنجینه های شخصی افراد دسترسی دارد در جای جای نوشته ها ما را با افرادی آشنا می کند که پیش از این کمتر می شناختیم .

ازجمله مواردی که در این کتاب با ان مواجهیم زندگی افرادی است که در حاشیه دربار می زیسته اند و کم وبیش در تاریخ کشور هم نقش داشته اند . برای پیشبرد نوشته ها غیر از شرح زندگی هشت زن مقتدر،زندگی رضا خان،محمدرضا شاه، ملکه نازلی مادر فوزیه، وچند تن دیگر از افراد را که ذکر نامشان تنها به طولانی تر شدن نوشته خواهد انجامید ،مورد کنکاش قرار داده است.

با توجه به اینکه مضمون کتاب، تاریخ واقعی ایران است و تمام شخصیت ها واقعی هستند انتظار می رود با کتابی تاریخی روبرو شویم که تاریخ را بدون کم وزیاد و بدون حاشیه های زاید شرح دهد ؛ اما در این کتاب به جای تاریخ با خاطره نویسی ،مصاحبه و داستان مواجهیم .

مولف گاهی با طول و تفصیل فراوان ، وقایع را در قالب داستان قرار داده و از عناصری چون توصیف ،گفت و گو ،تعلیق ،گره افکنی و..سود جسته است که بویژه به خاطر شرح های اضافی و عنصر تعلیق، انرا به داستان های پاورقی شبیه می سازد؛ اما این روش در همه جای کتاب صدق نمی کند . مولف برای شرح وقایع از چند روش استفاده کرده است که شامل داستان گویی، کاربرد مستقیم نوشته های شخصیتها، مصاحبه های شخصیتها و یادداشتهای افرادی دیگر درباره شخصیتها است . بنابراین کتاب از یکدستی خارج و بی دلیل بر حجم ان افزوده شده در حالیکه مولف می توانست با استفاده از ان نوشته ها ، مطالب را به طور خلاصه بنویسد و به صورت موردی از نقل مستقیم استفاده کند . به این ترتیب این کتاب نه به شیوه رمان تاریخی نوشته شده و نه به شیوه کتاب تاریخ .

محاسن کتاب

این کتاب حجیم به عنوان شرح حال زنان مقتدر پهلوی و نقش انان در تاریخ آن دوره ، می تواند دارای اطلاعات مفیدی باشد که به کار برخی بیاید. از جمله محاسن این کتاب می توان به این موارد اشاره کرد:

1- اطلاعات عمومی مفید

در باب اطلاعات عمومی گاهی نوشته های خوبی را شاهدیم مانند: تاسیس رادیو تهران در اردیبهشت 1319 ،مدرسه عالی موسیقی در اسفند 1302 و کلوب موزیکال ایرانی در اول آذر 1303 که البته در اینجا نیز تاریخ به ترتیب ذکر نمی شود و...

اطلاعات خوبی از واژه های منسوخ شده به خواننده می دهد ؛ مانند:مسلسل آب انباری، بریگاد، دیویزیون و.... از حسن های این کتاب می توان به اطلاعاتی که در پاورقی می آید یاد کرد که نمونه ای از ان در صفحه 150 دیده می شود :

"در حدود سال 1300 تا 1304 کل بودجه یک ساله ایران فقط 400 میلیون بوده است"

همچنین در صفحه 173:

"ولی به هیچ ترتیب از این مهریه های 1000،200؛5000 و10000 سکه طلا که سوغاتی وارداتی از کشورهای عربی ساحل خلیج فارس است وحدود 30 سال اخیر متداول شده اثری نبود زیرا آن زمان مردم هنوز کاسبکار نشده بودند."

در یکی از نادرترین قسمت های کتاب یادی هم از "عارف قزوینی " می شود:

"در ان روزها با شهرتی که عارف قزوینی از حدود سال 1300 ه .ش با برپایی کنسرتهای ملی وطنی در گراند هتل به دست آورده بود"ص(278)

و در مجال بعد:

"تصنیف های وطنی که عارف قزوینی می سرود در ایجاد احترام نسبت به موسیقیدانان تاثیر زیادی داشت"ص(285)

در پاره ای اوقات اتفاقات سایر کشورها را در همان مقطع تاریخی بیان می کند:

"آن روزها تمام دنیا پر از نام و شهرت لنین بود، ولادیمیر اولیانویچ لنین" ص(130)

2- برخی تحلیل های منطقی

گاهی به شدت به حقایق تاریخی و اتفاقات وفاداری نشان می دهد و تحلیل ها ی منطقی از رویدادها دارد:

"توران خانم در طلاق گرفتن از رضا خان عجله کرد وبعدها پشیمان شد،زیرا گذشت زمان نشان داد رضا خان شوهر زن نگهداری است و جانشین او را تا پایان عمر نگه داشته است"ص(162)

درصفحه 331 می خوانیم:

"تایمز لندن طعنه زده بود که احتمال دارد والا حضرت تیمورتاش ،وزیر دربار ،کاندیدای مناسبی برای جانشینی شاه سالمند و بیمار و احراز مقام ریاست جمهوری ایران باشد."

که این می تواند دلیل خوبی برای در بند کردن وکشتن تیمورتاش باشد.

یکی دیگر از دلایلی که می تواند باعث قتل تیمورتاش شده باشد در صفحه 332 می آید:

"با معلومات وسیع حضرت اشرف والا حضرت تیمور تاش و احاطه ایشان به زبانهای روسی،فرانسوی،آلمانی،انگلیسی و ترکی جای تردید نیست که قسمت عمده اصلاحاتی که ظرف ده سال گذشته انجام گرفته ناشی از توصیه و راهنمایی های معظم له بوده است "

که احتمال دارد باعث کدورت رضا شاه شده باشد، چنانچه در ادامه همین صفحه می آید:

"وقتی ترجمه آن اظهارات به گوش رضاشاه رسید خشمگین شد و کینه تیمور تاش را به دل گرفت."

یکی از منصفانه ترین و معقولانه ترین تحلیل ها را درباره تصمیم گیری رضاشاه در خصوص ازدواج شاهدخت ها با خانواده قوام درپاورقی صفحه 388 می خوانیم:

"...بعضی از نویسندگان که که دنیا را از دیدگاههای دایی جان ناپلئونی می نگرند قبول این خواستگاری را بنا به توصیه انگلیسی ها می انگارند؛ اما واقعیت امر این است که خانواده قوام از خانواده های فئودالی قدیم ایران بود که نفوذ زیادی در فارس داشتند..."

3- کاربرد سبک داستانی

شرح وقایع تاریخی به صورت داستانی به خواننده امکان می دهد بدون خستگی از روند جدی تاریخ ، به شکلی غیر محسوس در جریان برخی حوادث و شخصیتهای موثر در ان قرار گیرد . مولف این کتاب نیز با بهره گیری از عناصر داستانی سعی در جلب توجه خواننده داشته است . شروع کتاب به صورت گفت و گو و توصیف و ادامه این روش در پاره ای موارد، یکی از محاسن این کتاب است که البته در مواردی نقض شده و کتاب را از روال داستانی خارج نموده است .

4- عکس های مستند

وجود عکس های بسیار از شخصیت های تاریخی در شرایط مختلف یکی از ویژگی های مفید این کتاب است که برای خواننده تاریخ جالب است . تعداد این عکس ها بسیار زیاد و نشان دهنده ی زحمت فراوانی است که مؤلف برای جمع اوری و قرار دادن انها در کتاب متحمل گردیده است .

بررسی ایرادات کتاب

با خواندن این کتاب در کنار محاسن آن، متوجه برخی معایب نیز می شویم که ارزش کتاب را تحت الشعاع قرار می دهد .این موارد عبارتند از :

1- عدم یکدستی بخش های کتاب

چنانچه گفته شد این کتاب به چند شیوه نوشته شده است . نوشته های ابتدای کتاب ،رمانی تاریخی را پیش روی ما می گشاید که حکایت از آشنایی رضا خان با نیمتاج خانم دارد . این صحنه به علت ایجاد فضای مطبوع خواستگاری و ایجاد گره در داستان ،خواننده را جذب می نماید . در ادامه با توصیفاتی اضافی روبرو می شویم که کسالت بار و خسته کننده است و خواننده را از موضوع جدا می کند .

برخی ازبخش ها، به کلی از یادداشت های شخصیت ها نقل می شود مانند بخش های 21 تا 25 و 34 که یاد داشت های ملکه توران و بخش 35 که خاطرات عصمت پهلوی از جزیره موریس است . نوشتن از روی دفترچه خاطرات باعث می شود گاهی نویسنده دچار اشاعه افکار خصوصی راوی خاطرات شود .

برخی از بخش ها مصاحبه با شخصیت هاست مانند بخش دهم که مصاحبه مرتضی رسولی پور با عصمت الملوک ملکشاهی است که در حوزه کتاب تاریخ نمی گنجد.

در صفحات 372 تا 375نوشته ها بیشتر از اینکه تاریخ باشد یا رمان تاریخی، به سفرنامه و یا خاطرات شبیه است تا تاریخ واین دربسیاری از صفحات کتاب تکرار می شود.

همچنین از صفحه 1339تا صفحه1374 و مجددا از صفحه 1378 تا1395 و باز از صفحه 1414 تا صفحه 1430 نوشته ها بیشتر بریده جراید است تا اخبار و یا حتی تاریخ! این مطالب که در فضای انقلابی ان روزها در جراید (خصوصا اطلاعات)به چاپ رسیده است ، نوشتاری بسیار ابتدایی و فاقد ارزش ادبی است، از منظر تاریخی نیز سندیت ندارد.

استناد به نوشته ها و گفتار شخصی بسیار دیده می شود، اگرچه نویسنده سعی زیادی کرده است تا سندها را با گفتار و نوشتار افراد تطبیق دهد ، اشتباهاتی نیز صورت پذیرفته است.

نویسنده در صفحه 369 از زبان توران امیر سلیمانی می نویسد:

"چون با خانم جم از قدیم دوستی داشته و معاشرت می نمودیم روزی او به منزل ما آمد وگفت:فلانی چه می کنی؟ پیشواز علیاحضرت می روی؟گفتم میل دارم ولی تنها هستم. گفت:من هم مجبورم بروم چون در ان موقع همسر نخست وزیر بود."

اما در پاورقی همین صفحه(369)نویسنده توضیح می دهد که جم دراین سال هنوز نخست وزیر نشده بود.

2- تطویل

بر خلاف کتاب تاریخ که باید بر اساس مساوات باشد و تنها به مطالب مهم و مربوط بپردازد ، این کتاب به چند دلیل دچار اطناب و زیاده گویی گشته است :

الف- به کار گیری عناصر داستانی

سبک داستانی کتاب گر چه باعث جذابیت ان در مواردی گردیده؛ اما از طرفی موجب اطناب و خارج شدن از موضوع هم شده است . یکی عناصری که موجب تطویل و خروج از موضوع می شود، تعلیق است . مثلا در صفحه 39 نیمتاج خانم در مورد "رضاخان شصت تیر"از برادرش سؤالاتی می کند و ماجرا به جاهای دیگری وصل می شود و تازه دوباره درصفحه 69 دوباره به ان سؤال باز می گردد. در ادامه مطالبی راجع به مغازه بقالی و خرید و فروش آن زمان توضیحاتی می دهد که ربطی به موضوع کتاب ندارد تنها به حجیم شدن کتاب کمک می کند .

همچنین عنصر گفت و گو به سبک رمانهای تاریخی بسیار محسوس است و نویسنده رمان معمولا از این روش برای شناساندن شخصیتهای خود بهره می برد، چنانکه برادر نیمتاج در برابر سوال او، اطلاعات وسیعی از رضا خان به او می دهد که بعید به نظر می رسد درعصری که ارتباطات چندان گسترده نبود ، برادر نیمتاج خانم برای پرس و جو در خصوص رضا خان نایب سرهنگ از چند پشت نسب او اطلاع حاصل کرده باشد که نویسنده دراین خصوص اطلاعات جامع وکاملی را در اختیار می گذارد.

همچنین مواردی که مولف اعتقادات خود و یا انچه در نزد مردم رایج است را به زبان شخصیتها گذاشته است بدون اینکه حرف موجه و درستی باشد، برای مثال هنگام شرح گفت و گوی خلیل خان با دخترش چنین می نویسد :

" خلیل خان پاسخ داد :همه شاهان بیمارند،همه انان به علت افراط در خوشیها و لذات زود بیمار می شوند و از میان می روند" ص(29)

اولا بعید است که خلیل خان در پاسخ دختر خردسالش چنین چیزی را گفته باشد،ثانیا این نظر درمورد بسیاری از شاهان درست نمی نماید . به عنوان مثال ناصر الدین شاه طبق گفته پزشک مخصوصش از هنگام سحر تا وقت خواب یکسره دهانش می جنبید و هیچ اثری از ناخوشی در او دیده نمی شد و چنانچه ترور نمی شد تا سالها بعد می توانست حکومت کند.

ب- حواشی زاید

بسیاری از مطالب کتاب ارتباط مستقیم به زنان مورد بحث ندارد و نیازی به نقل انها دیده نمی شود، مثلا،مرگ پدر بزرگ همسر مطلقه شاه که از صفحه 400 تا بعد از 403 به ان پرداخته شده، ارتباطی با تاریخ کشورمان به ویژه موضوع این کتاب ندارد. همچنین از صفحه 101 تا 128 به صورت پراکنده به معرفی ملکه توران امیر سلیمانی می پردازد در حالیکه اشخاصی معرفی می شوند که ارتباط چندانی به ملکه توران ندارند.

در پاورقی صفحه(656) در خصوص خانم مهری صمصام بختیاری می خوانیم:

"ایشان از دوستان ومشاوران عزیز نویسنده است وگهگاه به پرسشهای من پاسخهای ارزنده ای در مورد ایل بختیاری و خانم ثریا اسفندیاری می دهند، جا دارد در رفع محذورات ایشان ، دولت توجهی نشان بدهد"

در کتاب تاریخ فقط آگهی بازرگانی کم داشتیم که جناب معتضد این را هم باب کردند.

برای نشان دادن فسق و فجور رضا شاه حتی افرادی چون" لوتی قنبر چاروا دار" را نیز معرفی می کند؛ در حالیکه نیازی به این همه تفصیل دادن ماجرا احساس نمی شود و کاری بیهوده به نظر می آید.

عروسی قمر زمان با سلطان حسین سنندجی در تاریخ ایران در کدام جایگاه قرار می گیرد :

"یکی از خواهرهای کوچکتر که پیش من بود ، قمر زمان بود که در آخر این سال برای سلطان حسین سنندجی که جوانی بود ........"(ص378)همچنین "ازدواج امیر نگهبان با مارباز فرانسوی دوشیزه تیرانا "در صفحه689

همچنین درصفحه 394آمده است:

"در همان مجلس داماد خاله ام که افسر شوخ وبامزه ای بود ، درحالی که تازه جوانهای ما شروع به رقصیدن کرده بودند ، پیشنهاد کرد از این خواهرها یکی دیگر مانده او را هم خوب است مهندس ایرج شمس که پسر زن پدرم بود و تازه از مسافرت اروپا آمده بود بگیرد........ "

مطمئنا حذف این بخش از نوشته ها هیچ آسیبی به کلیت ماجرا وارد نخواهد کرد.

در صفحه های 414 و 415 نیز اتفاقات شخصی مثل ازدواج خواهر وبرادر خانم توران امیر سلیمانی روایت می شود که بسیار کسل کننده و بدون ربط به تاریخ به نظر می آید.

در صفحات 550-555و...به بهانه طلاق فوزیه از محمدرضا شاه به بیان اعمال کثیف ملک فاروق برادر فوزیه می پردازد که ربطی به تاریخ ایران ندارد.

"فاروق بسیار شکمباره بود، از جمله روزی سر ظهر به سفارت ایران آمد واز ناهار آن روز که چلو کباب برگ و سلطانی و کوبیده بود میل کرد بسیار خشنود شد ." ص (555)

در صفحات 604 و 605 نویسنده به کلی تاریخ را رها کرده و از زبان "اوا اسفندیاری"خلیل اسفندیاری " وثریا ،اشعاری از حافظ و گوته را بررسی می کند در حالیکه برای نوشتن تاریخ نمی توان هر چیزی را به شخصیت های حقیقی منسوب کرد.

از صفحه 1268 تا 1293 به بررسی اسناد و مدارک ساواک در خصوص آتش سوزی سینما رکس آبادان می پردازد ؛ اما درپایان بدون هیچ نوع نتیجه مشخصی قضاوت را به خوانندگان می سپارد.قضیه سینما رکس آبادان کلا در تاریخ ایران به صورتی مبهم باقیمانده است هر چند کسانی به جرم آتش زدن سینما محاکمه شده و به سزای عملشان رسیده اند.

ج- تکرار مطالب

به طور کلی جریان اتفاقات را بارها تکرار می کند، مانند صفحه 319 که برای چندمین بار موضوع نعش پوسیده یک بچه که توسط رمال مخصوص تاج الملوک جلوی راه رضا خان گذاشته می شود تکرار می شود.

در بخش هایی از کتاب، گویی نویسنده قصد بمباران اطلاعاتی خوانندگانش را دارد مانند ص(177)که برای چندمین بار تمام دودمان عصمت الملوک دولتشاهی را از زبان کریم بوذرجمهری جلوی چشمان رضا خان سردار سپه می آورد و بی مورد است.

توضیحات پاورقی صفحه 822 درباره قصر توییلری و حمله مردم پاریس به آن قصر پیش از این نیز در متن آمده است.

عین این عبارت نیز چندین بار تکرار می شود که ضمن بی فایده بودن دچار تکرار های ملال اور ادبی نیز می شود:

"وقتی اقبال السلطنه ماکویی به وسیله لشکر شمال غرب دستگیر وزندانی شد و به شکل مرموزی در زندان مرد، امیر لشکر عبدالله خان طهماسبی فرمانده لشکر تبریزچند گاری از اموال منقول وطلا و جواهر و نفایس منزل اقبال السلطنه را به عنوان هدیه و سوغاتی و پیش کش برای حضرت اجل به تهران فرستاد"ص(189)

داستان قزاق بودن رضا شاه و چگونگی به قدرت رسیدن او را که در صفحه های 196 و 197 از زبان "هال "که یک خارجی است ، نقل می کند، بارها از زبان افراد مختلف شرح می دهد. این موضوع خواننده را حیران و سرگردان می کند.

در صفحه 658 دوبار تکرار می شود که "چشمان ثریا چیزی بین آبی و میشی است"

این عبارات ص1184 نیز چند بار پیش از این تکرار شده است. "......شیوخ میل داشتند حداکثر تا 24 ساعت دیگر برگردند به کشور خودشان، بنابر این قرار بود کیش یک مونت کارلو ولاس وگاس در داخل خلیج فارس شود."

بارها در طول کتاب ازفرمان رضا خان به کریم آقا بوذرجمهری گفته می شود که به او دستور داده است تا برای تاج الملوک ملک واملاک خریداری کند .

در صفحه 299شرح حادثه حرم حضرت معصومه را که پیش از این در مصاحبه حضوری با خانم عصمت الملوک خوانده ایم به صورت مشروح مجددا تکرار می کند.

3- مطالب متناقض

گاهی به خاطر ایجاد تعلیق در نوشته ها و طولانی شدن حواشی ، مؤلف نوشته های قبلی را فراموش کرده ، در ادامه مطلبی متناقض می نویسد که نشان می دهد نویسنده برخی قسمتهای تاریخ را خود به صورت داستانی ساخته است . مثلا در صفحه 16 علت تنها بودن "نیمتاج"خانم را درمنزل، رفتن اهل خانه به ییلاق بیان می کند ؛ اما درهمان صفحه می نویسد که منزل همسایه"رشته برون" است و همگی در آنجا جمع هستند.

و یا درجای دیگری می نویسد:

"بدین ترتیب رضاخان زندگی خود را با دو همسر که یکی از انان با او به کلی قهر بود و اصلا با وی حرف نمی زد و دومی او را هر شب در خانه خود می پذیرفت تقسیم کرد"ص(236)

ودر ادامه می نویسد:

"او هر روز پس از پایان کار اداری در وزارت جنگ حدود ساعت دو بعد از ظهر به خانه تاج الملوک که شمس الملوک،محمد رضا،اشرف الملوک و علیرضا فرزندانش آنجا زندگی می کردند ، می رفته و ساعت چهار بعد از ظهر به اداره باز گشته مجددا غروبها راهی خانه توران خانم می شد." ودر ادامه همین صفحه می نویسد:

"رضا خان پس از چند ماه قهرکرد وبه خانه نرفت" که به نظر همین عبارت به نوعی با جمله های قبلی تناقض دارد، زیرا طبق نوشته های قبلی این تاج الملوک بوده که اورا به عنوان همسر نمی پذیرفته است.

در صفحه 242 شکایتی از طریق سرپاس مختاری به رضا شاه می رسد که باجناق شاه به دو وکیل مجلس و همسرانشان و یک افسر ارتش اهانت کرده است که رضا خان خطاب به سر پاس مختاری می گوید:

"مختاری این سرهنگ بی همه چیز را منفصل کن،بیندازش از شهربانی بیرون،این پدر سوخته لایق مقام افسری نیست، یعنی چه؟ چون زنش خواهر زن من است باید افسار پاره کند وهر غلطی دلش می خواهد بکند؟غلط کرده است پدر سوخته حمال! او را از شهربانی بیرون کنید درجه اش را هم بگیرید"

اما در پاورقی صفحه بعد(243)نویسنده شرح ماجرای اخراج سرهنگ مبشر را از زبان نزدیکان خود طور دیگری نقل می کند که نامعقول به نظر می رسد.

در صفحه 323 نویسنده می گوید:

"غذای رضا شاه معمولا چلو خورش ایرانی بود و علاقه ای به اغذیه فرنگی نداشت"

در صورتیکه چندین صفحه جلوتر خبر از علاقه او به رژیم غذایی فرنگی در اواخر عمر داده بود.

در صفحه 524 در خصوص خانم توران امیر سلیمانی می نویسد:

"در سنین جوانی از لذت شوهر داری و داشتن یک زندگی زناشویی محروم می گردد و به همین علت قلب او پر از کینه وتنفر نسبت به شوهر و اعضای خاندان پهلوی ، به ویژه تاج الملوک است."

این بر خلاف نوشته های صفحه 520 است که خانم امیر سلیمانی می گوید:

"ناراحت از عاقبت و سرنوشت رضاشاه و این پیشامد بودم، زیرا در زمان سلطنت او مردم در رفاه بودند"

حال که همه می دانیم آن روزگاران چه بر مردم گذشت در می یابیم که حتی در روزهای آخر عمر رضا شاه نیز ملکه توران به رضا شاه دلبستگی داشته است.

4- در پاره ای اوقات اطلاعات سندیت ندارد،مانند:

ص(615) "در جاده هم اتومبیل ، هم درشکه، هم کالسکه و هم کاروانهای شتر وخر وقاطر دیده می شوند، بندرانزلی در آن زمان............"

کسی کاروان شتر را درگیلان به یاد ندارد، چنانچه آقای معتضد که خود از مادر به گیلانیها منتسب است سندی دارند منتشر کنند تا دیگران که تشنه معلومات ایشان نیز هستند استفاده نمایند.

قضیه کودتای امریکایی 28 مرداد

ص925"امریکایی ها در روز25 مرداد با نقشه کشی غلط خود در تهران در برابر مصدق کیش و مات شده بودند.

"گویا نویسنده بعد از گذشت چند دهه از کودتای امریکایی بیست و هشت مرداد با وجود اعترافات مقامات امریکایی هنوز باور ندارد که این کودتا توسط آنان برنامه ریزی شده است و طوری دیگری که خواست خود اوست موضوع را بیان می کند.

قضیه خین شورون(خون بس)

در بخشی از کتاب)ص644) نویسنده ازدواج ثریا اسفندیاری با محمدرضا شاه را به نقل از بزرگان ایل بختیاری "خین شورون (خون بس)معرفی وتلقی می کند؛ اما اصولا این ازدواج از اساس شبیه به خون بس نبوده وبعید است چنین مباحثی در میان بزرگان بختیاری وجود داشته باشد.

اما خون بس یا خین شورون چیست؟

در بین ایل بختیاری و بعضی از اقوام دیگر عشایری ایران رسمی است که بیشتر به نام خون بس(همان خین شورون و یا خون شورون) نامیده می شود و ماجرا از این قرار است که زمانی که بین دو طایفه نزاعی حادث می شود و کسی در این میان به قتل می رسد برای ترک مخاصمه طایفه ای که عزادار شده دختری را از طرف مقابل تقریبا شبیه گروگان به عقد یکی از مردان قبیله خود در می آورد و بسیار دیده شده که با آن عروس تیره بخت به بدترین نحو ممکن برخورد می شود و از کوچک وبزرگ او را به چشم یک کنیز نگاه می کنند.

حال می رسیم به ماجرای ازدواج ثریا اسفندیاری و محمدرضا شاه، که به نوشته آقای معتضد، شاه او را بسیار گرامی و دوست می داشته است و حتی سالها بعد که از هم جدا شده بودند نیز از نظر مالی او را مورد الطاف ملوکانه قرار می داده است. به هر تقدیر نهادن نام"خین شورون" بر ازدواج ثریا وشاه اساسا اشتباه است از آنجا که همه می دانیم این ایل بختیاری بود که بزرگانش درزمان حکومت رضا خان حبس و به قتل رسیده بودند بنابر این می توان این ازدواج را ازدواج سیاسی و یاهر نام دیگر به جز خون بس نهاد.

5- عدم رعایت ویژگی کتاب تاریخی

مولف کتاب تاریخی نباید درباره شخصیتها خارج از انچه شرح وقایع است اظهار نظر کند؛ اما به نظر می رسد نویسنده خاطرات فرح را می خواند تا درجای جای نوشته هایش به او کنایه بزند، این کنایه ها در صفحات1100، 1102،1103 و1104 ادامه می یابد، مانند:

"یکی نیست از این خانم بپرسد اگر این بازیها اجرا نمی شد آسمان به زمین می امد ومردم سر به عصیان برمی داشتند؟(درمورد جشن هنر) و یا:" راستی چه پیروزی بزرگی که نطق غرای علیاحضرت برای ملت ایران بوجود اورد." ویا :

"رضا شاه درحال احداث راه آهن طولانی عجیبی بود که دو دریای جنوب وشمال ایران را به هم پیوند می داد،اما بندرهایی که دراین دو دریا انتخاب شده بود و نازلی چند ماه بعد یکی از انهارا به چشم دید گمنام بودند وهیچ اهمیت اقتصادی و ارتباطی نداشتند."(ص447)

این عبارات را خسرو معتضد در برنامه تلویزیونی اش هم عنوان کرده است، به نظر می رسد نویسنده اعتقاد ندارد که دیکته نوشته نشده غلط ندارد ، درست یا غلط بودن این راه آهن را باید از زاویه دید آدمها و افکار هفتاد و اندی سال پیش بررسی کرد.

در تاریخ نویسی مولف اعتقاد خود را درباره شخصیتها بیان نمی کند و به رفتار بیرونی انها توجه نشان می دهد که موید درون انهاست اما مولف این کتاب گاه از درون شخصیتها نیز خبر داده که سبک داستان نویسی را در ان تقویت کرده است:

"ظاهر و باطن نازلی با هم تفاوت فاحشی داشت، هر چه ظاهر او زیبا، ملوس، طناز و مهربان می نمود،باطنی عقده ای ، حسود کین توز،مشکوک ، بهانه جو وبی تاب در برابر خوبی و خوشی وتوفیق دیگران داشت. ص(458)

با این توصیف، توضیح نمی دهد به چه دلیل او را دارای صفت هایی نظیر حسادت و کین توزی می داند

6- به کار بردن الفاظی که برای خواننده تاریخ چندان خوشایند نیست

نوشتن جمله ای مانند:

"آری او گوشت می خواست؛ اما گوشت سفید مرمرین جاندار،نه گوشت گوسفند"(ص143)

برای خسرو معتضد که همگان از او به عنوان "مورخ"یاد می کنند کمی سخیف به نظر می رسد.ویا صفحه780 که می نویسد:

"مدیر روزنامه را که ریش بزی و چهره ای عصبی داشت بازداشت کردند وبه زندان انداختند.

"این عبارت از اعتبار حرفه ای" آقای معتضد که از پیشکسوتان روزنامه نگاری" هستند نیز می کاهد.

7- اشکالات نگارشی

از لحاظ نگارش اشتباه های زیادی دیده می شود که شامل کاربرد غلط افعال ، تکرار افعال ،اغلاط تایپی و علایم نگارشی است :

"از میان ورزشها به شنا، اسکی، اسکی روی آب و تنیس اظهار علاقه نشان می دهد"(ص658 )باید می نوشت "علاقه نشان می دهد" یا "اظهار علاقه می کند"زیرا خود "اظهار " به معنی نشان دادن است .

،تکرار افعال مانند :بوده است،نبوده است و....ص(141)

درصفحه 153 آذوقه را آزوقه نوشته اند.

در صفحه 449 نیز"اعظام" به جای "اعزام"تایپ شده:

"...محمدرضا عموی سرشناسی نداشت که به دربار مصر اعظام(اعزام)شود."

همچنین "تومار" به جای "طومار"در ص844:"زاهدی یک جای امن را به هزاران هزار تومان می خرید ،غائله پیش رفت وتومار(طومار)حکومت ملی مصدق را در هم پیچاند."

و این تکرارهای بی مورد در ص1432:"سپیده دم بود که به نیویورک رسیدیم.خوشبختانه به طرف نیویورک رسیدیم.خوشبختانه نمایندگان تلویزیون در آنجا نبودند." این عین نوشتار کتاب است، هرچند غلط های نگارشی در این کتاب به مراتب بیش از این است ؛ اما به نوشته های بالا بسنده می کنم ."

در صفحه 506 زیر عکس رضا شاه این عبارت آمده است:

"رضا شاه در آخرین سالهای سلطنت،قبل از شهریور 1320.آثار ویرانگری وعلایم بسیاری در نگاه او مشهود است"

کاش نویسنده توضیح می داد چگونه آثار ویرانگری را در نگاه رضا خان دیده است و یا مفهوم این جمله را واضح تر بیان می کرد.

این عبارات نیز دارای تعقید لفظی است که با چند بار خواندن به زحمت می توان متوجه منظور نویسنده شد :"فوزیه ،مانند ثریا همسر متوفای محمد رضا شاه و فرح آخرین همسر شوهرش دوبار سر خاک شاه سابق ایران ،سر گور او در مسجد الرفاعی قاهره گورستان خاندان خدیوی رفته است."(ص429)

و کلام آخر: این کتاب مخلوطی است از تاریخ، خاطرات شخصی و کمی داستان سرایی!! امیدوارم آقای معتضد با این همه امکانات که دراختیار دارند، کمی در انتقال اطلاعات تاریخی رعایت بی طرفی را بکنند